برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد بهشت"(۹)
کتاب منتخب سال پاسداران اهل قلم در سال ۱۳۹۹
💎💎💎💎💎💎💎💎💎
پس از انتقادها به مك كريستال، «ژنرال پترئوس» جايگزين وي در عـراق ميشود. پترئوس از سالهاي پاياني دولت اوباما رياست سيا را بهعهده داشت.
پتـرئوس ژنرال چهـار ستـارۀ آمـريكايي، خاطرهاي از روزهاي اوليۀ آغاز كار در عـراق دارد. او از پيامي ميگويد كه درگوشی تلفن همراهش دريافت كرده بود.
حاج قاسم اين پيام را براي او فرستاده و گفته بود:
«ژنرال پترئوس! شما بايد مرا بشناسي، من قاسم سليماني هستم، كسي كه سياستهاي ايـران را در عراق، لبنان، غزّه و افغانستان تدوين ميكند .»
بعدها در افشاگريهاي اسنودن، سندي درز ميكند كه نشان ميدهد آمريكا همراه متحدان غربياش بهعلاوه تركيه و كشورهاي عربي حوزۀ خلیجفارس، از شكلگيري يك «قلمرو سلفي» در شرق سوريه، حمايت ميكنند. حضور حاج قاسم در ميدان مقابلۀ با اين توطئه، نبرد آمريكا و ايـران را در منطقه علني ميكند. آمريكا اين حضور را برنميتابد و حاج قاسم را در ارديبهشتماه 1390 در فهرست تحريمهاي خود قرار ميدهد. آبان ماه 1390 در نشست استماع كنگرۀ آمـريكا، دربارۀ تـرور حاج قاسم بحث ميشود.
در این جلسه «روئل مارک گرچت»؛ کارشناس سابق بخش خاورمیانه در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و عضو بنیاد «دفاع از دموکراسیها» گفته بود که:
«سپاه پاسداران ایران را نمیتوان مرعوب کرد، مگر اینکه اعضای آن را بکشیم.»
او بهصراحت به نام حاج قاسم فرماندۀ سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرده بود که:
«قاسم سلیمانی بسیار سفر میکند... تکان بخورید... تلاش کنید او را بکشید.»
بعدازاین جلسه، ترور فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حتی به جلسه استماع کنگره آمریکا نیز کشیده شد و جمعی از نمایندگان کنگره آمریکا هم به دولت آمریکا پیشنهاد کردند ترور مسئولان ایرانی، بهخصوص نیروی سپاه قدس را در دستور کار قرار دهد.
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد - بهشت" (۱۱)
کتاب منتخب سال پاسداران اهل قلم
💎💎💎💎
شمارش معكوس براي سقوط دولت مركزي آغاز ميشود. فرماندۀ ارتش عـراق به اقليم كردستان فرار ميكند. داعـش خود را براي حملۀ نهايي به بغداد در چهلوهشت ساعت آينده آماده ميكند. بحـران سيـاسي در ماههاي آخر دولـت نـوري المـالكي، بارقـههاي اميـد را كمرنگتر كرده است. بنا به گزارش روزنامههاي سانديتايمز و والاستريت ژورنال، حاج قاسم فرماندهي ارتشِ در حال انحلال عراق و دفاع از بغداد را بهعهده گرفته است. همچنين فتواي آيتالله سيستاني تغييري استراتژيك در ساختار نظامي عراق ايجاد ميكند. آيتالله سيستاني در فتواي خود گفته بود:
«شهرونداني كه قادر به حمل اسلحه هستند، وظيفه دارند كه در دفاع از كشور و مردم خود و اماكن مقـدّس، به نيروهاي امنيتي كشور بپيوندند.»
