eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4.8هزار دنبال‌کننده
742 عکس
215 ویدیو
25 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جای او ترک داشت این ها همه درد سر شیر خدا بود هی دست روی دست میزد راه می رفت صدها گره در کار یک مشکل گشا بود یک مرد تنها دو کنیز و این همه زخم غسل و کفن پیش نگاه بچه ها بود هر عضو را بینی که کاری تر شکسته بی شک همانجا بوسه گاه مصطفی بود یادش نرفته حیدر کرار روزی می دید زهرایش به زیر دست و پا بود مادر به هر درد سری آخر کفن شد دلشوره ها بهر شهید کربلا بود پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند یوسف اسیر گرگ های بی حیا بود یک پیکر عریان و بی سر روی خاک منزل به منزل راس او بر نیزه ها بود جا دارد از این روضه نوکرها بمیرند تشییع آقا بین تکه بوریا بود اهل القری آقای مارا دفن کردند آن آقایی که در بیبان ها رها بود فرمود فرزندش نشد او را ببوسم چون بند بند پیکرش از هم جدا بود @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها علت خلقت علی و اُمِّ خلقت فاطمه می‌نویسم از ازل تا بی‌نهایت فاطمه هر سحر سجاده‌اش بیت‌الحرام جبرئیل عرش می‌شد خانه‌اش وقتی عبادت فاطمه بعدِ پیغمبر بر ایشان وحی نازل می شود ریشهٔ وصل امامت با نبوت فاطمه بر حجج او حجت الله است یعنی هر زمان بر امامان هم کند بی‌شک امامت فاطمه از نفس‌هایش نسیم صبح بوی سیب داشت خنده‌هایش داده زیبایی به جنًت فاطمه بیشتر از مادرم مادر صدایش کرده ام بسکه دارد بر محبانش محبت فاطمه بر پیمبر بر ائمه بر تمام انبیا داده قدر ظرفشان انوار عصمت فاطمه می‌شود فهمید از ام‌ابیها بودنش بر همه خلق خدا دارد ولایت فاطمه روی برگردانده با زحمت از آن دو، بارها تا دهد بر ماهمه درس برائت فاطمه از در و دیوار تا تابوت یک شب هم نداشت با وجود زخم سینه خواب راحت فاطمه چه بلایی ضربه‌های در، سرش آورده بود بود از پا تا سرش جای جراحت فاطمه مادرانه فضه محسن را در آغوشش گرفت تا نبیند کودکش را در اذیت فاطمه آوَرَد فردا دو کودک را به روی دست خویش محضر حق روز محشر با شکایت فاطمه این یکی شد پشت درغرقه به خون پاتاسرش آن یکی شد با سه شعبه پاره‌پاره حنجرش یکی با دست بابا بین خانه دفن شد آن یکی هنگام دفن پیکر آمد مادرش این یکی طعم حرارت‌های میخ در چشید آن یکی لرزید با تیر سه شعبه پیکرش @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها با هر نفس عمر کمت کمتر شود زهرا هر روز وضع خانه درهم تر شود زهرا امروز از دیروز لاغرتر شدی انگار ذره به ذره قامتت خم تر شود زهرا از کوچه تا امروز تو سردرد داری و دور سرت دستار محکم‌تر شود زهرا مثل حریری که حرارت دیده چین‌خوردی تصویر تو هر روز مبهم‌تر شود زهرا باور نمی‌کردم که از من با تو یک روزی این چادر پا خورده محرم تر شود زهرا این‌رو گرفتن‌های تو نا محرمم کرده راضی نشو این‌قدر چشمم تر شود زهرا یاد دری که زیر پایش میخ کوبت کرد دنیا برای من جهنم تر شده زهرا تا دست بر موی حسینت می کشی دیدم آه دلت انگار پرغم تر شود زهرا روزی می‌آیی گودی گودال می‌بینی از تو حسینت نامنظم تر شود زهرا وقتی‌که جمعش می‌کنی بر خاک می‌بینی از این حسین کودکی کمتر شود زهرا مویی که شانه می زنی را شمر می گیرد از پشت گردن ضربه محکم تر شود زهرا @ghasemnemati_ir
