🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت1
کسی را می شناسم که همیشه تو جیبش یا کیف پولش سکه های 100 یا 200 تومنی داره،هر بار که برای رفت و آمد از تاکسی استفاده می کنه حتی اگر مسیر کوتاه باشه چند دقیقه قبل از رسیدن به مقصد مبلغ رو به راننده میده و در کنار اون از سکه های 100 یا 200 تومنی هم اضافه میده و متذکر میشه به پدر مهربانی که همیشه و همه جا به فکر شیعیانه و تذکری در باب صدقه گذاشتن روزانه برای سلامتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میده و اون سکه ها رو هم تحت عنوان صدقه استفاده می کنه و به راننده پرداخت می کنه.
چقدر خوبه که از هر فرصتی ولو کم و کوتاه برای یادآوری وجود مقدس پدر مهربانمون به اطرافیان استفاده کنیم.
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
❌کپی ممنوع
ادامه دارد .....
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
🆔️@ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت2
پسر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدید، این هم پولش.
بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را آماده کرد،لبخندی زد و گفت: چون پسر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی،میتونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری!
پسر کوچولو ایستاد و چیزی نگفت.مرد بقال که احساس کرد پسر بچه برای برداشتن شکلاتها خجالت میکشه گفت: "پسرم!خجالت نکش،بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
پسرک پاسخ داد: "عمو!میشه خودتون بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:چرا پسرم؟مگه چه فرقی میکنه؟
پسرک با خندهای کودکانه گفت:بله فرق میکنه!آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
امام صادق علیه السلام در دعایی میفرمایند:
یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ!
صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ «مَا أَنْتَ أَهْلُه»
ای عطا کنندهی خیرها!بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر
دنیا و آخرت را، «آن چنان که شایستهی تو است»،عطا نما!
📚 کافی، ج 2
داشتم فکر میکردم که چه خوب بود، من،تو و همهی شیعیان از امام زمان بخواهیم خودشون برای فرجشون دعا کنند!
آخه دعای صاحب الزمان یه چیز دیگه است!
از مهربونی های پدر مهربانمون برای همه بگیم و همه برای فرج دعا کنیم و ازشون بخوایم برای فرجشون دعا کنند.
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
ادامه دارد ....
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
🆔️@ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت3
☀️روز اول مهر بود. داخل ماشین نشسته بودم و منتظر بودم تا مدرسه ی دخترم تعطیل شود. صدای زنگ مدرسه و بعد هیاهوی بچه ها به گوش رسید.
🌹کمی بعد از آن دخترم با یک شاخه گل سرخ سوار ماشین شد. بهش خسته نباشید گفتم و پرسیدم که گل را مدرسه به عنوان هدیه شروع سال تحصیلی داده است؟
دخترم با هیجان پاسخ داد که نه، یک پدر مهربان این گل را به تمام بچه ها هدیه داده است. با بی تفاوتی شانه هایم را بالا انداختم و ماجرا را فراموش کردم.
ولی این اتفاق بارها و بارها تکرار شد. در هر مناسبتی به خصوص در جشن های مذهبی بچه های کلاس دخترم با یک هدیه کوچک به خانه می آمدند.
🎁هدیه ای از یک پدر مهربان. اوایل زیاد برایم مهم نبود ولی کم کم برایم به صورت یک معما در آمد که کدام یک از اولیاى بچه های کلاس این کار را انجام می دهد.
پیش خودم فکر کردم که حتما می خواهند خودشان را به عنوان مهربان ترین پدر معرفی کنند.
⁉️دخترم تعریف می کرد که برای بچه های کلاس هم این موضوع به یک معمای مرموز تبدیل شده بود حتی خیلی از بچه ها ادعا می کردند که شاید پدر آن ها این کار را انجام می دهد ولی هنوز هیچ کس نمی دانست آن پدر مهربان کیست.
تقریبا شش ماه از سال می گذشت که تصمیم گرفتم با چند نفر از والدین پیش معلم کلاس برویم و از او سوال کنیم که کدام یک از والدین این کار را انجام می دهد.
مادر یکی از بچه ها معترض بود که با این کار بچه ها از این که پدر و مادرشون بهترین پدر و مادر نیستند ناراحت می شوند.
معلم بچه ها قول داد که در جشن بعدی آن پدر را معرفی کند. هفته ی بعد که روز ولادت یکی از امامان علیه السّلام بود دخترم با هیجان سوار ماشین شد با تعجب دیدم که خیلی خوش حال است انگار که پدر او مهربان ترین پدر بوده است. با خوش حالی توضیح داد که فهمیده اند بهترین پدر چه کسی است!
👧🏻 دخترم گفت که بهترین پدر، پدر همه ماست. این هدایا در تمام طول سال از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف بوده است او که بهترین پدر برای همه ما شیعیان است.