اين فتوا مبدأ تشكيل «حشد الشعبي» يا همان نيروهاي مردمي دفاع از عراق ميشود. حشد الشعبي با همراهي نيروهاي حاج قاسم، معادلات داعش را برهم ميزنند. ورق برميگردد و طي دو سال حدود هشتاد درصد از تصرّفات داعش باز پس گرفته ميشود. رسانههاي كُردي نيز بارها از نقش حاج قاسم در بازپسگيري مناطق كردنشين از داعش سخن گفتهاند. مسعود بارزاني هنگام سقوط شهرهاي كردنشين، همزمان از ايران و تركيه درخواست كمك ميكند. بارزاني از داوود اوغلو؛ نخستوزير وقت تركيه پاسخي دريافت نميكند. به گزارش رسانههاي كردستان، نيروهاي ويژۀ سپاه قدس، وارد جبهههاي جنگ در «گوير، مخمور و خازر» شده بودند و دوشبهدوش پیشمرگان كُرد با داعش ميجنگیدند.
ديگر نقطۀ استراتژيك زندگي نظامي حاج قاسم، متقاعد كردن پوتين براي حضور در جبهـۀ نبـرد عليـه داعـش است. به گزارش گازتا؛ رسانۀ روسي، حاج قـاسم دو سال پيش از حضور روسيه در سوريه، اين پيشنهاد را مطرح كرده بود؛ اما وضعيت اوكراين موجب ميشود كه پاسخ به پيشنهاد ايـران، به تعويق بيفتد. سپتامبر 2015م نيروي هوايي روسيه به نبرد عليه داعش ميپيوندد. حضور روسيه و ايران، معادلات جنگ سوريه را تغيير داده و ارتش سوريه توانسته است بر حلب مسلّط شود.
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#سردارسلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد بهشت"(۱۳)
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
ورود به زندگي خصوصي حاج قاسم نيز نشان ميدهد كه او و خانوادهاش، سادهزيستي و پاکدستی خود را حفظ كردهاند. حاج قاسم با برادرش، سهراب سليماني، باجناق است. پسر حاج قاسم با دخترعمویش، ازدواجکرده است. حاصل اين ازدواج نيز نوههاي دوقلويي است كه در مردادماه 1395 به دنيا آمدهاند. سهراب برادر كوچكتر حاج قاسم در روزهاي جنگ هميشه همراه حاج قاسم بود. سهراب دراینباره ميگويد:
«در اكثر عملياتها همراه حاج قاسم بودم و در انتهاي جنگ هم «پيك فرمانـدهي» خودش بودم چون پـدرم گفتـه بود: اگر شهيد ميشويد باهم شهيد شويد.»
در انتخابات سال 1388 نيز در هفتههاي اول حوادث پس از انتخابات، حاج قاسم به سراغ بسياري از مسئولان كشور رفت تا آنها را به موضعگيري عليه فتنه و فتنهگران دعوت كند.
صادق خرازي دراینباره ميگويد:
«آقاي حاج قاسم سليماني و محمّدباقر قاليبـاف سعي ميكنند ماجرا را كنترل كنند تا خداي ناكرده كار از دست در نرود. حتي بهصورت جدا يا برخي اوقات آقايان سليمـاني و قاليبـاف باهم و گاهي جدا با بزرگان براي برونرفت از بحران رايزني ميكردند .»
این سطور تنها بخشی از زندگی حاج قاسم بود که بیان شد. بیشک با گذر زمان بیش از این دربارۀ سردار دلها خواهند گفت. ولی ما تنها به بضاعتمان اکتفا میکنیم که «وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ ؛ و با متاعی ناچیز و بیقدر (حضور تو) آمدیم».
ادامه دارد
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد- بهشت" (۱۵)
💎💎💎💎💎
در حین آموزش، برای بالا بردن آمادگی رزم نیروها، آنها پادگان قدس را به مقصد فرودگاه ترک کردند. وقتی از پادگان بیرون آمدند در مسیر جادۀ تهران بهطرف فرودگاه میدویدند. یک آمبولانس هم انتهای ستون، آنها را همراهی میکرد تا اگر فرد یا افرادی توان دویدن را نداشتند یا مشکلاتی برای آنها ایجاد میشد، از آن استفاده کنند.
وقتی نیروها نزدیک فرودگاه رسیدند بدون آنکه لحظهای استراحت کرده باشند، دستور بازگشت دادند. حـاج قاسم و حمید مهرابی و محمّدرضا دامغـانی و منصـور فتحـی همراه نیروها میدویدند و مرتب بر سر نیروها فریاد میزدند، از فرودگاه تا میدان آزادی را دویدند. یک دور هم دور میدان زدند و بهطرف چهارراه امامجمعه آمدند و از خیابانهای فیروزه و خواجو بهطرف پادگـان رفتند. آمبولانس پشت سر نیروها بود ولی همۀ آنها جـوان بودند و غـرور داشتند و نمیخواستند کم بیاورند.
