eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
16.5هزار ویدیو
63 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
جلوی زینب ما روضه گودال نخوانید... دیده است تمامیِ سخن های شما را ... چقدر اشک ریختیم با نگارش این تصویر و پست ... نگاهش را از #آقا بر نمیداشت... #زینب_سلیمانی دختر سردار دلها ...
⁉️ به این توئیت دقت کنید تا نهایت وقاحت و بی شرمی یک خائن ؛ که خودشا دوستدار مردم جا میزنه براتون مشخص بشه ... توئیت مهناز افشار سلبریتی وطن فروش خائن به عزیز دختر اُف بر این وقاحت 😔 😭 اینایی ڪہ این تیڪ آبی رو دارن حتی اگه بلاڪ بشن یا ریپورت شن بازم میتونن به کارشون ادامه بدن و موندگار باشن...
نه گذاشتند لمست كنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم... تمام حسرت‌هايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكی‌ای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم. ‌‌ اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است. بابا اما همه اين‌ها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)... ‌‌ دلم به آن وعده‌ای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم میشیم خوش است... ‌‌ میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...
نه گذاشتند لمست كنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم... تمام حسرت‌هايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكی‌ای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم. ‌‌ اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است. بابا اما همه اين‌ها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)... ‌‌ دلم به آن وعده‌ای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم میشیم خوش است... ‌‌ میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...
یقیناً کُلُه خَیر ... تو چه میدانستی بابا ؟!!! چه میدانستی که در مقابل هر معرکه، در مقابل هر مشکلی، در مقابل هر حادثه‌ای؛ این جمله "یقیناً کُلُه خَیر" از زبانت نمی‌افتاد و چه دقیق هم میگفتی چون هر چه پیش می‌آمد تو به خیر تبدیلش میکردی... من هم میخواهم مثل تو برای بگویم ""؛ چرا که قطعا شهادت تو رازهای نهفته‌ای دارد که شاید سال‌ها طول بکشد که این رازها یکی‌یکی و نوبت به نوبت حقیقت شهادت زیبای تو را آشکار کند و باز هم میگویم "" چون تو زیباترینی و من در تو چیزی جز زیبایی ندیدم ...
"نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم" از برادر نزدیک‌تر از پدر دلسوزتر ‌‌ حسین آقای پورجعفری کسی که بابا هروقت میخواست وصفش را برای ما بکند یک جمله میگفت: مثل پروانه دورمن میگردد ‌‌ مگر میشود تورا از یاد ببریم وقتی ما نبودیم کنار بابا شما بقول خود بابا همانطور که پدر دور فرزندش میگردد حسین پورجعفری دور من میگردد ‌‌ شبها تازمانیکه مطمئن نمیشدی بابا خوابیده نمیخوابیدی وصبحها قبل از بابا بیدار میشدی و دم دراتاق مینشستی. همیشه جیب‌هایت پر بوداز کشمش و توت‌خشک قدم به قدم از ترس گرسنه‌ماندن فرمانده‌ات، دست در جیب میکردی و در دهانش میگذاشتی ‌‌ چگونه میتوان ازتویاد نکرد وقتی باتمام اینکه میدانستی همسرت در اوج احتیاجش به تو هست بابا مارا واسطه کند درسفر آخر که برگشتی نداشت بگوید حسین رامنصرف کنید بامن نیاید باگفتن این جمله‌ٔ مابه تو رنگ رخسارت دیدن داشت ما را حلال کن که عشقت را نفهمیدیم فقط جوابت را شنیدیم که گفتی: یعنی من حاجی را وسط بیابان تنها بگذارم!؟ ‌‌ کاش بودی سراغ بابا را از تو میگرفتیم تو هیچوقت ما را بی‌جواب نگذاشتی سلام مان رابه بابا برسان سفربه سلامت یار وفادار
‍ ‍ این پلاک را اولین‌بار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی... سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید میشویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن در همه جا، آخر با من شهید میشوی... بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شهید شوی. ‌‌ هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت با شما بودم... چه انتظار بی‌ثمری شد... آخر به شما نرسیدم... و شما پر کشیدید... شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را قوی‌تر کنم تا اوج بگیرم... ‌‌ امسال تلخ‌ترین سال زندگیم شد و هر سال تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد... نمیدانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال باید انتظار دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با مهدی فاطمه خواهید آمد... آن روز دور نیست... ‌‌ سال نو را پیشاپیش بر تمامی مردم شریف و صبور این آب و خاک تبریک عرض میکنم. ‌‌ از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قرار دهد. التماس دعا