تا خانه پشت فرمان اتومبیل اشک ریختم و خدا را به خاطر داشتن این پدر مهربان شکر کردم و به قشنگی این کار و به ابتکار آن اولیایی که به این سادگی بچه ها را با امام عصرشون آشنا کرده بودن آفرین گفتم.
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
🆔️@ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت4
آن طور که من میخواهم بنویس!
غصهدار بود و دلواپس.
غصهدار حیرت مردم در موضوع غیبت،
عدهای اسیر شک و تردید،
عدهای در مسیر فساد عقیده.
خواب دید کنار خانهی خدا داشت طواف میکرد.
دور هفتم،
ایستاد کنار آن سنگ سیاه بهشتی.
دست میکشید و راز و نیاز میکرد،
همان وقت کعبهی آمالش را دید،
جلو آمد. سلام کرد و جواب شنید.
امام عصر علیه السلام از ضمیر غصهدارش خبر داشت.فرمود:
"چرا کتابی با موضوع غیبت نمینویسی؟کتابی که تو را از این غصه نجات دهد"
گفت: «نوشتهام یَابنَ رسول الله»
فرمود: «آنها،به روشی که میخواهم نیستند.
"کتابی با موضوع غیبت بنویس.کتابی که غیبت انبیای الهی را بازگو کند"
از خواب که بیدار شد،گریه امانش نمیداد.
صبح همان شب،تألیف کتاب تازهاش را شروع کرد.
شیخ صدوق نامش را گذاشته بود:کَمالُ الدّین وَ تَمامُ النِّعمَه
📚 مقدمهی کتاب کمال الدین
چند نکته:
✨تو هم غصهدار شیعیانی هستی که از امامشان دور افتادهاند؟راستی غصههای تو چیست؟
✨اگر برای امام زمان علیه السلام قدمی برداری،تو را از غصه نجات میدهد!! خدمت به امام زمان علیه السلام تو را از گرفتاریهای روزمره رها میکند! امتحان کن!
✨آن طور که امام زمان علیه السلام دوست دارند زندگی کن!
✨اگر دغدغهی مولایت را و یا شیعیان مولایت را داشته باشی،او نجاتت خواهد داد!
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
🆔️@ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت5
به دخترم زهرا آموخته بودم که همیشه قبل از خوردن غذا،دعای فرج بخواند.
🎉برای عروسی یکی از اقوام دعوت شده بودیم به سالن زیبایی که تنوع غذاهای رنگارنگش توجه همه را جلب کرده بود.
وقتی مهمانان دعوت به شام شدند،زهرا که با چند تایی دختر خانمهای هم سن و سالش مشغول بازی بود،به عادت همیشگی،دوستانش را هم دعوت کرد تا قبل از صرف شام،دعای فرج بخوانند.
👧🏻 البته زهرا منتظر جواب دوستانش نماند و وقتی دستهای کوچکش را بالا برد و شروع به خواندن دعا کرد،دوستانش نیز جلوی جمعیت با او همراه شدند.
خواندن دعای فرج توسط کودکانی خردسال و با بیانی شیرین در حالی که دستانشان به حالت دعا گشوده شده بود،موجب شد صحنهی بدیعی در سالن ایجاد شود.
این صحنه آن قدر زیبا بود که زیبایی سالن و غذاهای رنگین را تحت الشعاع قرار داده بود و کسی برای خوردن غذا پا پیش نگذاشت.چشمانم پر از اشک شده بود و من هم بی اختیار،هم آوا و هم نوا با کودکان مشغول خواندن دعا بودم و وقتی سربلند کردم،دیدم همهی فامیل به همراه زهرا و دوستانش دعای فرج را زمزمه میکنند...
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
🆔️@ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت7
نشستهام کنار رانندهی اتوبوس،جوانی است با انرژی و فعال که از صفر شروع کرده و آرام آرام ترقی کرده و اینک اتوبوس را با قسط و بدهی سنگین مالک شده.
🚌اتوبوس درون شهری است و چون یکی از نزدیکان به رحمت خدا رفته، میرود به سمت بهشت زهرا سلام الله علیها.
👨🏻جوان با هیجان میگوید که چه گونه از برادر معلولِ بزرگترش مراقبت میکند و عجیب این که همسرش دوشادوش او به پرستاری برادر معلولش میپردازد تا او به شغل و کارش برسد.
با لبخند و پرانگیزه حرف میزند و از مشکلاتش و از آرزوهایش که میگوید و این که می خواهد همسرش را و برادر معلولش را به مکه و کربلا ببرد،احساس حقارت غریبی درونم را چنگ میزند.
خدایا!