نیروهای بسیجی که روز دوم آموزش را با دویدن صبحگاهی آغاز کرده بودند پس از مراجعه به پادگان و صرف صبحانه رأس ساعت 07:30 زیر سایۀ درختها جمع شدند تا در کلاس درس حاج قـاسم؛ مـربّی تاکتیک شرکت کنند. او قبل از این و در آغازین روزهای اردیبهشت سال ۱۳۶۰ همراه حمید مهرابیپور یک دورۀ آموزشی را در تهران پشت سر گذاشته بود.
حمید مهرابیپور عقیـده دارد مربّیان آموزشی پس از مراجعت از آن دورۀ آموزشی، سختگیـری بیشتری اعمال میکردنـد:
«تقریباً اوایل اردیبهشت سال ۱۳۶۰ من و حاج قاسم رفتیم تهران، پادگان امام علیعلیهالسلام و در یک دورۀ آموزشی شرکت کردیم. من در بخش سلاحشناسی و شناخت هواپیما آموزش دیدم و حاج قاسم آموزش تاکتیک دید و برگشتیم. بعدازاین آموزشها ذهن ما بازتر شد و فشاری که به بچّهها میآوردیم مربوط به همان آموزش پادگـان امـام علیعلیهالسلام میشد.»
کادر آموزشی سعی داشتند تا نیروها را برای حضور در صحنههای مختلف عملیات آماده کنند، بههمین دلیل در حین آموزش سختگیری زیادی میکردند.
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد - بهشت " (۱۸)
💎💎💎
برحسب اتفاق آمبولانس همانجا بود او را به بیمارستـان هتـل نـادری بردند. تعدادی از نیروها فردای آن روز، برای عیادت به بیمارستـان رفتند. دکتر اجازۀ مرخصی به حاج قـاسم را نمیداد. بهقدری ورزشکار و ورزیده بود که بچّـهها با او شـوخی میکردنـد و میگفتنـد:
«حـاجی اینقدر ورزشکار است که تیـر کمانه کرده است».
البته تیر قسمت زیادی از ماهیچۀ دست حـاج قـاسم را متلاشی کرده بود. بااینهمه و علیرغم توصیۀ پزشکان، بیمارستان را ترک کرده بود. وقتی نیروهای گروهان صف به خاکریز رسیدند، ایشان را با دست مجروح روی خاکریز خط مقدم دیدند.
چون حضور وی در منطقه با تخلیۀ مجروحان و شهداء همزمان شد، در درمانگـاه صحرایی کوت سیدنعیم ماند.
غلامرضا باقری دراینباره میگوید:
«بعدازاینکه مجروح شدم، به بیمارستـان صحرایی منتقل شدم. بهمحض خوابیـدن روی تخت، حـاج قـاسم را بالای سرم دیدم که زخمیها را سرشماری و ثبت میکرد.»
عبّاس جعفری امدادگر صحنۀ عملیات نیز چنین میگوید:
«مجروحان را که میآوردیم حـاج قـاسم آنجا بود و میگفت: سریع برگردیـد که مجروحی نماند. چند بار رفتیم و برگشتیم.»
حاج قاسم بااینکه مجروح بود ولی لحظهای آرام و قرار نداشت و با هرچه در توان داشت برای مجروحان کم نمیگذاشت. علی شریفآبادی یکی دیگر از امـدادگران عملیـات چنین میگوید:
«یک دستش تیر خورده بود، با دست دیگر سر برانکارد را میگرفت و من هم سر دیگر برانکارد را میگرفتم و مجروحان را تخلیه میکردیم .»
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد - بهشت"(۲۰)
💎💎💎💎
عملیات طریق القدس اولین فرماندهی حاج قاسم در طول دفاع مقدس
رزمنـدگان با دقّت، گاهی به حاج قـاسم و گاهی به کالک نگاه میکردند. چشمها همراه با حرکت چوب، از نقطهای به نقطۀ دیگر کالک خیره میشد. ایشان پس از شرح منطقۀ عملیات، در مورد خط حدّی که به نیروهای کرمانی واگذارشده بود، توضیح داد.
