eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
451 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
11.9هزار ویدیو
188 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 | سردار شهید (ابوحامد) فرمانده و بنیانگذار 🔹پوتین‌هایش خیلی کهنه بود. گفتم: حاجی شما فرمانده یک لشکر هستید. این پوتین‌ها برازنده شما نیست. یک لحظه صبر کنید.» 🔹سایز پوتین‌های را می‌دانستم. یک جفت پوتین خوب که یکی از دوستان برایم هدیه آورده بود را به ابوحامد تقدیم دادم. با خوشرویی پذیرفت. 🔹همان جا پوتین‌ها را به پا کرد. می‌خواستم پوتین‌های قدیمی را دور بیاندازم اما قبول نکرد. پوتین ها را توی پلاستیک گذاشت و همراه خود برد. 🔹یک هفته بعد با کمال تعجب دیدم که دوباره همان پوتین‌های قدیمی را به پا کرده است. گفتم «حاجی از پوتین‌های جدید خوشتان نیامد؟» 🔹گفت «نه اتفاقا خیلی هم خوب بودند ولی جایی برای نماز رفته بودم وقتی آمدم بیرون پیداشون نکردم» و خندید. 🔹بعدها فهمیدم همان روز وقتی برای سرکشی به خط رفته بود، پوتین‌ها را به یکی از نیروها داده بود. 🌐 🇮🇷
برادران و خواهران!! این دنیا، دنیاے آرامش است و همه میدانیم که هیچکدام ما ماندگار نیستیم و همه خواهیم رفت فقط مراقب باشیم پرونده مان سفید باشد. 🌷شهید 🌷
هرکسی پیر شود از بر و رو می افتد پیر میخانه ی ما اشرف مخلوقات است.... 🌐
❤️ | تروریسم فرهنگی چیه؟ ‌ 🔸یکی از پدیده‌هایی که این روزها تو کشور ما وجود داره تروریسم فرهنگیه، موضوعی که علاوه بر فرهنگ، اقتصاد خیلی از خانواده‌ها رو هم درگیر کرده. 🔰با ما همراه باشید ...
🌹 شهیدی که امروز (۱۰ بهمن ماه) مصادف با سالروز شهادتش است شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🔴از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: نگذاشتم امام زمان (عج) در زندگیمان گم شود. سالگرد شهادت بزرگ مرد اطلاعات ایران
💢 راهکارهای مدیریت زمان در فضای مجازی 🔰با ما همراه باشید ...
‍ ‍ چند ساعت قبل روی همین سنگی که قاسم نشسته بود من هم کنارش نشستم. برگشت بهم گفت آقا عبدالله چشم چپم که جانباز هست دارم میبینم . ببین اون تانکه. اونجا سه نفر دارن میان. گفتم قاسم جان شوخی نکن بامن . چند ساعت دیگه نبرد بزرگ در اینجا شروع میشه و شما داری شوخی میکنی. گفت عبدالله جان باور کن دارم میبینم عبدالله گفت . پس بزار دستم رو بزارم روی چشم جانبازت دوباره نگاه کن . گفت دستم را گذاشتم روی چشم جانبازش و هرچی ازش سوال میکردم و درست جواب میداد. . چون قاسم روحیه شوخ طبعی داشت بازم باور نکردم. بهش گفتم قاسم جان علم پزشکی گفته که شما یه چشم نداری . چه طوری ممکنه که ببینی با این چشمت؟ ؟ گفت باشه عبدالله جان باور نکن. . ساعت 12/30بامداد عملیات شروع شد قاسم فرمانده خط شکن بود. همه جا تاریک بود. شبیه خون خوردیم . هیچکس روحیه نداشت. قاسم سربند یا زینب و یا زهرا س رو به روی پیشانی بست و تنهایی بلند شد و مقابل داعش با ندای لبیک یا زینب ... شروع به تیراندازی کرد. دیگه بچه ها روحیه گرفتن. . نیم ساعت بعد هرچی پشت بی سیم صدا کردیم امیر امیر ...((اسم مستعار شهید قاسم در سوریه)) دیدیم جواب نمیده . . عملیات تمام شد .. پیروز شدیم. . هرچی دنبال قاسم گشتیم پیداش نکردیم. . گذاشتیم صبح بشه... بعد که رفتیم دنبال قاسم دیدیم روی همون سنگی که چند ساعت قبل بهم گفت چشم جانبازم شفا پیدا کرد تکیه کرده به سنگ .. رفتم نزدیکش و بغلش کردم. . دیدم قاسم پر کشیده .. وصیت نامش و درآوردم از جیبش. . . دیدم نوشته خدایا ؛؛ امشب به چشم جانبازم نور بده تا بتوانم مرد باشم و امتحانم را خوب پس بدم.
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ ‍ چند ساعت قبل روی همین سنگی که قاسم نشسته بود من هم کنارش نشستم. برگشت بهم گفت آقا عبدالله چشم چ
افسوس خوردم که ای کاش حرف قاسم را باور میکردم که چشم جانبازش شفا پیدا کرد. خاطره ی یکی از همرزمان ایرانی شهید قاسم در تدمر سوریه؛ عبدالله ..
📲💭 زلزله اومده. بسیجی های آدمکش ، سپاهی های تروریست و آخوندهای قاتل برن کمک کنن چون سلبریتیهای طرفدار مردم دستشون بنده، دارن برای مهساشون هشتگ میزنند