eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
3.9هزار دنبال‌کننده
615 عکس
132 ویدیو
16 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله علیها سلام الله علیها زینب سلام الله علیها فاطمه ای کوثر موسای عشق صاحب هر رتبه والای عشق با تو شود فاطمی احساس ها پاک تر از بوی گل یاس ها جلوه کند نور ، ز سیمای تو مظهر توحید ، مُصلّای تو معرفتُ الله ، نَمِ باده ات سایة عرش است به سجاده ات غرق سکوت است تمام فَلک ذکر قنوت تو دعای مَلک حضرت حق محو عباداتِ تو منتظر وقت مناجات ِ تو چادرت از بالِ مَلَک ناز تر سفره ات از عرض و سما، باز تر ریزه خور خوان تو کون و مکان وسعت احسان تو هفت آسمان صد چو سلیمان به حریمت گُم است مرکز فرمانِ تو شهر قم است هرکه به دستانِ تو تایید شد پیرِ زمان ، مرجعِ تقلید شد «روح عبادات سلام علیک عمه سادات سلام علیک» شاهِ خراسان شده دلبسته ات قائمة عرش ، دو گلدسته ات کوی تو بر سینه صفا می دهد تربت تو بوی رضا می دهد ای که پدر بوده تو را دست، بوس عاشق تو حضرت سلطانِ طوس مدح تو بر روی زبان پدر ذکر« فِداها» به لبان پدر ** ای که ز طفلی زبلا سوختی چشم به راهِ پدرت دوختی حسرت لبهای تو بوسیدنش آروزی هرشب تو دیدنش غم به روی غم، سرت آورده اند تاخبرش را بَرَت آورده اند بعد پدر گریه شده کار تو دستِ رضا بوده نگهدار تو ذکر لبان تو رضا بود و بس راحتِ جان تو رضا بود و بس دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو بسته به لبخند رضا قلب تو وای از آن روز که دلها شکست رشتة دیدار تو با او گُسست قلب تو از هرچه که ترسید ، شد یارِ تو از پیش تو تبعید شد چارة تو صبر به لوحِ قضا قاتلِ تو مدینة بی رضا در همه شب دیده به ره دوختی یاد رضا ناله زدی سوختی تاغم یکساله به پایان رسید لحظه به لحظه به لبت جان رسید نامه ای از یار به دستت رسید نامه نگویم همه هستت رسید دلخوشی ات دستخط یار شد حاجت تو دیدن دلدار شد بال و پرِ بستة تو باز شد ناقه سواریِّ تو آغاز شد تا ،رهِ تو جانب ساوه رسید کامِ توهم طعم مصیبت چشید روزِ تو مانند شبِ تار شد قافلة خسته ات، آزار شد باهمه اینها به دلی داغدار جانب قم قافله شد رهسپار کَم نشده پرده ای از مَحملت گَشته مدرارا همه جا بادلت زینب ِ آقای خراسان شدی تاج سرِ مردم ایران شدی گُل به سر و روی تو از بام ریخت برجگرم شعله غمِ شام ریخت زینبِ قم، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دوچشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشة گودال زمین گیر شد زینبِ قم، راسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم، دستِ تو دیده طناب؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، آبرو ریزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر برلب است دردِ من از اسارت ِ زینب است عمة سادات گرفتار شد ناقه نشین ،واردِ بازر شد عمة سادات به چشمِ ترش دید، گِره خورده مویِ دلبرش عمة سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمة سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمة سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمة سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید @ghasemnemati
