eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
642 عکس
146 ویدیو
18 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
#پوستر ویژه ولادت امام حسن عسکری علیه السلام @karimegharib
ره باز کنید، دلبری آمده است بر شیعه امام دیگری آمده است در مطلع هشتم ربیع الثانی میلاد امام عسگری آمده است #قاسم_نعمتی #اباالمهدی @karimegharib
#پوستر ویژه ولادت امام حسن عسکری علیه السلام @karimegharib
#پوستر ویژه ولادت امام حسن عسکری علیه السلام @karimegharib
#پوستر ویژه ولادت امام حسن عسکری علیه السلام @karimegharib
#پوستر ویژه ولادت امام حسن عسکری علیه السلام @karimegharib
صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین 🚩روضه شبهای جمعه 🕰 ساعت 19 🕌شهرری سه راه ورامین خیابان ابن بابویه کوچه شهید صادقی پلاک پرچم کهف الحسن علیه السلام ۱۴صلوات با مرحمت و عنایت مادرتو هرهفته بساط گریهٔ ما پهن است هنگامِ سلام، خانهٔ کوچکِ ما انگار به باصفایی یک صحن است @karimegharib
با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز امروز ۲۱آبان بمناسبت سالگرد شهادت سردار حاج حسن طهرانی مقدم این شعر و طرح در قالب "استوری"به طراحی برادر هادی صادقی تقدیم می شود . #قاسم_نعمتی @karimegharib
ترکیب بند مرثیه حضرت معصومه سلام الله علیها خواهر شدن یعنی،بلا بر جان خریدن از کودکی نازِ برادر را کشیدن خواهر شدن یعنی جدائی از تو هرگز مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن خواهر شدن یعنی مدینه تا کنارت با پای دل صحرا به صحرا را دویدن خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن قطره به قطره پایِ دیدارت چکیدن خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن درکمتر از یک سال دور از تو خمیدن مشتاق دیدارم رضا جانم کجایی ای کاش وقت احتضار من بیایی قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله زخمی نشد بال و پرم الحمدلله قم احترامم حفظ کرده تا که دیده من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند مانند زهرا مادرم الحمدلله باضربة سیلی میانِ کوچه ای تنگ خونی نشد چشم ترم الحمدلله بین در ودیوار با داغیِ مسمار زخمی نگشته پیکرم الحمدلله دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست خاکی نگشته معجرم الحمدلله ماخاطراتی تلخ از بازار داریم باز است هرسو معبرم الحمدلله تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله در کوچة تنگ یهودی ها نرفتم آتش نیفتاده سرم الحمدلله بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم محمل نگشته منبرم الحمدلله حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا دارم تمام ِ زیورم الحمدلله کنج خرابه آبرویم را نبُردند دشمن نگفته کافرم الحمدلله دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد قبرم همان دم شد حرم الحمدلله مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند باشد تنِ من محترم الحمدلله غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه مویم نپیچیده به هم الحمدلله تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد @karimegharib
⤵ اشعار وفات شهادت گونه خانم حضرت معصومه سلام الله علیها 🎙🎤
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند آه چون از دل برآید کار آتش می کند بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا خون زینب در رگان تو تلاطم می کند کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند @karimegharib
نوحه زمینه به سبک سردار غریب ... بانوی دوعالم . نور عالمینم من آرام جان . شاه کاظمینم چون باب الحوائج . من مشگل گشایم خاتون بهشتم . من اخت الرضایم واویلا واویلا باچشمان گریان . بی تاب و غمینم دارم آرزو تا . رویت را ببینم مانده از تو تنها . یک نامه کنارم یادگاریت را . بر سینه گذارم واویلا واویلا ممنونم ازاین شهر . خیلی باحیا بود جایم بهترین جا . امن و بی صدا بود کار من نیفتاد . بین کوچه بازار آزارم نداده . چشمی بین انظار واویلا واویلا اما عمه ما . زینب شد گرفتار دورش را گرفتند . رقاصان بازار از یک سو نگاهش . برنیزه به سرها از یک سو بپوشد . خود را از نظرها واویلا واویلا @karimegharib