منطقۀ بین بیت ناجی و دهکدۀ مخروبۀ آزادی، خط حدّ گردانهای کرمانی بود. رزمنـدگان کرمانی قرار بود همراه با گردان بلالی اهواز از دحیمۀ سه وارد عمل شوند و پس از پاکسازی خاکریزهای اول، دوم و سوم دشمـن، ضمن عبور از جاده بهسوی پـل سابله پیشروی کنند.
حاج قـاسم در مورد مأموریت گـردانهایش چنین میگوید:
«مأموریت گردان، شکستن خط نبود. مأموریت گردان اهـواز شکستن خط بود و ما باید پس از پاکسازی و شکستن خط اول توسط حسین کلاهکج به خط دوم دشمـن حمله کنیم و ازآنجا بهسمت پـل سابله برویم.»
حسین کلاهکج؛ فرماندۀ گردان بلالی سپاه اهـواز نیز مأموریت گردان خود را چنین ترسیم میکند:
«بهدنبال آماده شدن نیروهای گردان بلالی، افراد این گردان به ابوحمیظه در پنج کیلومتری شرق سوسنگـرد انتقال یافتند و سپس طرحها در جلسات متعددی که تشکیل شد مورد بازنگری قرار گرفت و مقرر شد دو گردان از کرمان به فرمانـدهی برادر حاج قـاسم فرمانـدۀ کنونی لشکر ثارالله (در زمان مصاحبه) در پی شکسته شدن خطوط توسط گردان بلالی، در محل تصرّفی استقراریافته و برای جلوگیری از پاتکهای احتمالی دشمن به حالت پدافندی صفآرایی کنند.»
حاج قاسم در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به کالک گفت:
«اینجا دشمن سه تا خاکریز دارد. این خطهای قهوهای نشان خاکریز دشمن است. سه تا خاکریز دشمـن را که گرفتیم، خاکریز اول، دوم و سوم. این جادۀ خاکی است که یک قسمتش آسفالت است و از آن عبور میکنیم و بهطرف جلو میرویم. به این صورت ما میرویم جلو و نیروهای اهـواز هم در کنار ما جلو میآیند. پدافند در دغاغله و رود نیسان را تیپ عاشورا بهعهده دارد.»
حـاج قـاسم پس از تشریح کامل مأموریت رزمنـدگان کرمانی، ابلاغ فرماندۀ عملیات جنوب در مورد چگونگی برخورد با اُسرا در خط اول را به اطلاع همگان رساند و سپس به سؤالات برادران پاسخ داد.
ایشان سپس در مورد مأموریت گـردانهای کرمان میگوید:
«در مرحلۀ اول عملیـات، پشتیبان نیروهای اهـواز بودیم و قرار بود پس از تصرّف خط اول وارد عمل شویم. تصرّف خط دوم و تصرّف پـل سابله مأموریت نیروهای کرمان بود.»
وی در بخشی از سخنانش، وقتی محل ورود نیروهای کرمانی به عملیات را روی کالک نشان میدهد، میگوید:
«خود ما از امشب تا فردا صبح میرویم داخل کانالها و کانالها را خواهیم دید. بعد برادران داخل کانال میروند و از طریق این کانالها میرویم جلو به خاکریز دشمن... .»
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد - بهشت"(۲۱)
💎💎💎💎
عملیات طریق القدس
بعد از سخنان حاج قاسم، رزمندگان گردانهای اعزامی از کرمان ساعتهای پایانی آن روز را که میتوانست یکی از آخرین روزهای زندگی زمینی آنها باشد با دعا و نیایش و راز و نیاز باخدا گذراندند. عدهای وصیتنامه نوشتند و بعضی ضمن وداع با دوستانشان، از آنها قول شفاعت گرفتند.