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه داری مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها خواهر شدن یعنی،بلا بر جان خریدن از کودکی نازِ برادر را کشیدن خواهر شدن یعنی جدائی از تو هرگز مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن خواهر شدن یعنی مدینه تا کنارت با پای دل صحرا به صحرا را دویدن خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن قطره به قطره پایِ دیدارت چکیدن خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن درکمتر از یک سال دور از تو خمیدن مشتاق دیدارم رضا جانم کجایی ای کاش وقت احتضار من بیایی قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله زخمی نشد بال و پرم الحمدلله قم احترامم حفظ کرده تا که دیده من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند مانند زهرا مادرم الحمدلله باضربة سیلی میانِ کوچه ای تنگ خونی نشد چشم ترم الحمدلله بین در ودیوار با داغیِ مسمار زخمی نگشته پیکرم الحمدلله دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست خاکی نگشته معجرم الحمدلله ماخاطراتی تلخ از بازار داریم باز است هرسو معبرم الحمدلله تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله در کوچة تنگ یهودی ها نرفتم آتش نیفتاده سرم الحمدلله بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم محمل نگشته منبرم الحمدلله حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا دارم تمام ِ زیورم الحمدلله کنج خرابه آبرویم را نبُردند دشمن نگفته کافرم الحمدلله دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد قبرم همان دم شد حرم الحمدلله مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند باشد تنِ من محترم الحمدلله غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه مویم نپیچیده به هم الحمدلله تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکین به همین نامه کمی آلامم چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسلة خوش نامم چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من فکر آوارگی زینب و شهرِ شامم جز سلام ، از همه یک بی ادبی نشنیدم سرِبازار ندادست کسی دشنامم داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم دست بسته سرِهر کوچه تماشا نشدم عزتم را نشکستند خیالت راحت غیرتم را نشکستند خیالت راحت پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من حرمتم را نشکستند خیالت راحت مثلِ کوفه وسط خطبة من کف نزدند صحبتم را نشکستند خیالت راحت دست بر سینه مودب همه ره وا کردند شوکتم را نشکستند خیالت راحت با لگد باز نکردند درِ بیت النور خلوتم را نشکستند خیالت راحت قم کجا شام کجا غربت سادات کجا سرِ بر نیزه و دروازة ساعات کجا دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم شود این حادثه تکرار خدارحم کند یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار خدا رحم کند یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای یک سر و این همه آزار خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند دست انداخت یکی پرده محمل را کَند جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند زنی از بام صدا زد که کدام است حسین نوبت من شده این بار خدارحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها زینب ِ آقای خراسان تویی تاج سرِ مردم ایران تویی گُل به سر و روی تو از بام ؛ ریخت بر جگرم شعله غمِ شام ؛ ریخت زینبِ قم ، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دو چشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشة گودال ؛ زمین گیر شد زینبِ قم ، رأسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم ، دستِ تو دیده طناب ؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، پیش تو چیزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر بر لب است دردِ من از بی کسیِ زینب است عمة سادات گرفتار شد ناقه نشین ، واردِ بازار شد عمة سادات به چشمِ ترش دید ، گِره خورده مویِ دلبرش عمة سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمة سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمة سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمة سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها تا که دل را آه سینه راهی قم می کند با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند آه چون از دل برآید کار آتش می کند بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا خون زینب در رگان تو تلاطم می کند کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها 🎙به سبک من و اشکی مثل بارون ------------------- قرار قلب رضایم ؛ به درد و غم مبتلایم نمایم گریه شب و روز ؛ که از دلدارم جدایم رضاجان*کجایی ای برادر نگاهی*نما بر حال خواهر دهم جان*ببین بادیدة تر بیاتاسر بر پایت گذارم دمِ آخر بنگر بی قرارم امیدم این بوده که میایی ؛ تو کنارم رضاجان*رضا جانم رضا ------------------------- خیالت راحت برادر ؛ ندیدم بی احترامی رضا جانم قم کجا و ؛ گذرهایِ تنگ شامی رضاجان*نرفته بویِ یاسم در اینجا*نشد خاکی لباسم کجا در *دیاری ناسپاسم به کوفه زینب را دوره کردند به سنگ کینه مردِ نبَردند همیشه در فکر خنده بر یک ؛ دوره گردند رضاجان رضاجانم رضا --------------------- رسیدی تو با جوادت ؛ دمِ تشییعِ جنازه خدا را شکر که نشُستی ؛ زپهلویم خونِ تازه مدینه*علی تنهایِ تنها بشوید*تنِ مجروحِ زهرا یتیمان*همه غرقِ تماشا علی میشُست و با آهِ ممتد زحسرت مُشتش بر سینه میزد شکاف ِ پهلویِ ضربه خورده ؛ هم نیامد رضا جان رضا جانم رضا @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها -------------------------- بانوی دوعالم . نور عالمینم من آرام جان . شاه کاظمینم چون باب الحوائج . من مشگل گشایم خاتون بهشتم . من اخت الرضایم واویلا واویلا ------------------------ باچشمان گریان . بی تاب و غمینم دارم آرزو تا . رویت را ببینم مانده از تو تنها . یک نامه کنارم یادگاریت را . بر سینه گذارم واویلا واویلا ------------ ممنونم ازاین شهر . خیلی باحیا بود جایم بهترین جا . امن و بی صدا بود کار من نیفتاد . بین کوچه بازار آزارم نداده . چشمی بین انظار واویلا واویلا ------------------- اما عمه ما . زینب شد گرفتار دورش را گرفتند . رقاصان بازار از یک سو نگاهش . برنیزه به سرها از یک سو بپوشد . خود را از نظرها واویلا واویلا @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها مولاتنا اخت الرضا شفیعه روز جزا ای حرمت بهشت ما ای قبله گاه اولیا بابای تو مشگل گشا دودمه عصمت تو نورزهرا را نمایان می کند حضرت معصومه خواهر سلطان درعالم کار سلطان می کند @karimegharib
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله زخمی نشد بال و پرم الحمدلله قم احترامم حفظ کرده تا که دیده من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند مانند زهرا مادرم الحمدلله باضربة سیلی میانِ کوچه ای تنگ خونی نشد چشم ترم الحمدلله بین در ودیوار با داغیِ مسمار زخمی نگشته پیکرم الحمدلله دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست خاکی نگشته معجرم الحمدلله ماخاطراتی تلخ از بازار داریم باز است هرسو معبرم الحمدلله تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله در کوچة تنگ یهودی ها نرفتم آتش نیفتاده سرم الحمدلله بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم محمل نگشته منبرم الحمدلله حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا دارم تمام ِ زیورم الحمدلله کنج خرابه آبرویم را نبُردند دشمن نگفته کافرم الحمدلله دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد قبرم همان دم شد حرم الحمدلله مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند باشد تنِ من محترم الحمدلله غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه مویم نپیچیده به هم الحمدلله تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد
علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها علیه_السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عليه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام اروحنافداه لیست در حال به روزرسانی است از شکیبایی شما سپاسگزارم .
صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین 🚩روضه شبهای جمعه 🕰 ساعت۱۹ 🕌شهرری سه راه ورامین خیابان ابن بابویه کوچه شهید صادقی پلاک پرچم کهف الحسن علیه السلام ۱۴صلوات با مرحمت و عنایت مادرتو هرهفته بساط گریهٔ ما پهن است هنگامِ سلام، خانهٔ کوچکِ ما انگار به باصفایی یک صحن است @ghasemnemati
هدایت شده از اشعار قاسم نعمتی
صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین 🚩روضه شبهای جمعه 🕰 ساعت۱۹ 🕌شهرری سه راه ورامین خیابان ابن بابویه کوچه شهید صادقی پلاک پرچم کهف الحسن علیه السلام ۱۴صلوات با مرحمت و عنایت مادرتو هرهفته بساط گریهٔ ما پهن است هنگامِ سلام، خانهٔ کوچکِ ما انگار به باصفایی یک صحن است @ghasemnemati
🩸جملات جگرسوز فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمومنین علیه‌السلام در مسیر بازگشت به خانه ... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه امیرالمومنین علیه‌السلام را به زور طناب و تازیانه به مسجد برای بیعت کشاندند، وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام از مسجد خارج شدند، فَلمّا رَأَتْهُ اِنکَبّتْ عَلیٰ کِتفَیهِ تُقَبّلُهُما و هِیَ تَقولُ ▪️تا نگاه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به مولا افتاد، پیش آمدند و سر مبارک خود را بر روی شانه‌های امیرالمومنین علیه‌السلام گذاشتند و ‌آنها را می‌بوسیدند؛ (گویا ردّ طناب، بر روی گردن و شانه‌های مولا باقی مانده بود) و می‌فرمودند: رُوحِی لِروحِكَ الفِداء و نَفسى لِنفسك الوَقا يا أبَا الحسن! 🔻جان من فدای جانت شود! من پیش‌مرگت بشوم یا ابا الحسن! اِنْ كنتَ في خيرٍ كنتُ مَعك وَ اِنْ كنتَ فى شرٍّ كنتُ مَعك ▪️من همواره پا به پای تو خواهم بود؛ چه این ماجرا به خیر تمام بشود چه به شرّ. فَبکیا جمیعاً ثُمّ أخَذَ السّبطَین مِن یَدِها و مَضَیٰا 🔻با این جملات، هر دو به گریه افتادند؛ سپس امام حسن و إمام حسین علیهماالسلام دست مادرشان را گرفتند و همگی به سمت خانه برگشتند. 📚الكوكب الدُّرّي،حائری مازندرانی، ج۱، ص۱۹۶. 📚احتجاج الزهراء «سلام‌الله‌علیها»،رضوی نجفی‌.ص ۱۴۰ 📚فاطمه الزهراء «سلام‌الله‌علیها» من المهد الی اللحد ص۲۷۷ @ghasemnemati_ir
