رفتارشناسی امریکایی در قبال جمهوری اسلامی ایران
رفتار سیاسی امریکاییها درحوزه دیپلماسی تابع سه اصل بنیادین است که درحوزه دیپلماسی، دعاوی حقوقی و هم در رفتار سیاسی مقامات و دستگاه دیپلماسی ایالات متحده کاربرد دارد. تحلیل رفتار امریکا در تعامل با بازیگران دیگر و در «تعیین نوع واکنش» به اقداماتشان، مستلزم داشتن شناخت از این اصل کلیدی است و در شناخت اقدامات باجخواهانه و زیادهطلبانه امریکا درمقابل جمهوری اسلامی ایران نیز از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. این اصول به شرح زیر است: ۱. اصل اول: استمرار راهبرد فشاردر وضعیت تمکین حریف: اگر راهبرد اِعمال فشار، طرف مقابل را به تمکین واداشت، این سیاست را ادامه بده، ولو اینکه به خواسته نخستین دست یافته باشی». چرا که «اعمال فشار» فقط یک «اهرم مذاکره ای» نیست؛ بلکه وسیلهای برای سنجیدن شخصیت، جنس و ماهیت طرف مقابل است. برهمین اساس، اگر با اعمال فشار به این نتیجه رسیدید که طرف مقابل «اهل کوتاه آمدن» است، از این اهرم برای رسیدن به سایر خواستهها و مطالبات خود ـ ولو خارج از چارچوب مذاکرات ـ استفاده کنید؛ اصلی که اتاقهای فکر و مخالفان ایران بر آن به عنوان یک «گزاره ثابت کارآمد» همواره تأکید دارند. ۲. اصل دوم تأکید بررعایت خطوط قرمز امریکا از سوی حریفان و رقیبان در هر شرایطی: این اصل ریشه در تکبر، «خود بزرگبینی» و «خود استثناپنداری» ذاتی در دستگاه سیاسی امریکا دارد. دال مرکزی منظومه فرهنگ سیاسی امریکاییها بر قاعده «تقدس خطوط قرمز امریکا» استوار است؛ یعنی یا نباید خط قرمز تعریف کرد یا اگر تعریف کردیم، به هر قیمتی باید از آن محافظت کرد. از این رو هرگونه سهلانگاری در حفظ خطوط قرمز و به تبع آن، تضعیف جایگاه و موقعیت امریکا در صحنه بینالمللی خواهد بود. طبق اصل تقدس خطوط قرمز، انعطافناپذیری یا عدم انعطاف پذیری بر اساس شاخصه خطوط قرمز سنجیده میشود. ۳. اصل سوم: اصل ممانعت از الگوسازی و رویهسازی درتعامل با بازیگران درعرصه روابط بین الملل: در سنت «حقوق عرفی» امریکا، هر رفتار یا برخوردی در قبال یک فرد، مستعد الگوسازی و رویهسازی برای افراد مشابه و آیندگان خواهد بود. براساس این سنت، اگر امریکا در فرایند حقوقی، مشروعیت یک رفتار یا حقی را برای یک کشور به رسمیت بشناسد، این تبدیل به یک الگو و رویه قابل اشاعه خواهد شد و ناگزیر باید در تعامل دیپلماتیک با سایر کشورها آن را به کار گیرد و این یعنی از بین بردن «مشروعیت مقابله» با بازیگران مخالف امریکا در آینده و فرو ریختن تقدس خطوط قرمز امریکا در سطح راهبردی. جمهوری اسلامی ایران شایسته است، با فهم درست از سه اصل استمرار فشارحداکثری، تقدس خطوط قرمز و اصل ممانعتسازی از الگو شدن درمیان کشورهای منطقه، که امریکا در فرایند مذاکرات دیپلماتیک و نبرد رسانهای همواره از آنها بهره میگیرد، تمرکز خود را بر اصل گفتمان انقلابی درتعامل و تقابل با امریکا قرار دهد و با تکیه بر ظرفیتهای استراتژیک که در حوزه ژئوپلتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک دراختیار دارد بر مبنای سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، ضمن صیانت از خطوط قرمز نظام اسلامی، روشها و ابزارهای متناسب با آن را برای مدیریت جنگ دیپلماتیک درمواجهه با جبهه ضد مقاومت با محوریت امریکا را طراحی و عملیاتی سازد. نکته مهم قابل یادآوری این است که با هماهنگی بیشتر مدیریت میدانی و مدیریت دیپلماسی و رسانه ای، مسیر باج خواهیها و زیاده طلبیهای امریکا را در جنگ ارادهها و نبرد