روز شنبه هفتم آذرماه، نیروهای گردان سیدجواد حسینی که آمـوزش خود را در پادگـان ۰۵ کرمـان گذرانده بودند، وارد سوسنگـرد شدند. کمی قبل از ورود این افراد به سوسنگـرد، رزمنـدگان دو گـردان اعزامی از کرمان مسلح به سلاح و مجهز به اقلام تدارکاتی و جیرۀ غذایی، پس از عبور از زیر قرآن مجید مدرسۀ محل استقرارشان را بهقصد حضور در خط مقدم ترک کردند. دقایقی بعد از خروج اعضای این دو گردان از مدرسه، افراد گردان سیدجواد که نقش پشتیبانیکنندۀ گردانهای قبلی را داشتند، جایگزین آنها شدند.
بالاخره دستور حمله صادر شد. حاج قـاسم که آن شب سوار بر یک دستگاه نفربر پی.ام.پی ارتش، گردانهای کرمان را هدایت میکرد، این دستور را صادر کرد. دستور خطاب به علیاکبر محمّدحسینی فرماندۀ گردان ابوالفضل علیهالسلام صادر شد. عبدالحسین رحیمی فرماندۀ گردان شهید رجـایی و شهید باهنـر و نیروهایش باید همچنان پشت خاکریز منتظر میماندند.
حاج قـاسم میگوید:
«یک تیپ ارتش با تیپ ۲۵ کربلا ادغام بود و به هر یک از فرماندهان عملیات یک نفربر داده بودند که سیستم بیسیم داخل آن بود و میبایست صبح زود به خط برود که هدایت عملیات از داخل نفربر که در خط اول بود، انجام شود و سنگر فرماندهی نبود.»
حسین آبادیان؛ بیسیمچی حاج قاسم میگوید:
«من بهعنوان بیسیمچی و اکبر برهانی بهعنوان کمک بیسیمچی، همراه با حـاج قـاسم، شب سوار نفربر شدیم. نفربر هم متعلق به ارتش بود. زمان سربازی در ارتش دورۀ بیسیم آموزشدیده بودم و تجربۀ مخابراتی داشتم. بههمین دلیل بهعنوان بیسیمچی حاج قاسم انتخاب شدم.»
سپس دستور حرکت توسط علیاکبـر محمّدحسینی؛ فرمانـدۀ گردان ابوالفضل علیهالسلام صادر شد. وقتی نیروها از خط خودی عبور کردند وارد کانال شدند؛ کانالهایی که قبل از جنگ برای آبیاری مزارع احداثشده بود. کانال عمیق نبود، تقریباً تا کمر نیروها بود. نیروهای شناسایی اهـواز قبلاً این کانال را شناسایی کرده بودند که تا خط دشمن امتداد داشت. وسط راه ناگهان شلیک خمپاره و انواع و اقسام گلولهها شروع شد.
حاج قاسم دراینباره میگوید:
«از ابتدای خط خودی تا پشت خط، زیر آتش خمپارههای 120م.م و 60م.م بود. تیر مستقیم تانکها روی کانال میریخت. اولین آتش سنگین دشمـن بعد از شروع جنگ و در جبهـهها همانجا بود .»
در حین حرکت نیـروها، گلولههای دشمـن وسط کانال روی زمیـن مینشست، رزمنـدگان گـردان ابوالفضل علیهالسلام، شش نفر از همرزمانشان شهید و مجروح شدند.
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد - بهشت" (۲۳)
کتاب منتخب بخش ویژه آثار شهید سلیمانی در سال ۱۳۹۹
💎💎💎💎💎
حاج قاسم از لحظۀ آغاز عملیات همچنان بهاتفاق بیسیمچیها سوار بر یک دستگاه نفربر ارتش، گردانهای کرمان را هدایت میکرد. نفربر در سنگری که برایش احداث کرده بودند، ثابت بود. دقایقی بعد از عبور گردان ابوالفضل علیهالسلام از خاکریز خودی، وقتی عـراقیها رزمندگان را در کانال زیر آتش گرفتند، همینکه خبر شهادت تعدادی از افراد گردان بهوسیلۀ بیسیم به حاج قاسم رسید، وی به رانندۀ نفربر دستور حرکت داد.
