eitaa logo
قاصدک
915 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
124 فایل
#تربیتِ_نیرویِ_مومنِ_انقلابی
مشاهده در ایتا
دانلود
روزمان را با آغاز کنیم ✅👇مبارزه مستمر و دائمی با طواغیت لازمه ایمان است الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً (76) كسانى كه ايمان آورده‏اند، در راه خدا جهاد مى‏كنند و كسانى كه كافر شده‏اند در راه طاغوت مى‏جنگند. پس با دوستان و ياران شيطان بجنگيد (و بيم نداشته باشيد) زيرا حيله‏ى شيطان ضعيف است. ✳️🌻نكته‏ها: 1- گرچه نيرنگ‏هاى شيطانى كفّار بزرگ است، «وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً» 2- و نزديك است كوه‏ها از مكر كفّار، از جا كنده شود، «وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ» 3- ولى در برابر اراده‏ى خداوند، سست و ضعيف است؛« إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً» 🌼👇پيام‏ها: 1- لازمه‏ى ايمان، جهاد با كفّار است. «الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ» 2- مثلث كفر، طاغوت و شيطان، اتحاد محكمى دارند. «كَفَرُوا»، «الطَّاغُوتِ»، «الشَّيْطانِ» 3- طاغوت همان شیطان است کسی که با طاغوت مبارزه می کند با شیطان مبارزه می کند« فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ» 4- گرچه دشمنان نقشه‏ها دارند، ولى نترسيد، كه نقشه‏هايشان ضعيف است. «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً» 5- پايان خط طاغوت و راه شيطان، ناكامى است. «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً»
🔰 لوح | فقط یک سیلی 🔻 رهبر انقلاب، صبح دیروز: انتقام بحث دیگری است؛ حالا یک سیلی‌ای دیشب به اینها زده شد. آنچه در مقام مقابله مهم است - این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه را نمیکند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه تمام بشود. ۹۸/۱۰/۱۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - دوباره فاطمیه - میرداماد.mp3
7.48M
🔳 🌴دوباره فاطمیه 🌴دوباره فصل نوکری 🎤
▪️دشمن همواره از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، انواع شیوه‌های دروغ‌پردازی، تقلب، خدعه و تزویر را بکار گرفته است اما هنگامی که پیام صادقانه یک ملت از دل برآید، کار خود را خواهد کرد و احساس #حضور و #انقلابی‌گری و #حرکت همراه با عزم راسخ، همچون هوای خوش بهاری در همه جا نفوذ و همه را بهره‌مند خواهد کرد. ۱۳۹۰/۱۱/۲۶
جلسه ای بین فرمانده جدید نیروی قدس و کلیه سران جبهه های مقاومت فلسطین
🌷شهیدی که سردار شهید قاسم سلیمانی وصیت کرد کنار ا‌و دفن شود: شهید محمد حسین یوسف الهی سال 1340 در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند. علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمد حسین با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روزهای انقلاب محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان در شهر کرمان بود.  آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر 41 ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال 1364 در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید. شهید «محمّد حسین یوسف الهی» عارفی است که در در واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله، مراتب کمال الی الله را طی کرد و کمتر رزمنده ای است که روزگاری چند با محمد حسین زیسته باشد اما خاطره ای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد. محمد حسین، مصداق سالکان و عارفانی است که به فرموده حضرت روح الله رحمت الله علیه، یک شبه ره صد ساله را پیمودند و چشم تمام پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرت زده قطره ای از دریای بی انتهای خود کردند. خاطراتی خواندنی از این شهید عزیز را با هم مرو می کنیم: * به من گفته بود در کنار اروند بمان و جذر و مدّ آب را که روی میله ثبت می شود بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصلة زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: تو شهید نمی شوی. با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. در آن شب و در آن جا هیچ کس جز خدا همراه من نبود! * با مجروح شدن پسرم محمّد حسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم نمی دانستم در کدام اتاق هست. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّد حسین من! امّا به خاطر مجروح شدن هر دو چشمش بسته بود! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چه طور مرا دیدی؟! مگر چشمانت ... امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد ... * پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.  ساعت 10 شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی¬دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّد حسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفت: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولی می تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا دانستی که ما آمدیم؟ لب¬خندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمد حسین حتی رنگ ماشین ما را می‌دانست
وظایف ما در قبال شهادت سپهبد شهید...
بسم الله الرحمن الرحیم دوستان هیاتی سلام لطفا در تبلیغ حداکثری این مراسم همکاری فرمایید. ان شاء الله با حضور پرشور و بموقع خود و خانواده و آشنایان در این مراسم، حرمت حضرت زهرا سلام الله علیها و سردار شهید سلیمانی و همرزمان شهیدش را پاس بداریم. یا علی التماس دعا
VID-20200108-WA0036.3gp
13.15M
💢چه نسبتی با .سردار داری...