eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
13هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
15.6هزار ویدیو
63 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی از شهید حسینعلی عالی می گوید 🌈 آنهایی که با خدا رفیق بودند💕
درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین! بی تو بودن درد دارد میزند من را زمین 🌿
😄😄😄 آخ جان گیلاس حسینیهٔ گردان خصوصاً در زمستان و با سرد شدن هوا، حکم صحرای عرفات را داشت. خلوتی برای بیتوته کردن. در تمامی ساعت‌های شبانه‌روز هر وقت به آنجا می‌رفتی در گوشه و کنار آن اورکت یا پتویی به سر کشیده در حال راز و نیاز با خدای خود بود. همراه دو نفر از دوستان (البته از سرما) به حسینیه پناه بردیم. خلوت بود. جز یک نفر که در گوشه‌ای چمباتمه زده و پشت به در ورودی مشغول ذکر و فکر بود. احدی نبود. سلامی دادیم و نشستیم. تازه چشممان داشت گرم می‌شد که یک‌مرتبه آن اخوی عابد و زاهد از جا جست و با صدای بلند و بی‌خبر از حضور ما گفت: «آخ جان گیلاس! این‌یکی دیگر سیب نبود.» بله، کاشف به عمل آمد که رفیق ما از شر وسواس خناس به حسینیه گریخته و سرگرم کارشناسی کمپوت‌های اهدایی بوده است.😜 فرهنگ جبهه، شوخ طبعی‌ها، ج۳ ص۸۳
‍ ‍ 🌷شهید احمد بورقانی فراهانی🌷 نام : احمد بورقانی فراهانی طبق گفته خود شهید به علت ارادت زیاد به امام رضا دوست داشتند احمد رضا صدایش کنند نام پدر: حاج نقی ولادت: ۱۳۴۶/۱۱/۲۰ تهران شهادت:۱۳۶۵/۴/۲۷عملیات کربلای یک مهران وضعیت تاهل:___ نام جهادی :___ آخرین مقام: سرباز امام(ره) نحوه شهادت: در عملیات کربلا یک مهران در اثر اصابت خمپاره به شکم و پا مجروح شدند و ۱۷ روز بعد در روز ۲۷ تیرماه (دقیقا روز ولادت امام رضا)در بیمارستان شهید چمران تهران به درجه شهادت میرسند سن شهادت :۱۹ ساله دومین فرزند خانواده علاقه: قرآن و کار فرهنگی در روز های دوشنبه هر هفته جز برگزار کنندگان جلسات اخلاقی و اعتقادی بودند وصیت نامه شهید: قبل از شهادت از مادرشان خواسته بودند اجازه ورود خانم های بد حجاب را به مجلس ختمشان ندهند و در انتهای قرآنی که همیشه همراهشان بود اینگونه نوشته بودند: 🖤با قرآن زندگی کنیم و با قرآن و برای قرآن و در راه قرآن بمیریم که مرگ در راه خدا خود حیات است. این جمله تنها وصیت شهید بود
🎈در رویای اعتماد به شیطان🎈 وَ أَيْقِظْنَا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّكُونِ إِلَيْهِ خداوندا ! ما را از 😴 خواب غفلت و فراموشى، كه به سبب ميل و اعتماد به شیطان👹 است ، بيدار گردان. 🌴 🌴 دعای 17 بند 7
همین که تو... هر صبح در خیال منی حال هر روز من خوب است...
‏کسی میتونه یاور و دستگیر مظلومین عالم باشه که حتی به اندازه نگه داشتن چند لحظه عبا، بارش رو دوش کسی نباشه
مـسـیر بِهِشـت خَطِّ شلوغے دارد ..💔 آن هم اگـر وعده ی «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقون»🕊 را در خوانده باشے..🌱 •|معجــزه‌ی چـَشـمانـتـ ـ✨😍 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت سیدهاشم الحیدری از علاقه بسیار سیدحسن نصرالله به شهید حاج قاسم سلیمانی 🔹سیدحسن نصرالله گفت: اگر عزرائیل از من بپرسد جان تو را بگیرم یا جان حاج قاسم را، سریع می‌گویم جان من را بگیر...
"نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم" از برادر نزدیک‌تر از پدر دلسوزتر ‌‌ حسین آقای پورجعفری کسی که بابا هروقت میخواست وصفش را برای ما بکند یک جمله میگفت: مثل پروانه دورمن میگردد ‌‌ مگر میشود تورا از یاد ببریم وقتی ما نبودیم کنار بابا شما بقول خود بابا همانطور که پدر دور فرزندش میگردد حسین پورجعفری دور من میگردد ‌‌ شبها تازمانیکه مطمئن نمیشدی بابا خوابیده نمیخوابیدی وصبحها قبل از بابا بیدار میشدی و دم دراتاق مینشستی. همیشه جیب‌هایت پر بوداز کشمش و توت‌خشک قدم به قدم از ترس گرسنه‌ماندن فرمانده‌ات، دست در جیب میکردی و در دهانش میگذاشتی ‌‌ چگونه میتوان ازتویاد نکرد وقتی باتمام اینکه میدانستی همسرت در اوج احتیاجش به تو هست بابا مارا واسطه کند درسفر آخر که برگشتی نداشت بگوید حسین رامنصرف کنید بامن نیاید باگفتن این جمله‌ٔ مابه تو رنگ رخسارت دیدن داشت ما را حلال کن که عشقت را نفهمیدیم فقط جوابت را شنیدیم که گفتی: یعنی من حاجی را وسط بیابان تنها بگذارم!؟ ‌‌ کاش بودی سراغ بابا را از تو میگرفتیم تو هیچوقت ما را بی‌جواب نگذاشتی سلام مان رابه بابا برسان سفربه سلامت یار وفادار
آمد به خط فاطميون سر بزند، شب که شد، گفتيم لابد می‌رود جايی دور از هياهوی رزمنده‌ها استراحت کند، کفشهايش را گذاشت زير سرش؛ گوشه اتاق دراز کشيد، خودمان خجالت کشيديم، اتاق را خلوت کرديم که چند ساعت استراحت کند. 🌷
🌹خاطره‌ای از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که در زمان حیاتش اجازه نداد منتشر شود... ✍مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.
41.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل آن شیشه که در همهمه‌ی باد شکست ناگهان باز دلم یاد تو افتاد... شکست
شهید احمد مشلب : قطعا شهادت گل رز زیبایی است که هنگامی که فکرمان به آن نزدیک میشود آرزوی شهادت را مشاهده میکنیم @sarall
🌙🔗|.°•.. جنٺ شهـید هماݩ ودیعہ‌اے است ڪهـ از روز ازݪ در فطـرٺ او نهادیده شده استـ🖇🌱 و شهـید است ڪہ بهـ نـداے فطرٺ خویـش لبیڪ مےگوید و پرندهـ دݪ او🕊 هنگامـ رسیـدݩ بهـ جنٺ شهادتـ از شـوق وصوݪ نغمہ‌هاۍ وصاݪ سر مےدهد💕 ڪـه همیݧ الحان‌خوش اوسٺ ڪهـ هفت‌آسـماݩ را مجذوب خویش ڪردهـ✨ 🖤| 🦋|
▣ یـادمون باشه ڪه... هـر چی برای خـــدا ڪوچیڪی ‌و افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـران بـزرگمون می ڪنه.. 🌷🕊
[علمدارا همه زیبان!ولی بی دست،زیباتر.. ]
صبح است و گل در آینه بیدار مے شود خورشید در نگاهت تڪرار مےشود ...
و اما عشق ... داستانی است که با نگاه تو آغاز میشود ! و با لبخند تو اوج میگیرد ! و با نفسهای تو تکرار میشود ... زهرایی ترین این حوالی لب تر کن ! تا جان♥️ و دل فدا کنم را ...
هميشه پارچه سياه كوچکی بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش... روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا". همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت.... كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند. در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود. حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد. پ.ن: ما فرق میکند با معبرهای شما!! نوع ِ ... ... ! تخریبچی هایت را بفرست ... اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ ... احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را .. 🌷
قرار بود با چراغ مخصوص، راه رو به بچه ها نشون بده... چراغ توی دست راستش بود که تیری به دستش خورد... گفتیم چراغ رو رهاش کن؛ گفت: "نه! من راهنما هستم" با دست چپ چراغ رو گرفت؛ تیری به پهلویش نشست، باز هم کوتاه نیامد؛ تیر بعد به دست چپش خورد چراغ رو به دندان گرفت؛ تیر بعد به فکش خورد؛ چراغ که افتاد خودش هم افتاد 📎پ.ن: علمداران، علمداری را از عباس بن علی(ع) آموخته اند.... "اَلا لایَحمِلُ هذا العَلَمَ اِلّا اَهلُ البَصَرِ وَ اَهلُ الصَّبرِ" 🌷
‌‌ حکمت انگشترتان این بود که از تن پاره‌پاره‌تان، دستی که مانده را راحت‌تر بشناسیم. دستی که سالها به سوی معبودتان دراز کردید، دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود. ‌‌عقیق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون میدانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید. ‌‌غم و غصه‌هایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده میشوند. معنی عقیق همین است که شما به راستی میدانستیدم کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد علمدار کربلا را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار روحی تازه کند در دلها... شما علمدار بودید بابا؛ علمدار حرم و کرامت و انسانیت. بی سرو سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشه‌ای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود... اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما ... قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر.