💖💖یک خبر خوب برای فردا💌
💖#مهر
فردا ديدارهاي غيرمترقبه و پيشبيني نشدهاي داري که نتیجه آنها شانس و موفقیت هایی مفید و موثر خواهد بود.
💖#آبان
فردا منتظر خبرهاي باش. از يک ديدار غيرمترقبه قلبت به هيجان در ميآيد.
💖#آذر
فردا فرصت خوب و خاصی بدست می آید براي آشنايي با آدم هاي مختلف و اندوختن تجربههاي سودمند.
💖#دی
فردا با دیدن صحنه ای گره از ابروها باز می كني و روحیه ات کاملا دگرگون خواهد شد.
💖#بهمن
خبر هماهنگی مسافرت دور يا نزديك به تو می رسد به تو انگیزه می دهد و روحيه تو را عوض كند و زواياي ديگري از زندگي را به تو نشان می دهد.
💖#اسفند
فردا پس از یک دوره سخت خبری مسرت بخش میرسد که در زندگی تو اثر فوق العاده ای خواهد گذاشت.
@ghaseedak 💞
💖💖یک خبر خوب برای فردا💌
💖#فروردین
فردا به یک جشن دعوت خواهی شد و یا یک ملاقات غیر منتظره خواهید داشت.
💖#اردیبهشت
فردا دردسرها و مشکل ها به پایان می رسد و آرامش در وجود شما شکل خواهد گرفت.
💖#خرداد
فردا شاهد رفت و آمدها و تجدید دیدار های قدیمی و انرژی زا در خانوادهات خواهي بود.
💖#تیر
فردا یکی از دوستانت در نقش مشاور خوب و باتجربه ایفای نقش می کند و بسیار مفید و موثر است و به تو كمك می كند.
💖#مرداد
فردا منتظر اتفاقات مثبت باش.یک ملاقات غیر منتظره و هیجان انگیز در انتظارت است.
💖#شهریور
با يك دوست قديمي كه مدت ها از او بيخبر بودي، رابطه تازهاي برقرار خواهی کرد.
@ghaseedak 💞
🌷🌷🌷
حداقل دستمزد در سوئیس چقدر است؟
خبرگزاری برنا
به دنبال درخواست شهروندان و پس رایگیری که در شهر ژنو برگزار شد، مقرر شد حداقل دستمزد ماهانه به حدود ۴ هزار فرانک سوئیس افزایش یابد.
این تصمیم به دنبال مشکلات اقتصادی ناشی از شیوع ویروس کرونا گرفته شد
با احتساب قیمت روز ارزهای خارجی این رقم حدود ماهیانه ۱۳۰ میلیون تومان در ایران است.
رای دهندگان در غرب سوئیس با تعیین دستمزد ماهانه چهار هزار فرانک سوئیس، معادل حدود 3800 یورو به عنوان حداقل حقوق ماهانه موافقت کردند.
به این ترتیب حداقل دستمزد از این پس در کانتون ژنو حدودا ساعتی ۲۳ یورو خواهد بود. در همه پرسی ۵۸ درصد رای دهندگان با تعیین این رقم به عنوان حداقل دستمزد موافقت کردند. کارفرماها در کانتون ژنو از این پس برای ۴۱ ساعت کار هفتگی باید ماهانه حداقل ۴۰۸۶ فرانک سوئیس دستمزد بدهند.
انتظار میرود که تعیین حداقل دستمزد در کانتون ژنو به طور خاص به سود کارکنان رستورانها، افراد شاغل در شرکتهای نظافت و آرایشگرها باشد. بسیاری از افراد شاغل در این حرفهها زن هستند.
طرفداران تعیین حداقل دستمزد در ژنو از اجرای این طرح به عنوان راهکاری برای مقابله با فقر و پیامدهای اجتماعی شیوع ویروس کرونا دفاع میکردند. در مقابل کارفرماها بر این باور هستند که اجرای این طرح همزمان با پیامدهای اقتصادی همه گیری بیماری «کووید ۱۹» منجر به رکود اقتصادی خواهد شد.
🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️
مطالب زیبا @ghaseedak
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند، اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی می کرد، زیر تازیانه و چکمه های جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود:گفت: «آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند). آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت:
« هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
مطالب زیبا👈 @ghaseedak
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
بزرگترین درسی که از زندگی گرفتم
ترس و وحشت زیردریایی را در برگرفته بود .