پیش دم مظلوم مولاتنا اخت الرضا شفیعه روز جزا ای حرمت بهشت ما ای قبله گاه اولیا بابای تو مشگل گشا دودمه عصمت تو نورزهرا را نمایان می کند حضرت معصومه خواهر سلطان درعالم کار سلطان می کند @karimegharib
نوحة حضرت معصومه سلام الله علیها به سبک من و اشکی مثل بارون قرار قلب رضایم-به درد و غم مبتلایم نمایم گریه شب و روز-که از دلدارم جدایم رضاجان*کجایی ای برادر نگاهی*نما بر حال خواهر دهم جان*ببین بادیدة تر بیاتاسر بر پایت گذارم دمِ آخر بنگر بی قرارم امیدم این بوده که میایی –تو کنارم رضاجان*رضا جانم رضا خیالت راحت برادر-ندیدم بی احترامی رضا جانم قم کجا و-گذرهایِ تنگ شامی رضاجان*نرفته بویِ یاسم در اینجا*نشد خاکی لباسم کجا در *دیاری ناسپاسم به کوفه زینب را دوره کردند به سنگ کینه مردِ نبَردند همیشه در فکر خنده بر یک –دوره گردند رضاجان رضاجانم رضا رسیدی تو با جوادت-دمِ تشییعِ جنازه خدا را شکر که نشُستی-زپهلویم خونِ تازه مدینه*علی تنهایِ تنها بشوید*تنِ مجروحِ زهرا یتیمان*همه غرقِ تماشا علی میشُست و با آهِ ممتد زحسرت مُشتش بر سینه میزد شکاف ِ پهلویِ ضربه خورده-هم نیامد رضا جان رضا جانم رضا @karimegharib
چند بیت گریز روضه حضرت معصومه سلام الله علیها زینب ِ آقای خراسان تویی تاج سرِ مردم ایران تویی گُل به سر و روی تو از بام ؛ ریخت بر جگرم شعله غمِ شام ؛ ریخت زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشة گودال ؛ زمین گیر شد زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، پیش تو چیزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است دردِ من از بی کسیِ زینب است عمة سادات گرفتار شد ناقه نشین ، واردِ بازار شد عمة سادات به چشمِ ترش دید ، گِره خورده مویِ دلبرش عمة سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمة سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمة سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمة سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید @karimegharib
یا فاطمه بنت موسی بن جعفر علیها السلام دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکین به همین نامه کمی آلامم چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسلة خوش نامم چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من فکر آوارگی زینب و شهرِ شامم جز سلام ، از همه یک بی ادبی نشنیدم سرِبازار ندادست کسی دشنامم داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم دست بسته سرِهر کوچه تماشا نشدم عزتم را نشکستند خیالت راحت غیرتم را نشکستند خیالت راحت پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من حرمتم را نشکستند خیالت راحت مثلِ کوفه وسط خطبة من کف نزدند صحبتم را نشکستند خیالت راحت دست بر سینه مودب همه ره وا کردند شوکتم را نشکستند خیالت راحت با لگد باز نکردند درِ بیت النور خلوتم را نشکستند خیالت راحت قم کجا شام کجا غربت سادات کجا سرِ بر نیزه و دروازة ساعات کجا دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم شود این حادثه تکرار خدارحم کند یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار خدا رحم کند یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای یک سر و این همه آزار خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند دست انداخت یکی پرده محمل را کَند جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند زنی از بام صدا زد که کدام است حسین نوبت من شده این بار خدارحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند @karimegharib