یا زهرا سلام الله علیها با هر نفس عمر کمت کمتر شود زهرا هر روز وضع خانه درهم تر شود زهرا امروز از دیروز لاغرتر شدی انگار ذره به ذره قامتت خم تر شود زهرا از کوچه تا امروز تو سردرد داری و دور سرت دستار محکم‌تر شود زهرا مثل حریری که حرارت دیده چین‌خوردی تصویر تو هر روز مبهم‌تر شود زهرا باور نمی‌کردم که از من با تو یک روزی این چادر پا خورده محرم تر شود زهرا این‌رو گرفتن‌های تو نا محرمم کرده راضی نشو این‌قدر چشمم تر شود زهرا یاد دری که زیر پایش میخ کوبت کرد دنیا برای من جهنم تر شده زهرا تا دست بر موی حسینت می کشی دیدم آه دلت انگار پرغم تر شود زهرا روزی می‌آیی گودی گودال می‌بینی از تو حسینت نامنظم تر شود زهرا وقتی‌که جمعش می‌کنی بر خاک می‌بینی از این حسین کودکی کمتر شود زهرا مویی که شانه می زنی را شمر می گیرد از پشت گردن ضربه محکم تر شود زهرا
اشعار قاسم نعمتی
لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا نفرین به آن دوشنبه و پیکار ِلعنتی کاری نداشتیم به اشرارِ لعنتی
سلام‌الله‌علیها نفرین به آن دوشنبه و پیکار ِلعنتی کاری نداشتیم به اشرارِ لعنتی باور نمی کنید به ما حرف ِ بد زدند یک مشت از مهاجر وانصارِ لعنتی سردستة اراذل و اوباش سر رسید با قنفذ و مغیره ...چهل یارِ لعنتی از پشتِ در نفس نفس مادرم شنید این جمله هست .. لحظه ی اِقرارِ لعنتی وقتی حریفِ مادر ما پشتِ در نشد بیرون کشید حنجرِ خونبارِ لعنتی سنگینی درو لگد و شعله جایِ خود چسبیده بود سینه به مسمارِ لعنتی باور کنید مادرِ ما گیر کرده بود دامانِ گُل گرفت به آن خارِ لعنتی چادر گرفت فضه و مادر بلند شد سر بسته ماند پشتِ در اسرارِ لعنتی در چندروزِ بعد پس از احتجاجِ حق پیچیده شد به خطبه ای تا کارِ لعنتی با مادرم دهن به دهن شد سرِ فدک مادر جواب داد به انکارِ لعنتی پیچید بین کوچه ی باریک دورِ ما از هرطرف شدیم گرفتارِ لعنتی یک گوشواره لحظی سیلی زدن شکست یک گوشواره خورد به دیوارِ لعنتی @ghasemnemati_ir
سلام علیه السلام اهل مدینه شاهدِ بی یارها شدند مشهور در زمانه به بی عارها شدند رفتی تو و کسی به علی تسلیت نگفت اینگونه همنشین عزادارها شدند می خواستند قبر تو را زیر ورو کنند اسباب زحمت من و تو بارها شدند گفتند تو مریضه شده جان سپرده ای مُنکِر به زخمِ سینه و مسمارها شدند رفتی تو و به روی سرم خانه شد خراب اینها به فکر شادی و این کارها شدند یادم نمی رود که چگونه تورا زدند اسما و فضه مَحرم اسرارها شدند بارفتن تو زینب و کلثوم وقافله آماده ورود به بازارها شدند اینجا تو پیش چندنفر خورده ای زمین آنها اسیر وارد تالارها شدند آن گیسوان ِ ناز که مثل ضریح بود اسباب دستِ لشگریان بارها شدند @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها علیه السلام براي شستن تو از كجا شروع كنم ز گيسُوانِ سرت يا ز پا شروع كنم ز جاي سيليِ آن بي حيا شروع كنم ؟ وَ يا ز پهلوي تو بي هوا شروع كنم كنار پيكر تو دست روي دست زنم كسي كه خانه شده بر سرش خراب منم چه خوب شد كه خودت رويِ سوخته شستي شكافِ گوشة ابروي سوخته شستي به احتياط دو پهلوي سوخته شستي گره به روي گرهِ مويِ سوخته شستي ولي هنوز عجب كار دارد اين بدنت چه گريه دار شده در تن تو پيرُهنت شبيه كعبه كنم ، فاطمه ، تنِ تو طواف ز شعله مويِ سرت تاب خورده مثل كلاف چگونه چينِ تنِ سوخته نمايم صاف رسيده دست علي عاقبت به جاي غلاف ز دستهاي يدالله ظرف آب افتاد به ياد چادر خاكي ابوتراب افتاد به پيش چشم يتيمان تنِ تو مي شويم من آخرين نفس این سيبِ سوخته مي بويم زِ زير پيرُهنت پيكر تو مي جويم شكايتت به پدر وقتِ دفن، مي گويم نگفتي عاقبت آمد چه بر سرت زهرا چه كرده داغيِ مسمار با پرت زهرا يتيم هاي تو را دورِ تو صدا كردم كبوتران حرم را ز غم رها كردم همينكه دخترت از پيكرت جدا كردم قسم به جان حسين ، ياد كربلا كردم پس از تو زخم دلِ دخترت نمك نزدند به دخترانِ عزادار تو كتك نزدند به كربلا همه بعد از بريدن سرها به خيمه حمله نمودند سوي دخترها چه تنگ شد وسط گير و دار؛ معبرها به دست لشگريان تكّه هایِ معجرها ميانِ تكِّه ی معجر چقدر گيسو بود تمام دختركان دستشان به پهلو بو @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها تقدیم به حضرت فضه سلام‌الله‌علیها ای محرم اسرار مادر؛ فضه خانم دراوج غم ؛غمخوارمادر؛فضه خانم جای خدیجه مادری کردی برایش گشتی در آتش یار مادر؛فضه خانم بین درودیوار دیدی که چگونه خورده گره در کار مادر؛فضه خانم ازپشت در بیرون کشیدی باچه زحمت هم مادر و هم بارمادر؛فضه خانم تنها تو دیدی گیسوی آتش گرفته پیشانی تب دار مادر ؛فضه خانم دیدی شیار انداخته در باشتابش برنیمی از رخسار مادر؛فضه خانم چادر گرفتی دور او تاکه نبیند زینب تن خونبار مادر؛فضه خانم تاچندهفته پاک میکردی به گریه خون در و دیوار مادر؛فضه خانم در کربلا هم دور زینب را گرفتند گودال شد تکرار مادر ؛فضه خانم @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها سر تا سر وجود مرا غم فرا گرفت آتش کشید شعله و دور مرا گرفت شکر خدا که دود به داد علی رسید امکان دیدن رخم از مرتضی گرفت تا آمدم به خویش در افتاد و میخ در از بین دنده در وسط سینه جا گرفت چون سرخ گشته بود نیامد ز جا برون تا پــــــــــــــــاشدم زجا بغلم را خدا گرفت برخواستم زجا به هواخواهی علی برروی چادرم اثراز جای پا گرفت نفرین به این زمانه ی بی معرفت چه زود ضرب قلاف جای لب مصطفی گرفت تادید بین کوچه علی نیست همرهم راه عبور تنگ مرا بی حیا گرفت یک ضربه زد دو لاله گوشم شکاف خورد نور دو دیدگان مرا بی هوا گرفت این ضرب دست آمد و پنجاه سال بعد معجر ز موی دختر من کربلا گرفت @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها فاطمه، دلواپسم ، خیز و پریشانم مکن دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن بین مسجد گریه ام