من آنچنان ترسیده بودم که به سختی نفس میکشیدم .
مرتبا به خود میگفتم این مرگ است!
مرگ .
با وجود اینکه همهی دستگاههای خنک کننده و بادبزنهای برقی را از کار انداخته بودیم و دما به بیش از صد درجه فارنهایت رسیده بود، باز هم میلرزیدم و عرق سرد از سر و صورتم جاری بود و با همهی تلاشی که میکردم قادر نبودم از بههم خوردن دندانهایم جلوگیری کنم .
من درچنین شرایطی بودم که یکباره حمله قطع شد
گویا تمام ذخایر کشتی مینانداز تمام شده بود و ترجیح داده بود که حمله را متوقف کند و آنجا را ترک کند .
آن پانزده ساعت که مورد حمله قرار گرفته بودیم، برایم 15 میلیون سال طول کشید.
تمام خاطرات گذشته و کارهایی را که مرتکب شده بودم مقابل چشمانم مجسم میکردم . مثلا قبل از اینکه به ارتش ملحق شوم، کارمند بانک بودم و همیشه از حقوق کم، کار زیاد و پیشرفتهای کوچک و محدود نگران بودم .
ناراحت از اینکه قادر نبودم بنا به سلیقه و میل خود زندگی کنم
چرا قادر به خریدن یک اتومبیل نبودم
چرا نمیتوانستم برای زنم لباسی گرانقیمت تهیه کنم؟
و بدتر از همه اخلاق بد و خشن رئیسم، وضع موجود را برایم طاقتفرسا کرده بود
همهی این ماجراها مثل فیلم از مقابل چشمانم میگذشت . به خاطر میآوردم که چطور شبها خسته و عصبی به خانه میرفتم و به خاطر کوچکترین مسئلهای با زنم بگومگو میکردم
یا هر وقت روبروی آینه قرار میگرفتم، آن زخم کوچک روی صورتم که بر اثر تصادف با اتومبیل به جا مانده بود، چگونه باعث ناراحتیام میشد و غمگینم میکرد .
قبل از این ماجرا همهی این مسائل برایم بسیار پررنگ و با اهمیت بود، اما وقتی در اعماق اقیانوس با مرگ دست و پنجه نرم میکردم، به خودم قول دادم که اگر از این مهلکه جان سالم به دربردم و بار دیگر چشمم به خورشید و یا ماه و ستارگان افتاد، دیگر مجالی به نگرانی ندهم و هیچگاه نگران اینگونه مسائل بیاهمیت نباشم . هرگز! هرگز! هرگز!!!
بله در آن پانزده ساعت پرمخاطره بسیار بیشتر از آن چهار سالی که در دانشگاه سیکاکیوز مشغول تحصیل بودم و کتابهای زیادی را مطالعه کرده بودم، درس زندگی را آموختم!
دیل کارنگی_آيين زندگی
مطالب زیبا👈 @ghaseedak
🌷🌷🌷
بخون قشنگه👌
جوانی می گوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.
از هم جداشدیم.
شب به تخت خوابم رفتم.
به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود...
مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم...
روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.
در آن نوشتم:
شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است.
آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟
به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست...
پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی ‼️
ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام دادهام.
وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.
اشک از چشمانم سرازیر شد...
یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید...
اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید
و بر او رحمت و درود بفرستید.
@ghaseedak
#حکایت
درویشی را ضرورتی پیش آمد،
گلیمى از خانة دوستش بدزدید.
حاکم فرمود تا دستش قطع کنند.
صاحب گلیم شفاعت کرد که من او را بخشیده ام
گفتا : به شفاعت تو از حد شرع این دزد منصرف نمیشوم.
صاحب گلیم گفت: آنچه فرمودی راست گفتی ولی هر که از مال وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید و هر چه درویشان را هست وقف محتاجان است.
حاکم دست از مجازات او برداشت و ملامت کردن گرفت که جهان بر او تنگ آمده بود که دزدی کرد ، ولی چرا از خانه چنین دوست صمیمی ای؟
گفت: اى حاکم نشنیدهاى که گویند: خانه دوستان برو و به در دشمنان مکوب.
چون به سختى در بمانى تن به عجز اندر مده
دشمنان را پوست بر کن، دوستان را پوستین
@ghaseedak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست دارم نگات کنم.....﷽
🌺❤️🍃🌺 🌺
🌙🦋
@ghaseedak