مطلب اول : روضه ای که در معراج برای رسول خدا خوانده شد امام صادق عليه السلام فرمود: چون پيامبر صلي الله عليه و آله به سفر آسماني رفت... به او گفتند: أَمَّا ابْنَتُكَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ يُوءْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِي تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِيَ حَامِلٌ وَ يُدْخَلُ عَلَيْهَا وَ عَلَى حَرِيمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَيْرِ إِذْنٍ ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِي بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِكَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ- و امّا دخترت: مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب مى كنند، او را مى زنند در حالى كه حامل و باردار است به حريم و منزلش بدون اذن وى داخل شده و افراد پست و فرومايه او را رنجور مى نمايند و وى مانع و دافعى نيافته و بدنبال ضرب و كتكى كه مى خورد حملش سقط شده و از ناحيه آن فوت و رحلت مى كند. کامل الزيارات، صص 332- 333، بحارالانوار، ج 28، ص 61. @karimegharib
مطلب سوم : شیخ عباس قمی در بیت الاحزان به نقل از ارشادالقوب از زبان بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها نقل میکند. زهراعلیهاالسّلام،: فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزْلَ عَلی بابِنا وَ أتَوْا بِالنارِ لِیحْرِقُوهُ وَ یحْرِقُونا، فَوَ قَفْتُ بِعِضادَةِ الْبابِ وَ ناشَدْتُهُمْ بِاللهِ وَ بِأبِی أنْ ‌یکُفُّوا عَنّا وَ ینْصُرُونا.فَأخَذَ عُمَرُ السَوْطَ مِنْ یدِ قُنْفُذٍ ـ مَوْلی أبِی‌بَکْرٍ ـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی، فَالْتَوی السَوْطُ عَلی عَضُدِی حَتّی صارَ کَالدُمْلُجِ وَ رَکَلَ الْبابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَی ـ وَ أنا حامِلٌ ـ فَسَـقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النارُ تَسْعَرُ وَ تَسْـفَعُ وَجْهِی، فَضَرَبَنِی بِیدِهِ حَتّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ اُذُنِی وَ جائَنِی الْمَخاضُ؛ فَأسْـقَطْتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرْمٍ فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَی؟!! وَ قَدْ تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنْهُمْ وَ تَبَرَّاْتُ مِنْهُمْ. . بر درب [خانه] ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند که آن را و ما را آتش بزنند. من در چارچوب درب ایستاده بودم و آن‌ها را به خدا و پدرم قسم می‌دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. پس عمر، شلّاق را از دست قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازویم زد. پس شلّاق، دور بازویم پیچید؛ به گونه‌ای که [دور تا دور] بازویم [ورم کرد و] مثل دُمْلُج ( زیوری از زیورآلات زنانه است همانندالنگو، با این تفاوت که النگو را در مچ دست قرار می‌دهند؛) ولی دُمْلُج را در بازو. شد ؛ و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من، به عقب راند و باز کرد؛ ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ ، پس به صورت به زمین افتادم، در حالی که آتش شعله‌ور بود و حرارتش صورتم را می‌سوزاند. پس با دستش مرا کتک زد به طوری که گوشواره‌ام تکّه‌تکّه شده، از گوشم جدا شد. و دردِ زایمان به سراغم آمد و محسن را ـ که بی‌گناه کشته شد ـ سقط کردم. پس این‌ها، مردمی هستند که می‌خواهندبر جنازه من نماز بخوانند؟ و حال آن که خدا و رسولش رشته پیوندِ خود را با آنان گسسته‌اند [و بین آن‌ها و رسولش هیچ رابطه و پیوندی برقرار نیست] و من [نیز] رشته پیوندم را با آنان گسسته‌ام بحارالأنوار، ج 30، ص 348 ـ 349، چاپ: دارالرضاعلیه‌السّلام @karimegharib
یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها به مدد بی بی دوعالم حضرت صدیقه سلام الله علیها از امروز که به روایت ۴۵ روز شهادت ایشان و طلیعه ایام فاطمیه می باشد ؛ سلسله مطالب کوتاه و قابل استفاده در جلسات با هشتک ارائه خواهد شد انشاءالله امیداست با رعایت حریم مقدس این بانوی بی همتا و عصمت کبری مجالس مورد رضای اهل بیت علیهم السلام باشد . ارادتمند تمام دوستان @karimegharib