حاج قاسم دراینباره میگوید:
«همزمان با مقاومت دشمن و عدم توفیق نیروهای اهـواز در شکستن خط، وقتیکه بنا شد ما وارد عمل شویم، بچّـهها بهدلیل آتش شدید دشمن زمینگیر شده بودند و هرلحظه به تعداد شهداء و مجروحان اضافه میشد. در این لحظه من به راننـدۀ نفربر گفتم که از خط عبور کند. راننده تردید داشت. با او با تحکّم برخورد کردم. او بهسمت خط دشمن که سقوط نکرده بود، راه افتـاد. نفربر بهموازات بچّـهها در دشت جلو میرفت. با حرکت نفربر که اولین وسیلهای بود که باوجوداینکه هنوز خط شکسته نشده بود از خاکریز عبور کرد و با صدای آن، دشمن آتشها را متوجه نفربر کرد. من به گروهان حمید چریک رسیدم که پشت سیمخاردار دشمن و گروهان اول خطشکن ما بود.»
حسین آبادیان؛ بیسیمچی همراه حاج قاسم میگوید:
«بلدوزر خاکریز را شکافت و با نفربر از خاکریز عبور کردیم. حدود پانصد تا ششصد متر جلو رفتیم. حـاج قـاسم با فرماندهان کرمانی مرتب در تماس بود و از اوضاعواحوال آنها جویا میشد. در همان حال گلولههای خمپاره و موشکهای هدایتشونده از اطراف ما میگذشت یا به زمین میخورد.»
حاج قاسم نمیتوانست نیروهایش را در آن شرایط و زیر یکی از شدیدترین گلولهبارانهای دشمـن تنها بگذارد و در اتاقک امـن آهنی نفربر بنشیند؛ بنابراین وقتی راننده نفربر که یک درجهدار از لشکر ۱۶ زرهی قزوین بود، نتوانست در تاریکی شب جلوتر برود از نفربر بیرون پرید.
حاج قاسم دراینباره میگوید:
«نفربر روی مین رفت و شنیهای آن پاره شد و از حرکت افتاد. من با بیسیمچیهایم پیاده شدیم. تقریباً صد متر در دشت بهسمت بچّـهها رفتم. تیـربارها امـان نمیداد. فرصت خوابیدن (خیز رفتن) نبود، میدویدم. ابـری بودن هـوا بر تاریکی آن افزوده بود و فقط در نور تیربارها و منورها برای لحظاتی میتوانستم، مسیر حرکت را ببینم.»
حسیـن آبادیان میگوید:
«نفـربر پی.ام.پی ایستاد. حالا نمیدانم چرا ایستاد ولی درهرحال ایستاد. در را باز کردیم و بیرون آمدیم. حـاج قاسم، من و اکبر برهانی بیرون آمدیم و حرکت کردیم. راننده و بقیۀ خدمه پی.ام.پی که ارتشی بودند، بیرون نیامدند. حاج قـاسم مشغول هدایت عملیات بودند که ناگهان انفجار مهیبی روی داد. اصلاً نفهمیدم گلوله کجا خورد و چه شد، ولی صدای وحشتناکی داشت. همان انفجار مرا بلند کرد و بهطرف نفـربر پرت شدم چون در باز بود افتادم داخل نفربر. از نفربر خودم را بیرون کشیدم. اثری از حاج قاسم نبود. دیگر او را ندیدم. انفجار، اکبر برهانی را در جهت مخالف نفربر پـرت کرده بود. در آن تاریکی شب او را داخـل گودالی پیدا کردم. از درد نالـه میکرد. بهسویش رفتم و حالش را پرسیدم، گفت: «پـایم قطعشده». چراغقوۀ کوچکی همراهم بود که نور آن را روی پایش انداختم. بهشدّت صدمهدیده بود. پایش از زانو به بالا کاملاً خردشده بود.»
حاج قاسم میگوید:
«در همین لحظه، گلولۀ خمپاره کنارم منفجر شد. من افتادم. این (اتفاق) دقیقاً چسبیده به سیمخاردار دشمـن بود. اساساً فاصلۀ خط ما با دشمـن هفتصد متر تا یک کیلومتر بود و سیمخاردار در صد متری خاکریز دشمـن قرار داشت. با انفجار خمپاره من پرت شدم. اول متوجـه نبودم از چه ناحیهای زخمی شدهام. قدری احساس خنکی در ناحیه شکم داشتم. بلند شدم. دوباره افتادم. تاریک بود. فقط بچّـهها را در کانال میدیدم و بیسیمچیهایم معلوم نبودند.»
