33_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
28.57M
شرح و بررسی کتاب سه دقیقه در قیامت
🎙استاد مصطفی امینی خواه
🔹 جلسه سی و سوم
💢اواخر آبان ۱۳۵۹ یادآور شهادت یکی از بزرگترین و البته گمنامترین فرماندهان دفاعمقدس است.
سعید گلاببخش معروف به *محسن چریک* قبل از انقلاب مدت ها در اروپا تحصیل می کرد، او پس از عزیمت به لبنان، در اردوگاه های آموزشی مبارزین فلسطینی دوره های چریکی را گذراند و در کنار آنان با اسراییل مبارزه کرد.
او در آستانه پیروزی انقلاب به ایران آمد و مبتکر اولین دوره های آموزشی برای نیروهای جوان سپاه بود.
گنبد، تبریز، سقز و سنندج جاهایی بود که به محض شروع غائله، شاهد حضور و رشادتهای محسن چریک بود. دفاعمقدس که شروع شد، بعنوان فرمانده عملیات غرب مشغول طراحی عملیات علیه نیروهای بعثی شد.
ارتفاعات بازیدراز، تپههای افشارآباد، پادگان ابوذر و سرپل ذهاب، گواهی خواهند داد به مجاهدتهای مردی که هیچ وقت پیکرش از آن منطقه برنگشت...
*او بزرگ بود، زود رفت، گمنام ماند...*
افسوس که نه برایش شعری سرودند، نه کتابی نوشتند، نه فیلمی ساختند و صد افسوس که نه حتی مزاری دارد.
ابراهیم هادی در پادگان ابوذر با محسن چریک آشنا شد و مدتی با هم بودند.
محسن در صبح روز عاشورا همراه با چهل نفر از نیروهایش با دشمن درگیر شد، اما تاکنون که ۴۱ سال از آن ماجرا می گذرد هیچ نشانی از پیکر محسن و یارانش یافت نشده!
روحشان شاد، یادشان گرامی..🌷
📙برگرفته از کتاب شهید گمنام. اثر گروه شهید هادی
🌹
🍃اصلا #شهید که باشی، شهادت خودش را به آب و آتش میزند که وجود #عاشق تو را به آغوش بکشاند، وجودی که لبریز از عشق الهیست و پرورش یافته در مکتب ایزد لایزال است❤
🍃برایش فرقی ندارد در چه نوع پوششی باشی، کلاه خود به سر داشته باشی یا کلاه ایمنی، نیزه به دست باشی یا قلم به دست. خلاصه کلام، اهل دلش را خوب میشناسد هر وقت پیدایش کند عطر پروازش به مشامشمیرساند و او را مست در خود میکند😌
🍃مجید شهریاری، #فیزیکدان و دانشمند برجسته ی کشور که با علمش به جامعه علمی کشور عزت داده بود قلمش خاری شده بود در چشمان دشمن کوردل، درست ده سال پیش در چنین روزهایی دشمن که نمیتوانست پیشرفت های علمی #جمهوری_اسلامی_ایران را تاب بیاورد دست به جنایتی زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفت های روز افزون علمی و #هسته ای را بگیرد.
اما غافل از اینکه راه #شهدا با شدت و سرعت بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد🌹
🍃آری، کافیست عاشق باشی
دستان نشسته به پینه #قلم هم میتواند تو را به آسمان برساند❣
🍃*وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ♡
🍃آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق میورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق میورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را میکشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خون بهای او هستم🥰
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مجید_شهریاری
📅تاریخ تولد : ۱۶ آذر ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۸ آذر ۱۳۸۹
📅تاریخ انتشار : ٧ آذر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده صالح تجریش
🕊محل شهادت : تهران
#شهدای_هسته_ای #برجام
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ماموریت غیرممکن نیروی دریایی ارتش در فاصله ۳۰۰۰مایلی از خاک ایران
🔹 در سال ۱۳۹۱ کشتی تجاری «اگلانتین» در اقیانوس هند توسط دزداندریایی ربوده شد اما این گروگانگیری در نهایت با عملیات رهایی گروگان منحصر به فرد تکاوران ارتش ایران ناکام ماند.
هدایت شده از شبکه تربیتی بسیج استان زنجان
🔰 اصل در رهبری و مدیریت، تشویق است، نه خرده گیری
🔹 آیت الله حائری شیرازی
✍️ اصل مهم در رهبری و مدیریت این است که وقتی مردم کاری میکنند، رهبر یا مدیر، آنها را زیاد تشویق کند تا آنها در کارشان رغبت پیدا کنند، نه اینکه اگر خلافی کردند چنان خلاف را بزرگ کند که شخصیتشان کوبیده شود.
خصوصیت رهبر یا مدیر قدرتمند این است که صد تا عیب میبیند، یکی را به رو نمیآورد؛ اما یک خوبی میبیند به آن اهمیت میدهد.
«یَا مَنْ أَظْهَرَ اَلْجَمِیلَ وَ سَتَرَ اَلْقَبِیحَ»؛ خداوند در رهبریاش، با خلق اینطور رفتارمیکند؛ جمیل را اظهار میکند و قبیح را استتار و پنهان میکند. نه برای اینکه نمیداند، بلکه برای اینکه میخواهد این شخص کوبیده و خرد نشود و شخصیت او له نشود.
مدیران و رهبرانی که زیاد انتقاد میکنند و خرده میگیرند، ملتهایشان را عقب میبرند.
🔍#علما
#آیت_الله_حائری_شیرازی
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
✨﷽✨
#پندانه
🔴 گوزنی که به شاخهایش مغرور شد
✍گوزنی بر لب آب چشمهای رفت تا آب بنوشد.عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد، غمگین شد اما شاخهای بلند و قشنگش را که دید، شادمان و مغرور شد.
در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخهایش به شاخه درخت گیر کرد و نتوانست به تندی بگریزد.
صیادان که همچنان به دنبالش بودند، سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ، پاهایم که از آنها ناخشنود بودم، نجاتم دادند اما شاخهایم که به زیبایی آنها میبالیدم، گرفتارم کردند.
چه بسا چیزهایی که از آنها ناشکر و گلهمندیم پله صعودمان باشند و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم، مایه سقوطمان باشند.