مطلب ششم : خبر نزديك شدن شهادت در ساعات آخر، اين گونه علي عليه السلام را از شهادت و مرگ خويش خبر داد: "يا اَبَا الْحَسَنِ رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَيْتُ حَبِيبي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله في قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْاَبْيَضِ فَلَمَّا رَاني قالَ صلي الله عليه وآله: "هَلُمّي اِلَيَّ يا بُنَيَّةَ فَاِنّي اِلَيْكِ مُشْتاقٌ" فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنّي لَاَشَدُّ شَوْقاً مِنْكَ اِلي لِقائِكَ، فَقالَ: "اَنْتِ اللَّيْلَةَ عِنْدي " وَهُوَ الصَّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفي لِما عاهَدَ؛(16) اي ابا الحسن! در همين ساعت به خواب رفتم. حبيبم رسول خدا را در قصري از مرواريد سفيد ديدم. پس زماني كه مرا ديد، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب كه سخت مشتاق توام. پس جواب دادم: به خدا قسم اشتياق من براي زيارت و ملاقات شما شديدتر است. در اين هنگام [پدرم ] فرمود: "تو امشب در پيش من خواهي بود." و او هر چه وعده دهد، راست است و به عهد خود وفا مي كند." بحارالانوار ج43ص 179 @karimegharib
مطلب چهارم : ✅ برای حضرت زهرا(س) 🔹موذنی که فقط برای آل الله اذان میگوید... 🔸شیخ صدوق رحمه اللَّه در من لا یحضره الفقیه روایت كرده است: وقتى پیغمبر خدا(ص) از دنیا رحلت نمود بلال از گفتن اذان خوددارى كرد، و گفت: من بعد از پیامبر خدا(ص) براى احدى اذان نخواهم گفت. روزى فاطمه زهرا(س) فرمود: دوست دارم صداى اذان مؤذن پدرم را بشنوم. و چون این سخن به گوش بلال رسید، مشغول گفتن اذان شد. هنگامى كه بلال دو مرتبه گفت: اللَّه اكبر، حضرت فاطمه(س) به یاد روزگار پدرش رسول خدا افتاد و نتوانست از گریه خوددارى نماید. و زمانى كه بلال گفت: اشهد أن محمّدا رسول اللَّه، فاطمه علیها السّلام صیحه ‏اى زد و با صورت خود سقوط و غش كرد!! مردم به بلال گفتند: از گفتن اذان خوددارى كن! زیرا فاطمه(س) دختر پیغمبر(ص) رحلت كرد. مردم فكر كردند كه فاطمه(س) از دار دنیا رفته است! بلال اذان را تمام نكرده قطع نمود. پس از آنكه فاطمه زهرا(س) به هوش آمد به بلال گفت: اذان را تمام كن. ولى بلال نپذیرفت و به آن حضرت گفت: اى برترین زنان! من از اینكه هر گاه صداى اذان مرا می‏شنوى و این همه ناراحت می‏شوى می‏ترسم. لذا حضرت فاطمه علیها السّلام وى را معاف نمود. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ ص امْتَنَعَ بِلَالٌ مِنَ الْأَذَانِ قَالَ لَا أُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ فَاطِمَةَ ع قَالَتْ ذَاتَ یَوْمٍ إِنِّی أَشْتَهِی أَنْ‏ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ أَبِی ع بِالْأَذَانِ فَبَلَغَ ذَلِكَ بِلَالًا فَأَخَذَ فِی الْأَذَانِ فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ذَكَرَتْ أَبَاهَا وَ أَیَّامَهُ فَلَمْ تَتَمَالَكْ مِنَ الْبُكَاءِ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى قَوْلِهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ شَهَقَتْ فَاطِمَةُ ع وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا فَقَالَ النَّاسُ لِبِلَالٍ أَمْسِكْ یَا بِلَالُ فَقَدْ فَارَقَتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص الدُّنْیَا وَ ظَنُّوا أَنَّهَا قَدْ مَاتَتْ فَقَطَعَ أَذَانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ فَأَفَاقَتْ فَاطِمَةُ ع وَ سَأَلَتْهُ أَنْ یُتِمَّ الْأَذَانَ فَلَمْ یَفْعَلْ وَ قَالَ لَهَا یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ إِنِّی أَخْشَى عَلَیْكِ مِمَّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِكِ إِذَا سَمِعْتِ صَوْتِی بِالْأَذَانِ فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذَلِكَ‏. -------------------------------------------------- 📘 من لا یحضره الفقیه، ج 3 ص 137- شیخ صدوق روضة الواعظین، ص 181. بن قتال نیشابوری @karimegharib