را دیده ای ،پس صبر کن پیش این نامرد مردم باز گریانم مکن یک طرف تابوتِ خالی ، یک طرف تصویرِ تو بین این دو قاتلِ جان زار وحیرانم مکن هرنفس که میکشی زخم تو سروا میکند بیش از این شرمنده ی دارو و درمانم مکن تو رشیده بودی بودی و شعله تنت را جمع کرد با بهم پیچیدنت سر در گریبانم مکن خُب نخند اصلا اگر پهلو اذیت میکند استراحت کن ازاین خواهش پشیمانم مکن بر حصیر خانه چندین قطره ی خون دیده ام بین خانه زائرِ آیاتِ قرآنم مکن فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند یادِ ایام وصالم ،غرقِ هجرانم مکن از چه تو اِنقدر حساسی به گیسویِ حسین وقتِ بوسه برگلویش دیده گریانم مکن معجرتوسوخت،حرف از معجر زینب نزن صحبتی از دخترِ پاره گریبانم مکن رویِ ناقه دید باد افتاده در مویِ حسین گفت چون مویِ پریشانت پریشانم مکن منکه حتی مرد همسایه ندیده سایه ام در میان کوچه و بازار مهمانم مکن بالبت بازی شد و شخصیت من خورد شد بیش ازاین شرمنده اشک یتیمانم مکن @ghasemnemati_ir
سلام‌الله‌علیها سر تا سر وجود مرا غم فرا گرفت آتش کشید شعله و دور مرا گرفت شکر خدا که دود به داد علی رسید امکان دیدن رخم از مرتضی گرفت تا آمدم به خویش در افتاد و میخ در از بین دنده در وسط سینه جا گرفت چون سرخ گشته بود نیامد ز جا برون تا پــــــــــــــــاشدم زجا بغلم را خدا گرفت برخواستم زجا به هواخواهی علی برروی چادرم اثراز جای پا گرفت نفرین به این زمانه ی بی معرفت چه زود ضرب قلاف جای لب مصطفی گرفت تادید بین کوچه علی نیست همرهم راه عبور تنگ مرا بی حیا گرفت یک ضربه زد دو لاله گوشم شکاف خورد نور دو دیدگان مرا بی هوا گرفت این ضرب دست آمد و پنجاه سال بعد معجر ز موی دختر من کربلا گرفت @ghasemnemati_ir
اروحنافداه سلام الله علیها رو بگردانی زِ ما دنيا جهنم مي شود روزيِ ما روز و شب اندوه و ماتم مي شود پلكهايت باز كن درهای رحمت را نبند بي نگاه تو دل ما خانه ی غم مي شود عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه در حريم آیه ی تطهير ، مَحرم مي شود در سر و رويم شده پيدا دگر موي سپيد فرصت ديدار دارد روز و شب كم مي شود چون خَمِ گيسوي تو اي ليليِ صحرا نشين قامت چشم انتظاران شما خم می شود با تکان ابرُوانت زود مي ريزم به هم نبض عالم با نگاه تو منظم می شود يا ولي اله راضی می شوی از دست من ؟ ! با رضاي تو رضای حق فراهم می شود هر كه زهرا مادرت را الگوي راهش كند وقت لبخند تو مشمول دعا هم می شود خاك پای مادر تو سرمه ی چشمان ماست دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم می شود شك ندارم كه حسين هم با دعاي مادرش صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم می شود گريه ی ما باعث تسكين قلبِ فاطمه است اين حسين جانها به زخم سينه مرهم می شود فاطميه كربلا شبهاي جمعه ديدني ست مادرت صاحب عزای ذبح اعظم مي شود اين پسر هم مثل مادر جاي تنگی گير كرد دنده ها اينگونه شكلش نا منظم مي شود روضه ی گودال مثل روضه ی مسمار شد ماجرای كوچه زير چكمه ها تكرار شد @ghasemnemati_ir