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
هدایت شده از شبکه تربیتی بسیج استان زنجان
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد بهشت" (۲۴)
🔹عملیات طریق القدس
💎💎💎💎
حاج قاسم که براثر انفجار گلولۀ خمپاره از ناحیـۀ دست و شکم بهشدّت صدمهدیده بود، حاضر به ترک صحنۀ نبرد نشد. وی خودش را به کانال رساند. کمی بعد حمید ایرانمنش به او رسید.
حاج قاسم میگوید:
«خون زیادی از من رفته بود. نمیخواستم بگویم زخمی شدهام و روحیۀ بچّـهها را تضعیف کنم. حمید ایرانمنش خودش را به من رساند و اصرار داشت خودم را نزدیک معبر برسانم و بر کار آنها نظارت کنم. ولی گفتم: «نمیتوانم بیایم، خودت برو و هر کاری میتوانی بکن». فکر کنم فهمید که حالم خوب نیست. خداحافظی کرد و رفت. به او گفتم برو به اکبـر (محمّدحسینی) بگو شما باید کار بچّـههای اهـواز را تمام کنید.»
با روشن شدن هوا، حاج قاسم که براثر خونریزی دچار ضعف شده بود به پشت خط منتقل شد.
حاج قاسم در مورد نحوۀ مجروحیتش چنین میگوید:
«اول از ناحیۀ شکم زخمی شدم. بعد معلوم شد کبدم پاره شده است. در سهنقطه پارگی شدید در شکم داشتم. در شب، دیگر کسی مرا نتوانست پیدا کند چون در مسیر کانال نیفتاده بودم. تا صبح دو بار دیگر در همان محل پشت سیمخاردار زخمی شدم. یکبار از ناحیۀ دست و بار دیگر از ناحیۀ پا. نزدیک صبح که چند بار بیهوش شدم و به هوش آمدم، دیدم کسی مرا صدا میکند. هـوا روشنشده بود. اول فکر کردم در عالم رؤیاست. حال خوشی داشتم. آنوقتها من خیلی قوی بودم. اول مرا به پشت خط خودی، بعد به بیمارستان دهلاویه بردند.»
اکبر مهاجری میگوید:
«خبر رسید حاج قـاسم زخمی شده. پرسیدم: «کجاست؟» گفتند: «زیر یک پی.ام.پی». یک گروه برداشتم و حرکت کردم. وقتی رسیدیم، گفتند: «ایشان را منتقل کردند عقب». با سیمرغ آبی آمدم سوسنگـرد و سراغ حاجی را گرفتم. اعزام شده بود اهواز. خودم را به بیمارستـان نـادری رساندم. تعداد زیادی مجروح کف بیمارستـان خوابیده بودند. حـاج قـاسم را آنجا دیدم. ترکش به ناحیۀ چپ بدن و دستش خورده بود.»
حاج قاسم در مورد وضعیت مجروحان میگوید:
«مجروحان زیاد بودند. من هم خیلی آرام بودم و صدایی نمیکردم. تا بعدازظهر هیچ درمانی روی من نشد. اکبر مهاجری نزدیکم بود. خون همۀ شکمم را پرکرده بود. احساس خفگی میکردم. آنوقت نمیدانستم ریهام آسیبدیده است. به اکبر گفتم من دارم تمام میکنم و خداحافظی کردم.»
با توجه به شلوغی بیشازحد بیمارستان نادری و حضور دهها مجروح در اتاقها، راهرو و محوطۀ خارج بیمارستـان، مهاجری و محمّد گرامی بهسرعت حاج قاسم را به بیمارستان شرکت نفت اهواز بردند و او را خارج از نوبت وارد اتاق عمل کردند.
