eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
433 دنبال‌کننده
37.2هزار عکس
12.5هزار ویدیو
195 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
@Fatemiyoun14348388727110.mp3
زمان: حجم: 4.84M
🔉 مداحی حاج مهدی سلحشور بیعت ماست با ولایت/ پای عشق تو بمونیم تا شهادت تا با جمع / بزنیم توی بقیع بیرق هیئت 🇮🇷
📷 | می‌گفت: اگر مردم بدانند در سوریه چه خبر است، پیاده به کمک می‌روند... شهید
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 شمشادی خبرنگار صدا و سیما: شهید (فرمانده ) در افغانستان پیشنهادهای استانداری و وزارت داشت اما نپذیرفت و در مشهد گچ کاری می کرد… 🌐 🇮🇷
📷 افغانستانی‌ها () در میدان‌های نبرد آن‌طور که به من اطلاع دادند، از دیگران استقامت بیشتری داشتند. | امام خامنه‌ای حفظه الله 🌐 🇮🇷
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 لحظاتی از نبرد جانانه رزمندگان با تکفیری‌ها در منطقه حلب سوریه و صحبت‌های شهید 🌐
✅ محبت رزمنده فاطمیون به اسیر داعشی 🔸یکی از رزمنده‌ها بعد از هر مدت که یکی از همرزمانمان به شهادت می‌رسید، خیلی ناراحت میشد. میگفت اگر دستم به یکی داعشی‌ها برسد سرش را جدا می‌کنم! 🔹اتفاقا در یکی از عملیات‌ها یک داعشی را به اسارت گرفتیم؛ چیزی نگفتم و فقط نگاه می‌کردم که چه خواهد کرد. مدت کوتاهی اسیر را تماشا کرد و سپس سهمیه غذای خودش به همراه مقداری آب را به اسیر داعشی داد. 🔸پرسیدم پس چرا سرش را نبریدی؟ گفت: سنت حضرت مولا علی (علیه السلام) نیست که اسیر را اذیت کنیم/ راوی: رزمنده 📷 "تصویر فوق صحنه‌ای از مستند می‌باشد که رزمنده فاطمیون را در حال تقسیم غذا بین اسرای داعش نشان می‌دهد" 🌐 🇮🇷
🔹شهید بی سر "ظاهر آشوری" به روایت همسر 🔹شهریور سال ۹۴ مثل همیشه برای کار عازم اصفهان شد اما بعد از چند روز که تماس گرفت، بجای اصفهان سر از درآورده بود و به جای گچ و سیمان، به دست گرفته بود. 🔹هر روز تماس می‌گرفت که شرایط را توضیح دهد و مرا قانع کند. اوایل آرام و قرار نداشتم و با هر تلفن تمام وجودم آشوب می‌شد. ناراحت می‌شدم از بی خبر رفتنش، از در معرض خطر بودنش. اما حرف‌هایش آرامم می‌کرد. 🔹از اسارت زنان و دختران مسلمان می‌گفت. از مبارزه با ظلم جهانی می‌گفت. از وظیفه شرعی که بر عهده من بود می‌گفت و کار به جایی رسید که دفعات بعد، نیازی به قانع کردن من نداشت؛ خود من مشوق همسرم می‌شدم. 🔹از نهم محرم ۹۵ به بعد خبری از همسرم نشد. مدتی مفقود بود و بعد از شش ماه بی‌خبری، زمانی که مناطق تحت نفوذ داعش به دست نیروهای افتاد، پیکر بی سرش را در خاک‌های حلب تفحص کردند. 🔹طبق اطلاعاتی که بعدا به دست آمد، همسرم و شش نفر دیگر در محاصره داعشی‌ها قرار گرفتند که بعد از اتمام مهمات، به دست سربریده شدند و پیکرهایشان یکی پس از دیگری به آغوش خانواده‌هایشان بازگشت. 🇮🇷
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ببینید سرود زیبای حرم که توسط نوجوانان مهاجر مقیم استان سمنان در حرم‌رضوی اجرا شده است. سرودی پرمحتوا درباره (ع) با لهجه زیبای دری که توسط گروه سرود اجرا شد
📷 یکی از تابلو نوشته‌های جالب واحد فرهنگی با لهجه افغانستانی در گوشه‌ای از شهر پالمیرا (تدمر) سوریه 🔺بیادرای گل فاطمیون بی شکتان (برداران فاطمیون، دمتون گرم)
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 پافشاری طلبه شهید مدافع حرم «» برای اعزام به خط مقدم همراه با رزمندگان
📌 | شهید سید علی عالمی (ابوسجاد) مسئول پشتیبانی فاطمیون 🔹یکی از اولین نیروهای بود. مردی پرتلاش و دلسوز... 🔸آخرین بار که او را دیدم، یک ماه قبل از شهادتش بود. با شوخی بهش گفتم: سید جان، نورانی شدی، نکنه شهید بشی؟! 🔹با حسرت گفت: ما کجا و شهادت کجا؟! گلویش را بغض گرفت... 🔸گفت: تمام دوستانم، دستمزدشان را گرفتند، رفتند ولی من لایق نبودم، دیگه خسته شدم. کاش بی ‌بی زینب(س) دستمزد منو هم می‌داد، می‌رفتم. 🔹من بهش گفتم: سید جان فعلا کار داری، بهت نیاز است... 🔸گفت: بیشتر از ۳ سال خدمت کردم دیگه بسه... سرانجام در ایام محرم دستمزدش را گرفت و با لب خندان به جمع دوستان شهیدش پیوست. 🔺 راوی: همرزم شهید 🇮🇷
📌 | سردار شهید (ابوحامد) فرمانده و بنیانگذار 🔹پوتین‌هایش خیلی کهنه بود. گفتم: حاجی شما فرمانده یک لشکر هستید. این پوتین‌ها برازنده شما نیست. یک لحظه صبر کنید.» 🔹سایز پوتین‌های را می‌دانستم. یک جفت پوتین خوب که یکی از دوستان برایم هدیه آورده بود را به ابوحامد تقدیم دادم. با خوشرویی پذیرفت. 🔹همان جا پوتین‌ها را به پا کرد. می‌خواستم پوتین‌های قدیمی را دور بیاندازم اما قبول نکرد. پوتین ها را توی پلاستیک گذاشت و همراه خود برد. 🔹یک هفته بعد با کمال تعجب دیدم که دوباره همان پوتین‌های قدیمی را به پا کرده است. گفتم «حاجی از پوتین‌های جدید خوشتان نیامد؟» 🔹گفت «نه اتفاقا خیلی هم خوب بودند ولی جایی برای نماز رفته بودم وقتی آمدم بیرون پیداشون نکردم» و خندید. 🔹بعدها فهمیدم همان روز وقتی برای سرکشی به خط رفته بود، پوتین‌ها را به یکی از نیروها داده بود. 🌐 🇮🇷