‍ ‍ 🔰این را اولین‌بار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی... سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید میشویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن💞 در همه جا، آخر با من شهید میشوی... بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شوی. ‌‌ 🔰هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت🌷 با شما بودم... چه انتظار بی‌ثمری شد... آخر به شما نرسیدم... و شما پر کشیدید🕊شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را کنم تا اوج بگیرم... ‌‌ 🔰امسال سال زندگیم شد و هر سال تلخ‌تر و تلخ‌تر خواهد شد. نمیدانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال📆 باید دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با خواهید آمد... آن روز دور نیست... ‌‌ 🔰از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قرار دهد🙏 التماس دعا
_مگو جای پــدر خالیست! 😔 فرو خور بغض معصـومانه‌ات را و مزن آتش به دلهامان! 💔 پــدر اینجاست! 💔 ببین جاریست مثل عطر صبحدم در باد! 🍃 ببین جاریست یادش در سرود و پرچم ایـران! 🇮🇷 پــدر میخواست تا تکلیف یک تاریخ را روشن کند با سرخی خونش_✍🏻 تشهّدهای او با آن شهـادتنامه کامل شد!✅ مکتب حاج قاسم ادامه دارد...
_مگو جای پــدر خالیست! 😔 فرو خور بغض معصـومانه‌ات را و مزن آتش به دلهامان! 💔 پــدر اینجاست! 💔 ببین جاریست مثل عطر صبحدم در باد! 🍃 ببین جاریست یادش در سرود و پرچم ایـران! 🇮🇷 پــدر میخواست تا تکلیف یک تاریخ را روشن کند با سرخی خونش_✍🏻 تشهّدهای او با آن شهـادتنامه کامل شد!✅ مکتب حاج قاسم ادامه دارد...
✍حکمت انگشترتان این بود که از تن پارہ پارہ تان، دستی که مانده را راحت تر بشناسیم. دستی که سال ها به سوی معبودتان دراز کردید دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود. عشق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون می دانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید. غم و غصه هایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده می شوند. معنی عشق همین است که شما به راستی می دانستید کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد علمدار کربلا را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار. روحی تازه کند در دلها شما علمدار بودید بابا: علمدار حرم و کرامت وانسانیت. بی سر و سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشه ای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود. اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر زینب سلیمانی 🌷
✍زینب سلیمانی تنے پرازترکش....🥀 ریه ای شیمیایی از8سال تا دفاع از 🌷 دستے قطع شده که نشان علمدارشد ودرنهایت یک تن ... حضرت پدر🌸 خوب رسم علمدارکربلا رابه جا آوردیدویاد را درچشمان یک عالم مجسم کردید! چقدرزیباروایت های عموعباس بچه های خیمه رادریادها زنده کردید!....💔
‌‌ من به فدای خواهر حسین(علیهما السلام) ‌‌‌‌ بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد که نام مرا زینب گذاشتید. مادرم میگفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید "بعدها متوجه میشید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم". شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و‌ تمام وجودم یکی یکی از درون میسوخت و روی هم فرو میریخت. اما وقتی عظمت حضور مردم را دیدم که چه با شکوه و با عزت و با تمام وجود برایتان به میدان آمدند دلم کمی آرام گرفت. همیشه به من میگفتید عزت دست خداست و بدانید اگر گمنام‌ترین هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، میبینید که خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش میگیرد. میدانم راز آن چهره نورانی‌تان و آن همه عزت و عظمتتان فقط در نمازهای نافله و گریه‌های شبانه و گرسنگی در بیابان‌ها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود... بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرتتان را با خداوند متعال، فاطمه زهرا(س) و عمه سادات(س) معامله کردید. آن روز که رسم "کلنا عباسک یا زینب(س)" را نوشتید این نوشته وِرد زبان همه عالم شد. شما علمدار خيمه خواهر حسين(ع) شديد و من تا آخرين نفس فدايی بانويی ميشوم كه نام مباركش را بر نهاديد تا حق اين نام را ادا كنم. 🌷
____________________________________ پدر جان، همان روزی که دستان گرم و مهربانت را بر سرمان کشیدی و با بوسه هایت به تمام وجودمان طراوت بخشیدی، نمیدانستیم که آخرین دیدار م و توست. آن روز بودنت را با تمام وجودمان احساس میکردیم اما با دور شدن از تو گویی تمام دنیا رفت. حال که درست فکر میکنم بیشتر از هر زمانی به رفتنت افتخار میکنم چون تو شهیدی، تو رفتی تا ایران عزیزمان مقتدرانه بماند. ____________________________________🌹🍃🌺🍂🌹🍃🌺🍂🌹🍃 .