هنوز هستند بزرگ مردانی که بیادعا و بدون ذرهای آلایش،با گرفتاریهای بزرگ و سهمگین زندگی دست و پنجه نرم میکنند و پرانگیزه و بی آن که آلودهی اشتباه و حرام شوند و با آرزوهایی مقدس به سلامت زندگی میکنند.
🌹شیفتهی روحیاتش شدهام.دوستش دارم،بیاختیار.تصمیم میگیرم هدیهای معنوی به او بدهم.
❓میگویم:دوست داری برکت مالت را بیشتر کنی؟با اشتیاق پاسخ مثبت میدهد.
❗️میگویم:امام زمان علیه السلام را در درآمدت شریک کن!
میخندد و چشمانش را که پر از سوال است به من میدوزد.
میگویم:من هم مثل تو با زحمت زندگی کرده و پله پله رشد کردهام.
از این که من را از جنس خودش میبیند حس رضایت میکند.
✅ادامه میدهم؛روزی استادی به من گفت:امام زمان را در مالت شریک کن! و من هم مثل امروز تو گیج شدم و پرسیدم:چگونه؟
و او گفت درصد ناچیزی از درآمدت را به امام زمان علیه السلام اختصاص بده تا مالت را پر برکت کنی! و من سی و هفت سال پیش این کار را کردهام تا امروز!
جوان پرسشگرانه و تاییدگونه میگوید: خب؟!
✨میگویم:خب به جمالت! تو هم مثل من یک درصد از درآمدت را به امام زمان علیه السلام اختصاص بده! یعنی صد هزار تومان که درآمد داشتی هزار تومانش را برای امام زمان بگذار کنار! این کار را بکن! من کردهام و برکت زیادی را در زندگیام دیدهام!
میگوید:قبول! اما یک درصد را چه کار کنم؟
میگویم:هر طور صلاح میدانی و در راهی که فکر میکنی رضایت امام زمان را به همراه دارد،خرجش کن! میتوانی برای همسر وفادارت و یا برادر معلولت هزینه کنی و هدیهای بخری و به آنها بگویی که تفاوت این هدیه با هدیههای قبلی در این است که این بار مهمان امام زمانید!
به همین سادگی!
🍶و یا در اتوبوس مردمی را که تشنهاند به چند بطری آب معدنی مهمان کن و بگو برای شادی امام زمان صلوات بفرستند و السلام علیک یا ابا عبدالله بگویند.
🍭یا در نیمهی شعبان کام مسافرانت را با شکلات و شیرینی شیرین کن و.......
8به بهشت زهرا رسیدهایم و جوان مشتاقانه حرفهای مرا قورت میدهد و میگوید:از همین امروز و با پول کرایهی امروز شما که برکت دارد شروع میکنم و من ثواب این تبلیغ شیرین را به روح تازه گذشته تقدیم میکنم...
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت ۸
اندوهگین و غمگین با قدمهای بیرمق به پیامبر نزدیک شد.ایستاد و سلام کرد. آرام دستش را بالا برد و اشک را از گوشهی چشمش پاک کرد.پیامبر نگاهی به او انداخت،سری تکان داد و جواب سلامش را به گرمی داد.با تعجّب نگاهش کرد و پرسید:
چشمهای تو خیس است! آیا گریستهای؟!
مرد سری تکان داد و گفت:بله!
پیامبر به طرف مرد چرخید.حالا رو در روی هم بودند.پرسید:برای چه گریستهای؟!
مرد آهی کشید و با بغض گفت:یتیم هستم.پدر و مادری ندارم.تنها و بیکس هستم.حیران شدهام!
پیامبر نگاهش را داد به افق.به آفتاب که تا غروبش زمان کمی باقی بود خیره شد. کمی سکوت کرد و بعد رو به مرد گفت: میدانی ناگوارتر از یتیم بودن،چیست؟!
مرد با تعجّب گفت:نمیدانم.شما بگویید تا بدانم!
پیامبر نگاهش به آفتاب بود.گفت: ناگوارتر از یتیم بودن،جدایی آن کسی است که از امامش دور افتاده!
شیعهای که اهل بیت را ندیده و از علم ایشان بیخبر است همان یتیمی است که از امامش دور افتاده است.
📚 برداشتی آزاد از روایتی در تفسیر امام حسن عسکري علیه السلام
✨دوستدار امام زمان!
به پیرامونت نگاه کن! شیعیانی که توفیق آشنایی با امام زمانشان را نداشتهاند و به فرمودهی پیامبر یتیم اند کم نیستند!
وظیفهی من و تو نیز روشن است!
برای آشنایی بیشتر شیعیان امام زمان علیه السلام فرصتهای زیادی را از دست دادهایم!
اما؛
تا فرصت هست از این امر مهم غفلت نکنیم!