مطلب چهارم : ✅ و معاف شدنش س همه‌ی کارگزارانش را به عنوان غرامت (و کمبود بودجه و مالیات) برداشت، ولی حقوق را به طور کامل پرداخت، سُلَیم می‌گوید به مسجد رسول خدا (ص) رفتم گروهی را دیدم در گوشه‌ای نشسته‌اند، همه‌ی آنها از بنی‌هاشم بودند، جز و و و و عمر بن ابی‌سلمه و قیس بن سعد بن عُباده، در این جلسه، عباس (عموی پیامبر) به علی (ع) گفت: 🔸«چرا عمر مانند همه‌ی کارگزارانش، از حقوق «قُنفذ» چیزی نکاست؟!» 🔸حضرت علی (ع) به اطراف خود نگاه کرد و سپس قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود: 🔹شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوْطِ فَماتَتْ وَ فی عَضُدِها اَثَرهُ کَاَنَّهُ الدُّمْلُجْ. : «حقوق قفنذ را کم نکرد، تا از او تشکّر نماید بخاطر ضربت تازیانه‌ای که او بر فاطمه (س) نواخته بود، که وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت، اثر آن تازیانه در بازوی او وجود داشت و همانند بازوبند، نمایان بود». -------------------------------------------------- 📘 بیت الاحزان شیخ عباس قمی(ره) @karimegharib
مطلب هشتم : حضرت علی(ع) به هنگام شهادت حضرت زهرا(س) چنین سرود : 📋《نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ، یا لَیتَهَا خَرَجَت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏، لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا، أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏》 ♦️جان من با آه و ناله هایش در اندرون من زندانی است. ای کاش جان من هم با ناله ها از بدنم خارج شود. بعد از تو خیری در زندگی نیست و من از ترس اینکه مبادا زندگی ام به طول انجامد گریه می کنم. 📋《فِرَاقُكِ أَعْظَمُ الْأَشْيَاءِ عِنْدِي، وَ فَقْدُكِ فَاطِمُ أَدْهَى الثُّكُولِ‏ سَأَبْكِي حَسْرَةً وَ أَنُوحُ شَجْواً، عَلَى خَلٍّ مَضَى أَسْنَى سَبِيلٍ‏ أَلَا يَا عَيْنُ جُودِي وَ أَسْعِدِينِي، فَحُزْنِي دَائِمٌ أَبْكِي خَلِيلِي‏》 ♦️هجران تو نزد من بزرگترین مصیبتهاست و از دست دادن تو ای فاطمه سخت تر از فرزند مرده است. من گریه با حسرت خواهم کرد و نوحه گلوگیر خواهم نمود بر دوستی که راهی بلند رفته است. ای چشم احسان کن و به من یاری نما در گریه کردن که حزن من دائمی است و به دوست گریه می کنم. بحار الانوارج43 ص273 @karimegharib
مطلب دوم : جریان تازیانه زدن خلیفه دوم به صدیقه اطهر (سلام الله علیها) از زبان خودش ....فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ ‏وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ الْوَلِيدِ: أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: يَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ‏ تَمْنَعُنِي‏ مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً. ترجمه: ...(خلیفه دوم می گوید: به خانة علی رفتم تا از او بخواهم از خانه بیرون بیاید. فاطمه پشت در آمد...) گفتم: اگر علی بیرون نیاید هیزم فراوانی می آورم و خانه را با هر که در آن است می سوزانم تا اینکه برای بیعت بیاید. پس تازیانة قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالد بن ولید گفتم: تو و همرا هانت به سرعت بروید وهیزم جمع کنید و گفتم: آن هیزم ها را آتش خواهم زد. فاطمه گفت:ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و دشمن امیر المؤمنین!پس دستش را بر در گذاشت تا مانع من از باز کردن در شود. به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم... منبع: (بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏30، ص 293) @karimegharib
مطلب پنجم : وصیّت به همسروسفارش به شهید کربلا 1. اِبکِنی اِن بَکیتَ یا خَیرَ هادٍ وَ اَسبِلِ الدَّمعَ‌ فَهُوَ یَومُ الفِراقِ 2. یا قَرینَ البَتُولِ اُوصیکَ بِالنَّسلِ فقد اصبحا حلیفا اشتیاق 3. اَبکنی وَ ابکی لِلیَتامی وَ لا تَنسَی قَتیلَ الِعدابِطَفِّ العِراقِ 4. فَارَقُوا اَصبَحُوا یَتَامی حَیاری10 اَحلَفُواللهَ فَهوَ یَومُ الفِراقِ؛ 1. ای همسر وفا دارم اگر خواستی گریه کنی بر من گریه کن، ای بهترین راهنما و اشک‌ها را سرازیر کن که امروز روز جدایی است. 2. ای هم‌دم بتول! وصیّت می‏کنم تو را به فرزندانم که هم‌دم شوق و محبّت شده‏اند. 3. بر من و یتیمان (من) گریه کن فراموش نکن کشته دشمنی‏ها را در سرزمین عراق؛ در حالی‌که به خدا سوگند می‏خورند آن روز، روز جدایی است. 4. آن جاماندگان در حالی صبح می‏کنند که یتیمان سرگردان (آن بیابانند)، خدای را بر می‏گزینند. آن روز، روز فراق و جدایی است. (بحارالانوار ج43ص174) @karimegharib