راهبردها مسدود نماید. دستیابی به پیروزی در این جنگ هیبریدی مستلزم اتخاذ سیاست دقیق مبتنی بر رویکردهای سلبی و ایجابی در نبرد با امریکا و متحدانش در عرصه روابط بین الملل است. ۱. طراحی راهبردی ترکیبی به منظور مقابله با راهبرد محدودسازی ایران (ایران هراسی، شیعه هراسی و تکنولوژی هراسی) با استفاده از دیپلماسی دو و چندجانبه از طریق افزایش تعامل و مشارکت فعال در کلیه ائتلافها و سازما نهای منطقهای. ۲. ممانعت از امنیتی شدن روابط ایران با کشورهای همسایه از طریق اعتمادسازی و شفافیت در سیاست خارجی با همترازسازی و همسوسازی دیپلماسی با راهبرد نگاه به شرق و همسایه محوری نظام اسلامی. ۳. ارتقای مشروعیت منطقهای مدل رفتاری معقول استقلال خواهانه، از طریق هنجارسازی و افزایش قدرت چانه زنی ایران با ترسیم خطوط قرمز هویتی، گفتمانی، منافع مشترک و اصل دشمن مشترک. ۴. مشارکت درفرایند مدیریت منازعات و بحرانهای منطقهای از طریق، میانجیگری و نظارت سازنده بر تحولات منطقه به شکل دوجانبه و همچنین درچارچوب سازمانها و نهادهای منطقهای و بین الملل. ۵. اعتمادسازی جمعی، دیپلماسی عمومی، دیپلماسی رسانهای و دیپلماسی اقتصادی و ایجاد گرههای استراتژیک با کشورهای منطقه و فرامنطقهای که آن نیز مستلزم پیشه کردن رویکرد واقع بینی، دیپلماسی شفاف است ۶.
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
👆به نمودارها دقت کنید👆
♦️ایران چهاردهمین اقتصاد جهان، هم اکنون بالاتر از اسپانیا، ترکیه، عربستان، رژیم اشغالگر قدس و ...
📣یادتون میاد رهبر انقلاب تا فرمودند من به اشتباه گفتم رتبهی اقتصاد ایران هجدهم دنیاست و بعدا به من گفتند که این آمار مال چند سال پیش هست، چه سر و صدایی راه انداختند؟!!
📣یادتون میاد چقدر کوبیدند که ای واااای ایران ما ویران شد و کل رسانه هاشون رو برای سیاه نمایی علیه ایران بسیج کردند؟!
🇮🇷حالا شدیم رتبهی چهاردهم. یعنی چند پله وضعیت ما بهتر شد. اما یا خفهخون و لالمونی گرفتهاند؛ و یا شروع کردند به منفیبافی که حالا این فقط یک شاخص هست و باید مابقی شاخصها رو دید و مردم ایران خودشون میدونن که وضعیتشان سخت است و غیره...
🌺خدا رو شکر، این آمار هم بینالمللی هست و هم مردم ما دیگه دارن متوجه میشن که سختیها فقط مال کشور ایران نیست و بزرگترین کشورهای دنیا هم مشکلات دارن... مخصوصا قشر ضعیف تو همهی کشورها سختیهای فراوانی رو دارن تحمل میکنن.
👈خلاصه اینکه: اگه ما مشکل داریم، دیگران هم دارن. و اگه ما هم بدون تحریم بودیم، خیلی وضعیت بهتری داشتیم...
رسانههای فارسی زبان، که در اصل مزدور دشمن ایرانیان هستند، از یک طرف دائما از تحریم دفاع میکنن تا اقتصاد کشور ضعیف بشه و از یک طرف اشک تمساح میریزن که ای وایی که اقتصاد ایران ضعیف شد... !!
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
↩️ارتباط با ادمین👈rahsepar_313
🆔️ @ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✅ ۸ دستاورد محقق شده برای ملت ایران در دو ماه اخیر
1⃣ دستیابی دانشمندان ایرانی به ژن درمانی برای درمان سرطان خون
#لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
↩️ارتباط با ادمین👈rahsepar_313
🆔️ @ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
برای ایران و برای آزادی، از این جماعت بیزاریم
جمعشدن این همه رذالت و وطن فروشی در کنار ادعای «برای ایران» و «برای آزادی » پدیدهای است شگفتانگیز که جز با کنار هم قرار گرفتن وقاحت، جنایت و مزدوری به دست نمیآید و بعید میدانم نمونه دیگری بتوان برای آن پیدا کرد.