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
@ghavimishavim
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت1۰
دیروز برای اصلاح سر به آرایشگاه محلهی جدید رفتم.با آرایشگر درباره ی موضوعات مختلف صحبت کردیم.
او گفت:من باور نمیکنم امام زمان وجود داشته باشد!
پرسیدم:چرا؟
آرایشگر جواب داد:مگر شما نمیگین او پدر فقیران و یتیمان و گرفتاران است. پس چرا دنیا از فقر و گرفتاری و درد و رنج پر شده؟اگر امام زمان وجود داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشه.
اصلاح تمام شد اما اشکال آرایشگر بی پاسخ مانده بود.
به او گفتم راجع به این موضوع بعدا صحبت میکنیم.آرایشگر لبخندی زد و به شوخی گفت:باشه برو دَرسِت را بخون و بیا!
به محض این که از آرایشگاه بیرون آمدم، در خیابان مردی ژولیده را دیدم با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده. برگشتم و به آرایشگر گفتم:میدونی چیه؟به نظر من تو این شهر آرایشگری وجود ندارد!
آرایشگر با تعجب گفت:میدونم منظور دیگری داری،اما چرا این حرف را میزنی؟من که همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
با خوشرویی گفتم:نه! آرایشگری وجود ندارد،چون اگر وجود داشت،اگر تو وجود داری،پس چرا آن مرد با موی بلند و ظاهر ژولیده است؟
آرایشگر جواب داد:خوب معلومه! او به من مراجعه نکرده وگرنه ردیفش میکردم.
گفتم:آفرین گل کاشتی! دقیقاً! به نظرم نکته همینه.
امام زمان هم وجود داره! ولی مشکل اینه که مردم به او مراجعه نمیکنند. مردم به همه جا مراجعه میکنن الا اونجایی که خدا معین کرده. ای کاش ما قبل از این که امام زمان را متهم کنیم بهش مراجعه کنیم تا کمکش را درک کنیم.
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
🇮🇷 کانال انقلابی #قوی_میشویم💪
🔹ایتا:
🆔️@ghavimishavim
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#از_او_بگوئیم #قسمت12
✨عمو #صلواتی1
😞آن روز حال خوشی نداشتم.از خانه زدم بیرون.سوار ماشین شدم و بیهدف رانندگی کردم.گرفته بودم و اخمهایم تو هم بود.رادیوی ماشین را روشن کردم تا کمی حواسم پرت شود.
" اگر گرفتاری برایت پیش آمد برای امام زمانت بیشتر خدمتگزاری کن! که خواجه خود هنر بندهپروری داند"
✨این اولین جملهای بود که از رادیو شنیدم!
رفتم تو فکر،آن قدر که بقیهی حرفهای سخنران را نشنیدم! "
😭مدام این جمله را تو دلم تکرار میکردم و از شما چه پنهان نم اشکی هم گوشهی چشمهایم نشسته بود.
با دلی پُر،شروع کردم با امام زمانم نجوا کردن و گفتم:
آقا یک کاری سر راهم بگذار که خدمت کوچکی برای شما انجام دهم!
🤵🏼ناگهان جمعیتی از دانش آموزانی را دیدم که کنار خیابان با دست جلوی ماشینها را میگرفتند و التماس میکردند که عمو عمو ما را هم تا بالا ببر!
🌨اما هیچ رانندهای به آنها توجه نمیکرد.باران میبارید و با اشتیاق تمام، توقف کردم.
آنها با هیجان و انرژی زیاد سوار ماشین و به عبارتی روی کول هم سوار شدند و یک به یک با خوشحالی سلام کردند و من هم پاسخشان دادم،به محض این که همه مستقر شدند،گفتم:
🤲برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام صلوات! همگی با هم با صدای بلند و با شوری عجیب صلوات فرستادند و عجل فرجهم را که بلندتر از صلوات گفتند،یادم آمد که همین چند ثانیهی پیش بود که از امام زمانم درخواست یک کار و خدمتی را کرده بودم! و یادم رفته بود غمگینی و دلتنگی چند دقیقهی قبلم را!
آن قدر انرژی گرفته بودم که فرصت بارش باران را غنیمت شمردم و گفتم:
بچهها کی میدونه چه وقتهایی به استجابت دعا نزدیکتر هستیم؟
هر یک چیزی گفتند و من هم اضافه کردم یکی از زمانهای مناسب برای استجابت دعا،وقت نزول باران است. حالا اگر موافقید،تا قبل از این که به مدرسه برسیم،دعای سلامتی امام زمانمان را با هم در این لحظهی بارش رحمت الاهی زمزمه کنیم؟
همه با هم فریاد زدند "بعله " و به ریتمی خاص که در مدرسه یاد گرفته بودند شروع کردند به خواندن دعای اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن....و دوباره انتهای دعا را با یک صلوات بلند،مزین کردند.
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