💢" می‌بینی باباجان! اساطیر شاهنامه دارند سرک می‌کشند تا تو را ببینند. ♦️عرفای ادوار تاریخ بساط حجره معرفت برچیده اند تا پای درس تو بنشینند. پهلوانان بازو به بازوی پوریا سرفرود آورده اند پیش مرام تو... ♦️مادران دارند قصه تو را برای بچه هایشان می‌گویند که مگر در گذر تاریخ نام تو کمرنگ نشود. می‌بینی؛ دشنمانت سر به آسمان گرفته اند تا مگر نگاهشان به اوج نگاه تو برسد. شب پرستان را راهی به خورشید نیست. "
🔸خانم زينب سليماني رييس بنياد شهيد حاج قاسم سليماني شد. حجت الاسلام رستمی رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در نامه‌ای انتصاب زینب سلیمانی به ریاست بنیاد شهید سپهبد پاسدار حاج قاسم سلیمانی را تبریک گفت.
زینب سلیمانی در جدیدترین پست اینستاگرامی خود نوشت: "مشتی گره‌خورده رو به آسمان و دست بر روی دست که محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکم‌فرما شد که هنوز دست سه نفره‌مان عشقی میان شما و مادرم و من. چه احساس زیبایی که هنوز هوش و حواسم را می‌برد تا سرا پرده‌ی خیال بودنتان گرمیه دستانتان که امروز از من دریغ شد. در همین لحظه دستم را به دستانتان دخیل کردم که تبرکی‌اش تسبیح‌تان بود. کاش دستم هیچ‌وقت از دستتان جدا نمی‌شد که در آن نیمه‌شب به وقت سفر طولانی‌تان، محکم دستتان را می‌فشردم. آن روز مثل این عکس که شما دست من و مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه می‌فشارم و هر روز که می‌گذرد گرمای دستانتان را بر روی دستانمان بیشتر حس می‌کنم. " ⛔️⛔️کپی ممنوع ⛔️⛔️ کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی @ghasem_solaymani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار خانم زینب سلیمانی با مردم🌹 "🔺توجه: این کلیپ قبل از کرونا ضبط شده است" 🕊 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 فدای نامت خواهر زینب. 🌹مینویسم ""زینب''" اندیشه ام تاخـدا بالا میرود🌹
‍ ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!☝️ ساعت ۳ عصر حدود هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه...❌ مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند...🙂 ساعت حدود ۹ شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛☺️ می‌ترسین شهید بشم!😃 باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست!💔 _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته❗️ بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... * ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد✈️ ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید😭 به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.📝 راوی: مسول ستاد لشکر فاطمیون ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌹کانال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶حضور خانم در مراسم یادواره شهدای تشییع و دلجویی از خانواده‌ی شهدای تشییع (۱۳۹۹/۱۰/۱۶) 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
بــاور↻シ: 🕊🙃 بانۅ‌زینب‌سلیمانےمیگوید..✨ حجابتان‌راحفظ‌ڪنید‌ تادشمن‌آتـش‌بگیـرد...!" 🌸🌱 🆔@ghasem_solaymani