مطلب هفتم : ✅(ع)_با_پیامبر(ص) 🔹درد دل امیرالمؤمنین با رسول خدا بعداز دفن صدیقه کبری (سلام الله علیها) 🔸 (هنگامی که حضرت علی علیه السلام فاطمه زهرا را دفن نمود) ... وقتی دست مبارك از خاك قبر برافشاند، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد و سيلاب اشك را بر گونه‏ هایش جارى ساخت، سپس رو به جانب قبر رسول خدا (ص) گرداند و گفت: «اى رسول خدا از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبه‏ ات و نور ديده‏ ات و زائرت و كسى كه در آرامگاه تو در ميان خاك آرمیده است. همان كسی كه خداوند زود رسيدن به تو را برايش برگزيده است. يا رسول اللَّه صبرم در فراق دختر برگزيده‏ ات كم شده، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستى گرائيده. به راستى كه امانت پس گرفته شد، و گروگان دريافت گشت، و زهرا خيلى سريع از دستم ربوده شد. ... و به زودى دختر تو از همدستى امّتت عليه من و غصب حقّ خودش به تو گزارش میدهد، پس احوال را از او جويا شو، كه بسى غمهاى سوزانى كه در سينه داشت و راهى براى پخش آن نمی ‏يافت، اما به زودى بازگو خواهد نمود، و البتّه خداوند داورى می‏كند و او بهترين داوران است. -------------------------------------------------- 📚متن عربی: 🔸 فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي. قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ‏ الزَّهْرَاءُ... وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِكَ عَلَيَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا، وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ‏. -------------------------------------------------- 📘 منبع: أمالي، شیخ طوسي، صفحه: 110-109 @karimegharib
مطلب یازدهم : عن امام الصادق علیه السلام: فقال عمر: هلمّیه الی فأبت ان تدفعه الیه.ثمّ لطمها فکاأَنّی أنظر الی قرط فی اذنها حین تقفت… از (علیه السلام) نقل شده : او(لعنةالله علیه) ، به حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفت : نامه رد را به من بده، حضرت از دادن نامه امتناع کردند، سپس او(لعنة الله علیه)، سیلی به صورت او زد… گویا می‌بینم که گوشواره از گوشش بر زمین افتاد… 📖الاختصاص،ص185(شیخ مفید) 📖بحار الانوار،ج192/29 📖فاطمة بهجةقلب المصطفی،ج546/2 @karimegharib
مطلب نهم : عن النبی قال:ابکی من ضربتک علی القرن ولطم فاطمة خدّها… پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمودند؛ یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) ! گریه میکنم از ضربت بر فرق تو و سیلی برگونه فاطمه (سلام الله علیها) 📖امالی صدوق(تحقیق قسم دراسات الاسلامیه)،ص197 📖اثبات الهداة،ج281/1(حرعاملی) 📖بحارالانوار،ج28/51وج149/44 📖عوالم العلوم،ج397/11 @karimegharib
مطلب دوازدهم : مقداد از کوچه بنی هاشم می گذشت که (ملعون) ، سد راه او شد. به مقداد گفت: از کجا می آیی؟ مقداد جواب داد : از خانه ی مولایم (علیه السلام)،دیشب فاطمه سلام الله علیها را دفن نمودیم او (لعنت الله علیه) تا این سخن را شنید یک سیلی محکم به مقداد زد و مقداد نقش زمین شد و شروع کرد به گریه کردن… او(ملعون) مضحکانه گفت : درد داشت که گریه میکنی؟ مقداد جواب داد : گریه من به خاطر سیلی خوردنم نیست، به خاطر این است که با این دست سنگین، دختر صلی الله علیه و آله و سلم را سیلی زدی. حالا احساس سیلی خوردن (سلام الله علیها) را حس میکنم…. 📖بحارالانوار،جلد 43 @karimegharib
مطلب دهم : قالت فاطمة سلام الله علیها فَضَرَبَنی بیده وصفق وجهی حتی انتثرقرطی من اذنی… حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود؛ او(لعنت الله)، چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره‌ام از گوشم کنده شد… الهدیةالکبری،ص179 بحارالانوار،ج349/30 بیت الاحزان،ص121(شیخ عباس قمی) مجمع النورین،ص147(مرندی) الهجوم علی بیت فاطمة،ص452(عبدالزهرامهدی) @karimegharib