گروه سیاسی خبرگزاری فارس، یادداشت - مهدی فضائلی - اگر کسانی امنیت جامعه را تهدید کنند و کسب وکارها را دچار اختلال و به تبع، نه تنها گرهی از مشکلات را باز نمیکنند بلکه موجب بیکاری و تشدید مشکلات معیشتی عده ای بشوند.
اگر جماعتی موجب خشنودی دشمنان شوند و نه تنها طمع آنان را برای تجزیه ایران عزیز برانگیزند بلکه تجزیهطلبی را تئوریزه کنند!
اگر عدهای موجب آسیب به اعتبار بینالمللی کشور شوند و زمینه باجخواهی دشمنان ایران را فراهم آورند. اگر جماعتی بنام آزادی و برای همراه کردن دیگران با خود یا بازداشتن آنان از آنچه خود میخواهند به انواع شارلاتان بازی یا ارعاب و تهدید متوسل شوند.
اگر جریانی پرهیاهو،با ایجاد امپراتوری دروغ هر روز دهها خبر،عکس و فیلم کذب و فیک تولید و به مدد شبکهسازی گسترده و پشتیبانی فنی پلتفرمها در حجم انبوه توزیع و حال مردم را خراب یا خرابتر کند. اگر کسانی هموطنان خود را به شکلی فجیع به شهادت برسانند و در کنار پیکر آنها هلهله و شادی کنند!
اگر گروهی تلاش کنند برای اولین بار مردم را از شادی حضور تیم ملی فوتبال در بزرگترین آوردگاه جهانی محروم نمایند و حتی برای شکست تیم ملی کف بزنند و هورا بکشند! و بالاتر از همه اینها، اگر باشند کسانی که از دشمن بخواهند به ایران حمله نظامی کند و کشور را به خاک و خون بکشد، نسبت ایرانیان با چنین جماعتی چیست؟
جمعشدن این همه رذالت و وطن فروشی در کنار ادعای «برای ایران» و «برای آزادی » پدیدهای است شگفتانگیز که جز با کنار هم قرار گرفتن وقاحت، جنایت و مزدوری به دست نمیآید و بعید میدانم نمونه دیگری بتوان برای آن پیدا کرد.
از تعدادی سادهلوح و بازیخورده غافل و جاهل که نقش پادو دارند میگذریم اما این اگرهایی که اشاره شد، تماما در حال وقوع است و صحنهگردانان و عوامل مزدور داخلی آنان بیش از دو ماه است در حال تحقق و تکرار همین اگرهایی هستند که اگر پیش از این میشنیدیم باور کردنش بسیار دشوار بود.
اقداماتی که به رغم وجود گلهها و نارضایتیها از دستگاههای مختلف به ویژه دولت، موجب بیزاری قاطبه مردم است و علامت این بیزاری و نفرت را در اجتماعی نشدن شرارتها به رغم تلاش بسیار دشمن در فضاسازی گسترده و همچنین روند رو به افول این شرارتها میتوان مشاهده کرد.
قطع این پدیده نیازمند مطالعه و بررسی است اما عجالتا «برای ایران» و «برای آزادی» نسبت هر ایرانی واقعی با این پدیده،بیزاری و نفرت روزافزون است.
پایان پیام/
روش تهیه موتور برای ترور!
منافقین در دهه 60 بیش از 12 هزار ایرانی را ترور کردند و برای این پروژه طولانی و جانکاه مردمکُشی نیز معمولاً از واحدهای عملیات موتوری استفاده میکردند. موتورسیکلتها را از کجا میآوردند؟ از طریق ترور صاحبانشان!
گروه تاریخ خبرگزاری فارس: منافقین گمان میکردند و به قول خودشان تحلیل و ارزیابی میکردند که با ترورهای گسترده و سراسری میتوان انقلاب نوپای ایران را شکست داد. هدف اولیه این ترورها نیز مسئولان نظام و انقلابیون و روحانیون مشهور بودند ولی خیلی زود ترور رسید به مردم عادی و اینطوری شد: «گفته بودند کلیه افرادی که به مسکونیها و مغازههای مشکوک رفت و آمد دارند، تیپ حزباللهی که ریش دارند یا لباس سربازی پوشیدهاند، میبایست ترور شوند و محل نیز منهدم گردد، یعنی بهطور خلاصه مغازهای که در آن عکس امام (ره) باشد یا صاحبش تیپ حزباللهی داشته باشد یا در یک نوع تجمع ایستاده یا صحبت میکند و ظاهر مذهبی دارد باید به رگبار بسته شوند، محلش هم منهدم بشود».