علیه السلام عليه السلام سبک منو اشکى مثل بارون --------------------------- پريشان و بى پناهم ؛ شده زندان قلگاهم خدايا خسته شدم من ؛ اجابت کن سوزو اهم چه گويم ، از اين بى حرمتى ها قسم بر ، پريشانى زهرا از اينجا ، خلاصم کن خدايا رسيده جانم از غصه بر لب شده روزم تيره همچنان شب دعايم گرديده هر خلصنى يا رب واويلا غريبم من خدا ------------------------- من و زخم تازيانه ؛ شکنجه هاى شبانه دگر جا واکرده زنجير ؛ به روى پهلو وشانه بخوانم ، دعا با دسته بسته زبسکه ، نمازم را شکسته مسير ، نفس در سينه بسته دگر تاخورده اين ساق پايم نمى ايد بالا اين صدايم زبسکه در زندان کرده با پا جا به جايم واويلا غريبم من خدا ----------------------- به روى يک تخته پاره ، شدم چيده چون ستاره به هم ريزد استخوانم ، نه با ضربه با اشاره اگر شد ، پر از خون پيکر من نگشته ، جدا از تن سر من نرفته ، اسيرى دختر من سلام من بر آن سر بريده که با چشم خوداز نيزه ديده چگونه دختر شد در خرابه قد خميده واويلا غريبم من خدا @karimegharib
علیه السلام علیه السلام امشب احسان و کرامت بی حسـابـه ناامیدی یـه سوال بی جـوابـه چونکه صاحب سفره پـُور بـوتـرابـه این آقا همتا نداره مثل حیدر تکسواره تیغ ابروش ذوالفقاره دل عاشق شده پابَست ابالفضل ابالفضل سینه چاکِ عشق و سرمست ابالفضل ابالفضل خـدا هستی رو داده دست ابالفضل ابالفضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ---------------------- شاه و سردم دار عشقِ عـالمینـه تک یـلِ بیـرق به دوش نشـأتینـه نقش روی بازوهاش وقف الحسینـه قبلة هفت آسمونـه بسکه خوب و مهربونـه با رقیه همزبونـه کاشف الکربی توُ غمـزه ی نگاهت ابالفضل ابالفضل تا قیامت آل حیـدر در پناهت ابالفضل ابالفضل جبرئیل از سائلای بین راهت ابالفضل ابالفضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ---------------------- تا قیامت پرچمت در احتـرازه حضرت سقا همیشه سرفـرازه کربلا به این علمدارش می نازه مقتدر مرد زمینی چون امیرالمومنینی تک یل ام البنینی نام تو شورِ تمامِ هیئتـا شد ابالفضل ابالفضل ذکر تو زمزمه خون خدا شد ابالفضل ابالفضل علـقـمـه مِـیخـونـه غیـرتـیـا شد ابالفضل ابالفضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل ---------------------- میآد از چشم فلک بارون الماس دل مارو بردی با عطر گُل یاس اسم قلبم رو گذاشتم بیت العباس خونِ توُو رگات حسینه عکس توُو چشات حسینه رمز حمله هات حسینه میمـَنه تا میسره پاشیده لشکـر ابالفضل ابالفضل پسرِ شیـرِ حُنیـن فاتح خیبـر ابالفضل ابالفضل آخه شمشیر کشیده زاده حیـدر ابالفضل ابالفضل ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل
علیه السلام مولا که دو چشم حیـدری وا می کـرد یک لحظه نظـر به هـر دو دنیا می کـرد اما گـهِ سـِیـر قامتت یـا عبـاس(ع) با گـردش سـر تـو را تمـاشـا می کـرد او بـا تـو که تمـرین منظم می کـرد تصـویـر جوانـی اش مجسم می کـرد اما عـجـبـا که ذوالـفـقـار حیـدر در پیش غضب های تـو سـر خـم میکـرد .::به یاد مجید سیب سرخی::. @karimegharib
علیه السلام یک جلوه زنور اهل بیت عباس است تکبیر سرور اهل بیت عباس است نامی که طلاکوب نمودست خدا بر تاج غرور اهل بیت عباس است @karimegharib
علیه السلام علیه السلام به سبک بال ملائک باز شده ... ---------------------- سبوی خراباتیـا شد زِ می لبالب امیر مناجاتیـا اومد از ره امشب باده نایاب اومد جلوه مهتاب اومد که دومین حیـدرِ خونه اربـاب اومد نغمهِ داوودی اون دل از همه بـُرده آخه سر سفره مرتضی نمک خورده یا علی ابن الحسین(ع) ---------------------- مسافر عرش خــدا سجاده نشینـه سلطان ما سینـه زنــا زین العـابدینـه صحیفه سجـادیش راه و رسم عشقـه هم نفسِ نیمه شبِ بانـوی دمـشقـه بال و پـر زیـنبـه دور و بـر زیـنبـه بـا جـبـروت عـلـی همسفـر زیـنبـه تویِ رگای غـیـرتِش خونِ خــدا داره رو شونـه هاش پـرچـمِ سرخ کربلا داره یا علی ابن الحسین(ع) ---------------------- می دونی که زهرا ز کِـی ما ها رو خریده از روزی که