اکبر مهاجری:
«بیمارستـان نـادری شلوغ بود. معلوم نبود چه موقع فرصت رسیدگی به حـاجی را پیدا میکردند. وضع حاجی هم وخیـم بهنظر میرسید. بهاتفاق گـرامی که همراهم بود یک برانکارد از ماشیـن خودمان آوردیم و بدون آنکه باکسی هماهنگ کنیم، حـاجی را روی برانکارد گذاشتیم و کف ماشیـن خواباندیم و به بیمارستان شرکت نفت بردیم. آنجا لباسش را درآوردیم و لباس اتاق عمـل تنش کردیم و یکراست به اتاق عمـل بردیم. دکتر اتاق عمـل اول اعتراض کرد که شماها که هستید؟ ولی بعداً کوتاه آمد و بلافاصله حـاجی را عمل کرد. وقتی از اتاق عمل خارج شد در همان بیهوشی، عملیات را هدایت میکرد.»
ادامه دارد...
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
برش هایی از کتاب 📚پرواز بغداد بهشت (۲۶)
آخرین بخش عملیات طریق القدس و اولین تجربه فرماندهی حاج قاسم در طول دوران دفاع مقدس
👇👇👇👇👇👇
دقایقی بعد، وقتی احساس کرد خونریزی توانش را کاهش داده، به کمک همان چند نفـر به زیر یکی از پلهای کوچک جـاده رفت.
محمّدحسینی افرادی را که تا زیر پل همراهیاش کرده بودند، برای ادامۀ نبرد مرخص کرد و در تنهایی به شهادت رسید.
حاج قاسم دراینباره میگوید:
«خدا رحمتش کند. ایشان روی پـل زخمی شد. چون روی پـل درگیریِ خیلی شدیدی شد، زمانی که روی پـل زخمی شده بود به بچّـهها گفته بود: «من را بِکشید زیر پل».
چون از داخل شکم تیر خورده بود، گفته بود: «من را به رو بخوابانید که بچّهها نبینند و هر که هم پرسید فلانی کجاست؟ بگوئید همینجا دارد، میجنگد. بگوئید جلو است» که بچّـهها با این خبر که بشنوند فرمانـده شهید شده، تزلزلی در آنها بهوجود نیاید. بعد هم زیر همان پل شهید شده بود.»
محمّدرضا بنیاسدی مسئول واحد آموزش سپاه کرمان که در نخستین روزهای آغاز عملیات طریقالقدس به سوسنگرد آمده بود، پس از مجروح شدن حاج قاسم و شهادت علیاکبر محمّدحسینی فرماندهی باقیماندۀ نیروهای اعزامی از کرمان را بهدست گرفت.
محمّدرضا بنیاسدی میگوید:
«بههرحال وقتی رسیدیم که حاج قاسم مجروح شده بود و از منطقه خارجش کرده بودند. خودم را به آقای مرتضی قـربانی معرّفی کردم و با توجه به نبود حاج قاسم قرار شد بچّـهها را جمعوجور کنم. از نیـروهای کرمانی چیزی حدود هشتاد نفر باقیمانده بود. بقیه یا شهید یا مجروح شده و یا به هر دلیل عقب رفته بودند. آقای غلامعلی رشید و آقای قربانی تأکید داشتند که خط باید حفظ شود.»
🔍#شهدا
#شهید_سلیمانی
#حاج_قاسم
#قاسم_سلیمانی
#کتاب
#کتاب_سال
#کتاب_منتخب
#کتاب_پرواز_بغداد_بهشت
•┈•✾•🌿🌺🌿•✾•┈•
✅ با ما همراه باشید..
کانال فعالان تربیتی، فرهنگی استان زنجان
🆔 @salehinzn
هدایت شده از معیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #شهید_سلیمانی: یه دختر ولگردی را، یه زن ولگردی را، تلویزیون به تلویزیون میچرخونید. امیدتون به اینه‼️
🍃🌹🍃
#پایان_مماشات | #ثامن | #لبیک_یا_خامنه_ای
🆔http://rubika.ir/meyar_pb
🆔http://eitaa.com/meyarpb
هدایت شده از هیئت مجازی
فاطمه شناسی.mp3
11.55M
🔅چند دقیقه «فاطمه شناسی»
🔸مهمترین کُدهای زندگی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برای هر کس که بخواهد راز پنهان او را بداند!
#استاد_شجاعی
#استاد_رفیعی
#شهید_سلیمانی
#فاطمیه #هیئت_مجازی
@Heyate_Majazii