eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
11.1هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🕊🍃 الگوی جوانان 💞 🥀 با اینکه یک جوان امروزی بود اما فوق العاده و بود و حدو حریم خود را با هرکس بخصوص حفظ میکرد به طوری که در هر فضایی حضور پیدا نمیکرد.به اهمیت زیادی میداد و تمام تلاش خود را میکرد که نمازش را بخواند... ترک نمیشد و هرگاه میخواست بخواند اجازه نمیداد کسی متوجه بشود و در اتاقش را میبست و انگار همه میدانستند الان کسی به اتاقش را .
در غمش به گردون پیک آهم😞 می‌رسد ... صبرکن، ای دل💔 آخر به ما هم می‌رسد ... 💞
❁﷽❁ 🕊 : «ما در مواجه با مرگ، رسیدن به و بزرگی را انتخاب کرده ایم.
گام برداشتݧ در جادهـ‌عشــق هزینہ مےخواهـد هزینہ‌هایےڪه انساݩ‌راعاشـــق و بعدشھیــدمےڪند🕊 💗 💞
●خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقه الغبیری بود.همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت حضرت رسول ص دور هم جمع بودند.از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند .همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید ●به جهاد مغنیه..جهاد فقط گفت:  طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!...همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! ●وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید.درست یک هفته بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند!!... طرح جهاد، شهادت بود. ✍راوی:مادربزرگ شهید 🌷
❁﷽❁ نگاهتــ گاهے نگـران استــ گاهے ناراحتــ ! شاید هم دلگیـر... اما هر چہ هستــ هیچگاه سایہ ے چشمهایتــ را از سرم برندار نگاهم ڪن! 😇🌷 💞 🕊🍃
زندگینامه مسئول یک پرونده بسیار حساس بود؛ «پرونده جولان اشغالی» و فرماندهی گروهی از اعضای را در عهده دار شده بود. هدف ایجاد یک فضایی از در بود تا بدین ترتیب مقدمات آزادسازی این منطقه از تصرف صهیونیست‌ها فراهم شود. البته افراد دیگری هم وی را در این مسیر همراهی می کردند.
شهادت ... داستان ماندگاری آنانی است که دانستند ... دنیا جای ماندن نیست 💞
❁﷽❁ 🕊 : «ما در مواجه با مرگ، رسیدن به و بزرگی را انتخاب کرده ایم.
این یک سجاده معمولی است؛ شاید هم نیست❗️ چون از روی این سجاده یک جوان مؤمن انقلابی روزی پنج نوبت اوج می‌گرفت و به معراج می‌رفت🌱 نیمه‌شب‌ها همین سجاده شاهد سوز مناجات عاشقانه آن جوان مجاهد بود.. در سجده بعد از هر نماز، شبنم اشک زلال آن جوان مخلص از روی گونه‌های چون برگ گلش بر روی همین سجاده می‌غلتید.. پیشانی نورانی‌اش بر روی همین مهر فرود می‌آمد✨.. بند بند انگشتان دستش دانه‌های همین تسبیح را لمس می‌کرد📿.. این یک سجاده معمولی نیست.. بُراقی است که را به عرش می‌بُرد.. سجاده‌ای است که جهاد آن را از هدیه گرفته بود😭، و همیشه در گوشه اتاقش گسترده بود.. کهف حصینی بود که جهاد هر روز بارها در فرصت خلوت با خدا به آن پناه می‌برُد.. كاش ما هم براى خودمان چنين مأمن و پناه‌گاهى براى خلوت با خدا داشته باشيم..😔 التماس دعا
یک هفته قبل از شهادتش از سوریه به خانه آمد پنجشنبه شب بود نصف شب دیدم صدای ناله گریه جهاد می آید رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم دیدم جهاد سر سجاده مشغول دعا و گریه است و دارد با امام زمان صحبت میکند دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام صبح موقعی که جهاد میخواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی میگفتی؟ چرا اینقدر بی قراری میکردی؟چیشده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من بخاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم گفت چیزی نیست مادر داشتم نماز میخواندم دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است !. راوی:مادر شهید جهاد مغنیه برای شادی روحش صلوات
شهادت ... داستان ماندگاری آنانی است که دانستند ... دنیا جای ماندن نیست 💞