برای این ترورها نیز موتورسیکلت نیاز داشتند که بتوانند سریع عمل کنند و سریع فرار کنند و برای تهیه موتورسیکلت دستورالعمل مقامات منافقین یه به قول خودشان «سازمان» این بود: «به نیروها ابلاغ کرده بودند کلیه افرادی که از دادن وسایل نقلیه مثل خودرو یا موتور به واحدهای نظامی[منظور واحدهای ترور منافقین است] خودداری میکنند پس از یک بار اخطار لفظی یا دو بار یا حداکثر سه بار در صورت ندادن میبایست ترور شوند... در جزوه آموزشی سازمان این مطلب آمده بود که اگر صاحب موتور یا وسیله نقلیه کوچکترین حرفی خواست بزند باید با کلت بزنی و ساکتش کنی و اگر از دادن موتور امتناع کرد بایستی قاطعانه بزنی چون به تجربه ثابت شده کسانی که مقاومت کردند از عوامل رژیم هستند... مواظب باشید صاحب موتور، سوئیچ موتور را بر ندارد و فرار کند که در این صورت با تیراندازی هوایی و سپس با تیراندازی به طرف صاحب آن، وی را متوقف و سوئیچ را از وی بگیرید».
این هم نمونههایی از اعترافات دستگیرشدگان منافقین که شرح دادهاند که چگونه برای اجرای عملیات ترور از مردم موتورسیکلتهایشان را میگرفتند: «در منطقه پامنار جلوی فردی در حدود ۲۳ تا ۲۵ ساله را در کوچه آهنگران گرفتیم و از او خواستیم بدون مقاومت پیاده شود. گفت موتور مال من نیست ولی به هر کجا که خواسته باشید شما را میبرم. ما قبول نکردیم مسئول من [منظور فرمانده واحد ترور است] اسلحه را روی سرش گذاشت و گفت که تا سه میشمارند و اگر ندهی شلیک میکنم. او نپذیرفت و مسئول من به طرفش تیراندازی کرد و موتور را برداشتیم و متواری شدیم... از موتورسواری که ریش داشت و احتمال قوی کارگر بود خواستیم که از موتور پیاده شود که صاحب موتور در مقابل این جمله ما که گفتیم بدون مقاومت از موتور پیاده شو و به کنار دیوار برو گفت من کارگرم و این موتور هم سرمایه من است، ولم کنید.
ولی از آنجایی که موتورش را برای ترور لازم داشتیم گوشمان به حرفهایش بدهکار نبود. از او خواستیم که پیاده شود، صاحب موتور پیاده شد ولی در مقابل دستوری که دادیم که به کنار دیوار برود، مقاومت کرد. به طرفش تیراندازی کردیم و موتورش را برداشتیم و از محل متواری شدیم».
پایان پیام/
برای براندازان...
مخاطب این متن براندازها هستند. اگر به هر دلیل تصمیم به براندازی دارید، این پیشنهاد را جدی بگیرید؛ واقعا صادقانه و خیرخواهانه است.
خبرگزاری فارس؛ یادداشت- محسن مهدیان: مخاطب این متن براندازها هستند. اگر به هر دلیل تصمیم به براندازی دارید، این پیشنهاد را جدی بگیرید؛ واقعا صادقانه و خیرخواهانه است. جریان مزدور رسانهای خیر هیچکس حتی شما براندازها را نمیخواهد. خودشان ایران نیستند و از دور عدهای را اغواگرانه تهییج میکنند تا به دردسر بیفتند و دستگیر شوند و اینطور اضافهکاری میگیرند.
اما پیشنهاد ساده چیست؟ از مدل انقلاب ۵۷الگو بگیرید. آن روزها را شاید دقیق نشناخته باشیم. برخی یک کاریکاتوری از بهمن ۵۷به ذهن دارند. واقعا تصور میکنند با پشتبام رفتن و دیوارنویسی و به خیابان آمدن در محلهها و آتش روشنکردن، انقلاب میشود. اینطور نیست. اینها همه خروجی یک رخداد بزرگتر بود؛ همان که امروز جریان برانداز فاقد آن است.
انقلاب ۵۷خروجی چه بود؟ به روایت رهبر آن انقلاب رجوع کنیم. امام میگفت انقلاب ما برآمده از یک یقظه درونی است. یقظه چیست؟ تحول درونی انسانها؛ لذا میگفت اینها که انقلاب کردند برخیشان همانها بودند که پیشتر در کابارهها بودند، اما دچار تحول روحی شدند و رشد کردند؛ خلاصه اینکه انقلاب آفاقی آن روزها ثمره انقلاب انفسی بود.
با این توضیح پیشنهاد میکنم بهجای تعرض به نیروهای امنیتی، کشتهسازی، تهدید بقال و کاسب و ضرر به کامیوندارها و... تلاش کنید مردم را همراه کنید. اعتصاب زوری نمیشود. انقلاب اجباری هیچجا رخ نمیدهد. مردم نیز با رشد دروغ آگاه نمیشوند. آگاهی با توسعه جهل اتفاق نمیافتد.
باید مردم را اقناع و ترغیب کرد. برای این نیز ۲کار باید همزمان اتفاق بیفتد؛ هم ادبار از این حکومت و هم امید به حکومت بعدی؛ یعنی خشم را باید با امید تبدیل به جنبش اجتماعی کرد، وگرنه میشود همین که هست. چرا رسانههای دشمن تنها روی خشم تمرکز کردند؟ چون میدانند مردم با حکومتی کمتر از جمهوری اسلامی همراهی نمیکنند. آنها هم دستشان خالی است. با پهلوی کوچک، رجوی، اسماعیلیون، مسیح، کریمی، سیما ثابت و زاغری مگر میشود آینده ساخت؟ لذا هدفشان عبور از ایران است؛ نه فقط جمهوری اسلامی. هدفشان تجزیه و سوریهسازی و ناامنسازی و... است؛ برای همین است ناتو را دعوت به عملیات نظامی در ایران میکنند.
به این پیشنهاد صادقانه فکر کنید. البته این را هم صادقانه بنویسم که مسیر بسیار سختی پیشرو دارید؛ چون کسی که باسواد است دیگر بیسواد نمیشود، آنکه حرمت گرفت، دیگر ذلیل نمیشود، کسی که مزه غرور را چشید، دیگر حاضر به بردگی نمیشود و... . با این حال مسیر انقلاب همین است و لاغیر.
پایان پیام/
اذعان دستگاههای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی به مصون بودن ایران در برابر اغتشاشات
همزمان با حمایت مقامات آمریکا از اغتشاشات در ایران، تحلیلگران ارشد اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی به مصونیت ایران در برابر اغتشاشات اخیر اذعان کردند.
اذعان دستگاههای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی به مصون بودن ایران در برابر اغتشاشات
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس، تحلیلگران ارشد اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی به مصونیت ایران در برابر اغتشاشات اخیر اذعان کردهاند.
«آوریل هاینس» مدیر اطلاعات ملی آمریکا، روز شنبه، درباره این اغتشاشات گفت که جمهوری اسلامی ایران این موضوع را تهدیدی علیه ثبات خود نمیبیند.
«آمیت ساعار» تحلیلگر ارشد اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی نیز اذعان کرده که این اغتشاشات قادر به تهدید موجودیت نظام حاکم بر ایران نیست.
پایان پیام/
«بلوچستان انگلستان» کجاست؟
«بلوچستان انگلستان» نامی است که به گوش خیلیها نخورده! اما روزگاری بخشی از ایران بود و بخشی از بلوچستان بزرگ بود که انگلیسیها آن را از ایران جدا کردند و نامش شد بلوچستان انگلیس.
گروه تاریخ خبرگزاری فارس: بخش شرقی بلوچستان در میانه دوره قاجار و با قرارداد گُلدسمید [در ایران مشهور به قرارداد گُلد اسمیت] از ایران جدا شد و ماجرایش این بود: «انگلیسیها پس از شکست ناپلئون بناپارت در مقابل روسیه که به احتمال حمله فرانسه به هند پایان میداد، در صدد برآمدند تا با جداکردن بخشهایی از شرق ایران و ایجاد منطقه حایل، از حمله احتمالی روسیه به هند نیز در امان باشند...
انگلیس پس از جداسازی شهر هرات افغانستان از ایران طبق معاهده پاریس که در سال ۱۸۵۷ به امضای طرفین رسید فردریک جان گُلدسمید افسر نظامی بریتانیایی را مأمور تعیین مرزهای بلوچستان کرد. گلدسمید در سال ۱۸۷۱ مرزهای ایران و پاکستان را از خلیج گواتر تا کوهک معین کرده و برای تصویب نهایی به ناصرالدینشاه قاجار تسلیم داشت. در سال ۱۸۷۲ نیز منطقه بلوچستان به دو قسمت اصلی و خارجی تقسیم شد».
