💚 الابذکرالله تطمئن القلوب 💚
✍معبودا! بین خوف و رجاء تا زمان مرگ ام چنان به سمت سرازیری قبرم مرا هدایت فرما که قلبم نه از خوف تو خالی شود و نه از رجای تو، که این است فرجام ابرار......
ای زیبای زیبایان! و ای نگار تمام عاشقان، زیبایی تو به چه تشبیه کنم؟! مرا اذن نداده ای، که اگر اذن می دادی باز زیبایی در دنیا مرا به چشم نخورده بود که تو را به آن تشبیه کنم.
در زیبایی تو این مرا بس که گویم تو تنها زیبایی هستی که زیبایی ات در برابر دیدگان ام ترسیم نکردم و زیبایی تو نقشی بود که بر دل این بنده سیاه انداختی؛ باشد که از کرم ات در سرای دیگر نقش این نقش بر من لحظه ای نشان دهی
ســـــــــ🌼ــــــــــلام
روزتــان ســرشـار از نــگاه خــدا📗
امروز جمعه
#ذڪࢪࢪوز جمعه💛 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى محمد وَعَلَى آلِ محمد
☀️ 🌻 ۲۱ مهر ماه ۱۴۰۲ ه.ش
☀️ 🌾 ۲۷ ربیع الاول ۱۴۴۵ ه.ق
☀️ 🌻 ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳ ميلادى
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی
من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری
در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی
#تعجیل_فرج_صلوات💚
اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
مسافری خسته که از راهی دور میآمد به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری استراحت کند غافل از این که آن درخت جادویی بود؛ درختی که میتوانست آن چه که بر دلش میگذرد برآورده سازد!
وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب میشد اگـر تختخواب نرمی در آن جا بود و او میتوانست قدری روی آن بیارامد. فـوراً تختی که آرزویش را کرده بود در کنارش پدیدار شـد!
مسافر با خود گفت: «چقدر گرسنه هستم. کاش غذای لذیذی داشتم.»ناگهان میزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیر در برابرش آشکار شد. مرد با خوشحالی غذاها را خورد و نوشید.
بعد از سیر شدن، کمی سرش گیج رفت و پلکهایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود سنگین شدند. خودش را روی آن تخت رها کرد و در حالی که به اتفـاقهای شگفتانگیز آن روز عجیب فکر میکرد با خودش گفت: «قدری میخوابم. ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگذرد چه؟» ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید.
#پی_نوشت هر یک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارشهایی از جانب ماست.ولی باید حواسمان باشد. چون این درخت افکار منفی، ترسها و نگرانیها را نیز تحقق میبخشد. بنابر این مراقب آن چه که به آن میاندیشید باشید.
🌴💠 یاعلی 💠🌴