شهربـانو رو تـا حـرم کشیده با اومدنِ اونِـه که شاه عـالمیـنـیـم اهالی این سرزمین نـوکـر حسینیم تو خونِ ما ها وفـاست خاکِ ما از کـربلاست فـَخـر ما اینـه ، حسین(ع) فـامیلِ ایـرانـیـاست تو قلبِ دیوونه ی ما یه عمرِی غوغاست مهریـه ی عـروس فـاطمه خونِ ماهاست یا علی ابن الحسین(ع) ---------------------- اعتقـاد ما نوکـرا ختم یک کـلومـه مناجاتِ ماه رمضون بی شما حـرومـه صاحب نفسِ مسجد ارک از تو جـون میـگـیـره با ابـوحمـزت هـر سحـر اون زبون میـگـیـره شیـر عبـادت توئی مـَرد اسـارت توئی کربلا هر کی میخواد باب زیارت توئی یا علی ابن الحسین(ع) ----------------------
علیه السلام علیه السلام آی جوونا به پا شده محشر گل بپاشید که شب شب غوغاست خون بریزید و نعره ها بزنید چون که میلاد اکبر لیلاست اونکه سر تا قدم شبیه حیدره ، صورتش مثل صورت پیمبره وقتی راه میره پیش چشمای حسین ، میگه زینب این اکبره یا مادره عاشقا سینه چاک اونن همیشه ، آخه مستی بی علی اکبر نمیشه هر کی عشقش عشق علی اکبریه ، آخرش پای شش گوشه خونی میشه عالم آرا ، یابن لیلا ، ای تپشهای قلب زهرا زیر ابروی ، تو دیدم ، صورت کامل علی را یا علی اکبر ** در جنون دربدر شدن عشق است همچو لاله پرپر شدن عشق است در مسیر عبور این یوسف چون شهیدان بی سر شدن عشق است ای شهیدان بیآن که شب شب صفاست، بین ما خالی بخدا جای شماست اومده حیدر بین الحرمین ، شب عشق موءذن کرببلاست عاشقا سینه چاک اونن همیشه ، آخه مستی بی علی اکبر نمیشه هرکی عشقش عشق علی اکبریه ، آخرش پای شش گوشه خونی میشه شور و شینی ، نور عینی ، پور سلطان عالمینی تو امیر ، سینه زنها ، پسر ارشد حسینی یا علی اکبر ** ما گداییم و کاسه بر دستیم جلوه ی نور هل اتایی تو دست خالی نمیرود سائل چونکه شاگرد مجتبایی تو رزم تو همتا نداره روی زمین ، خون رگهات خون امیرالمومنین از دم تیغ تو همه فرارین ، میزنی نعره چون یل ام البنین عاشقا سینه چاک اونن همیشه ، آخه مستی بی علی اکبر نمیشه هر کی عشقش عشق علی اکبریه ، آخرش پای شش گوشه خونی میشه شاه عالم ، نقش پرچم ، ابروها تو میکشی در هم از همین شب ، وعده ی ما ، تا شب هشتم محرم بیقراری ، تکسواری ، همچو حیدر همتا نداری مثل عباس ، اشجع الناس ، تو خودت تیغ ذوالفقاری یا علی اکبر @karimegharib
علیه السلام علیه السلام ترکیب بند ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام --------------------------- دل حرم می شود سحرگاهی که شود صحن دیده تر گاهی قطر? آب در مرور زمان می کند در حجر اثر گاهی دل من سخت تر ز سنگ که نیست امتحان کن بر این جگر گاهی ای خریدار بر رضای خدا جنس پس مانده را بخر گاهی یعنی آن قدر بی بها هستم نیستم لایقِ نظر گاهی بین سجاده دیده بر راهم نیمه شب می شود خبر گاهی بنده ای را که دست و پا گیر است همرهت تا خدا ببر گاهی قتلگاهی به پا کنی با ناز گر ازین جا کنی گذر گاهی پسری که کریم زاده بود می کند جلو? پدر گاهی تاج اصحاب یا علی اکبر یابن ارباب یا علی اکبر تو مطهر شدی ز هر چه بدی تا بگوئی ز نسل لم یلدی صد و ده بار هو کشم ز جگر که تو با کعبه زاده هم عددی همه دلگرمی ام محبت توست یابن لیلا «علیک معتمدی» گر تو شاگرد مجتبی هستی دست خالی نمی رود احدی ناز تو فاطمی تر از همه است راه دل بردن از علی بلدی نو? ارشد دو دریایی موجی از عشق گاه جذر و مدی جای مادر بزرگ تو خالی زود پر زد به وادی ابدی تو ز هر پنج تن نشان داری تو حدیث کسای مستندی جز برای دل ابوفاضل پرده از روی خویش پس نزدی تا خدا پرده از رخ تو کشید چشم عباس مرتضی را دید تا که بابا تو را صدا می