از همانموقع یعنی سال ۱۲۵۱ شمسی بخش شرقی بلوچستان برای مدتی طولانی تحت سلطه بریتانیا بود و بلوچستان انگلیس نامیده میشد تا اینکه اینطوری شد: «پس از تأسیس کشور پاکستان بخشهایی از سرزمین بلوچستان انگلیس به کشور تازهتأسیس پاکستان الحاق شد. این منطقه هماکنون با نام ایالت بلوچستان شناخته میشود».
پایان پیام/
ترور نانوا، کفاش و بنگاهی در ایران
منافقین که در دهه 60 پاسداران و بسیجیها و رزمندگان جبههها و اهل مسجد و انقلابیون را ترور میکردند و مردم عادی را هم ترور میکردند، یک گروه مشخص را هم بهصورت هدفمند و با برنامهریزی قبلی ترور میکردند؛ کسبه محلهها!
گروه تاریخ خبرگزاری فارس: منافقین در دهه ۶۰ بیش از ۱۲ هزار نفر از ایرانیها را ترور کردند، اما کسبه را و بقال و کفاش و «پارچهفروش و نانوا و سبزیفروش و بنگاهی» را چرا ترور میکردند؟ توجیهشان این بود: «برای اعدام مزدوران خودفروختهای که تحت پوششهای مختلف شغلی در مناطق مختلف خود را با محیط همرنگ ساخته و مراکز جاسوسی و کسب اطلاعات دایر کردهاند، واحدهای ترور بر اساس یک طرح مناسب عملیاتی اقدام کنند».
نتیجه اینکه بخشی از آمار شهدای ترور توسط منافقین اینطوری بود: «در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ در بیش از سهچهارم عملیاتهای تروریستی انجامشده، ترورشدگان از شاغلان صنوف آزاد شامل خواربارفروش و پارچهفروش و نانوا و سبزیفروش و بنگاهی بودند». در واقع منافقین به هرکسی که مشکوک میشدند که خودش یا خانوادهاش طرفدار انقلاب اسلامی ایران بود، حکم ترورش را صادر میکردند.»
این هم یکنمونه از روش ترور منافقین که یکی از دستگیرشدگان برای ثبت در تاریخ تعریف کرد و گفت که چه بلایی بر سر یک کفاش آوردهاند، به این ظن که همسرش حزباللهی است: «از طرف مسئولان سازمان به ما مأموریتی داده شد که محتوایش این بود؛ فردی که شغل کفاشی دارد باید دزدیده شود... من و فردی دیگری... عضو واحد ترور بودیم. ما به مغازه کفاشی مراجعه کردیم و دیدیم که مغازه هنوز باز است و با این بهانه که ما از طرف کمیته آمدیم و شما باید برای پاسخ به پارهای از سوالات با ما بیایید، کفاش را از مغازه خارج کردیم و پس از انتقال به خودرو و بستن دستها و چشمهایش وی را از محل دور کردیم و توسط فرمانده واحد به خانه یکی از مسئولان بالای نظامی که از قبل برای شکنجهکردن آماده شده بود، انتقال دادیم.
از آنجا که موضوع شکنجه نباید لو میرفت و هر کسی را که ما میربودیم، در نهایت چه اطلاعات بدهد و چه اطلاعات ندهد باید کشته میشد و از قبل نیز چالهای برای دفن این افراد کنده شده بود باید فرد کفاش را میکشتیم و همان روزی که پاسداران (۲ فرد ربوده شده دیگر) را کشتیم، وی را نیز بعد از شکنجه زیادی که شده بود، به همراه پاسداران کشتیم.
کفاش را به همراه دو پاسدار روی صندلی بستیم، چشمهایشان را بستیم و... آنها را بیهوش کردیم. سپس به آنها آمپول سیانور تزریق کردیم که از گلویشان صدای خرخر میآمد و در حالی که هنوز زنده و در حال جاندادن بودند، بدن آنها را طوری طنابپیچ کردیم که داخل صندوق عقب خودرو جا شود... ساعت ۹ شب خودرو حامل اجساد را تحویل فرمانده واحد ترور دادیم و اجساد را برای دفن بردند».
پایان پیام/