فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
هفده آذر ۵۹ برای انجام عملیات به سمت جاده ی ماهشهر رفتیم، از کانال عبور ڪردیم سیصد نفر از نیروهای دشمن را به درک واصل کردیم اما با روشن شدن هوا نیروهای تحت امر بنی صدر از ما پشتیبانے نڪردند. و با پاتڪ نیروهای دشمن مجبور به عقب نشینے شدیم. شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب بروند با شلیڪ های پیاپی گلوله های آر پی جے و هدف قرار دادن تانک های دشمن مانع پیشروی آنها مے شد. چند تانک دشمن را منهدم ڪرد. ساعت ده صبح بود. فشار دشمن هر لحظه زیادتر می شد برای زدن ار پی جی بلند شد و بالای خاڪریز رفت. یکدفعه صدایے آمد. برگشتم وناباورانه نگاه کردم. گلوله ای به سینه ی شاهرخ اصابت ڪرده بود. او روی خاکریز افتاده بود. عراقے ها نزدیک شدند. مجبور شدم برگردم. پیڪر شاهرخ روی زمین مانده بود. از کمے عقب تر نگاه کردم عراقی ها بالای سر او رسیده بودند از خوشحالے هلهله مے ڪردند. همان شب تلویزیون عراق پیڪر بدون سر او را نشان داد. گوینده عراقی گفت:ما شاهرخ،جلاد حڪومت ایران را کشتیم. دو روز بعد دوباره حمله ڪردیم. به همان خاکریز رسیدیم. اما هیچ اثری از پیڪر شاهرخ نبود هر چه گشتیم بے فایده بود." او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاڪ ڪنـد. "مے خواست چیزی از او نماند، نه نام ، نه نشان ، نه قبر ، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر، خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد. پیڪر سردار شهید شاهرخ ضرغام هرگز پیدا نشد....
اےکاش همیشه رنگ غم ها باشم
در سنگر عشـق، مـرد تنهـا باشم
دلخسـتـه ام از خاطره ها بگذارید
گمـنام تـریــن شهــید دنیا باشم
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقـلاب
#روایت_از_همرزم_شهید
#سالروز_شهـادت
#یادش_گرامےباد_باذکرصلوات
هاتگرام
@gharibshahid
ایتا
https://eitaa.com/gharibshahid