کرد محشری در حرم به پا می کرد با نگاهی به قد و بالایت یاد پیغمبر خدا می کرد تو که هستی که پیر میخانه با مناجات تو صفا می کرد ای دل آرام خوش صدای حجاز مأذنه بر تو اقتدا می کرد آتش روی بام خان? تو کوچه ها را پر از گدا می کرد هر کسی داشت نذر پیغمبر به در خانه ات ادا می کرد دور از چشم شور مردم شهر از رخ تو نقاب وا می کرد بوسه ای از لب تو هر دردِ پدری پیر را دوا می کرد گوشه ای می نشست و با زینب نظری سوی مجتبی می کرد بعد می گفت این پسر غوغاست چقدر شکل مادرم زهراست تو ز اجداد خود چه کم داری نسبی پاک و محترم داری وارث آدم و کلیم و مسیح بهر احیای مرده دم داری گشته شش گوشه این حرم یعنی تو جداگانه یک حرم داری تو ز پایین پا ولایت بر کرسی و نون و والقلم داری ما به نام تو سینه زن شده ایم حق شاهیِ بر عجم داری تو که باب الحوائجی بی شک بس که آقایی و کرم داری یک قدم تو عقب تر از عباس بر سر دوش خود علم داری شانه هایت ز بس مودب بود دومین تکیه گاه زینب بود خیز و شمشیر مرتضی بردار بزن ای شیر بر دل کفار زره مصطفی بپوش علی در رکاب عقاب پا بگذار نعره ای زن منم علی اکبر نو? حق حیدر کرار هم چو شیری بزن به قلب سپاه تا بریزی به هم یمین و یسار ضج? کوفه را در آوردی ای ابر مرد عرص? پیکار هر طرف تاب می دهی تیغت پشته سازی ز کشت? بسیار تشنگی را بهانه فرمودی رو نمودی به جانب دلدار لب نهادی بر آن لبان خشک گفتی آهسته این سخن با یار کی محاسن سپید در بندم دست خود از محاسنت بردار تا که دل کنده از تو بابا شد بال های شهادتت وا شد ناگه از دشت یک صدا آمد نال? ای پدر بیا آمد پدر آمد ولی چه آمدنی چه کسی گفته روی پا آمد پیرمردی کنار نعش جوان با سر زانو از قفا آمد روضه ات گشته شرح موت حسین وسط هلهله نوا آمد آن چنان نعره زد علی ولدی ناله اش بین که تا کجا آمد دست خود را گرفته روی سر زینب از سوی خیمه ها آمد شد حسین زنده با دم زینب پای معجر میان تا آمد با تن ریخته به هم چه کند نوبت یاری عبا آمد شب جمعه است بس کن ای شاعر چون که مادر به کربلا آمد هر شب جمعه کربلا غوغاست فاطمه روضه خوان کرب و بلاست @karimegharib
🩸جملات جگرسوز فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمومنین علیه‌السلام در مسیر بازگشت به خانه ... در نقل‌ها آمده است: بعد از آنکه امیرالمومنین علیه‌السلام را به زور طناب و تازیانه به مسجد برای بیعت کشاندند، وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام از مسجد خارج شدند، فَلمّا رَأَتْهُ اِنکَبّتْ عَلیٰ کِتفَیهِ تُقَبّلُهُما و هِیَ تَقولُ ▪️تا نگاه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها به مولا افتاد، پیش آمدند و سر مبارک خود را بر روی شانه‌های امیرالمومنین علیه‌السلام گذاشتند و ‌آنها را می‌بوسیدند؛ (گویا ردّ طناب، بر روی گردن و شانه‌های مولا باقی مانده بود) و می‌فرمودند: رُوحِی لِروحِكَ الفِداء و نَفسى لِنفسك الوَقا يا أبَا الحسن! 🔻جان من فدای جانت شود! من پیش‌مرگت بشوم یا ابا الحسن! اِنْ كنتَ في خيرٍ كنتُ مَعك وَ اِنْ كنتَ فى شرٍّ كنتُ مَعك ▪️من همواره پا به پای تو خواهم بود؛ چه این ماجرا به خیر تمام بشود چه به شرّ. فَبکیا جمیعاً ثُمّ أخَذَ السّبطَین مِن یَدِها و مَضَیٰا 🔻با این جملات، هر دو به گریه افتادند؛ سپس امام حسن و إمام حسین علیهماالسلام دست مادرشان را گرفتند و همگی به سمت خانه برگشتند. 📚الكوكب الدُّرّي،حائری مازندرانی، ج۱، ص۱۹۶. 📚احتجاج الزهراء «سلام‌الله‌علیها»،رضوی نجفی‌.ص ۱۴۰ 📚فاطمه الزهراء «سلام‌الله‌علیها» من المهد الی اللحد ص۲۷۷ @ghasemnemati_ir