eitaa logo
غزلستان
215 دنبال‌کننده
322 عکس
27 ویدیو
0 فایل
شاعر نِیَم و شعر نمیدانم چیست من مرثیه خوانِ دل دیوانه ی خویشم
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ کر و کور ✨ کر بودم و کور عجیب است بعد از تُ کر تر شدم و کور تر. قبل تُ می‌شنیدم و نمی‌شنیدم. می‌دیدم و نمی‌دیدم. حال جز تو دیگر هیچ نشنوم و نبینم. این خاصیت کران و کوران است که جهانشان تک باشد. جهانِ جوانِ مجللِ جلیلِ جلوه‌گرِ جهان‌دارِ من شدی جولانِ جان من جانان من♡ آنسان که آوایِ دلنشینِ دل‌آسایِ دل‌آرایِ دل‌برِ تُ بر دلم نشست؛ فرکانس شنیداری‌ام را به تک فرکانس خاص آوای تُ دگرگون کرد. این خاصیت دگرگونی است که هیچ وقت مثل اولش نمی‌شود. آری اینگونه کر شدم. و آنحال که نگاهِ چشمه‌یِ چشمانِ چربِ آهو مانندِ چشمه‌سارت چشمانم را بی‌چشم کرد... چشمانم شدی..! و اینگونه کور شدم. جز آوایت نشنوم و جز نگاهت نبینم. نوا و نمای من 📚 @ghazalestan 📖
بمان کنار من امشب، دوباره شعر بخوان تا برای هردویمان بعد گریه چای بریزم دلم گرفته از این‌جا، کمی مراقب من باش دلم گرفته برای تو، شب‌به‌‌خیر عزیزم 📚 @ghazalestan 📖
دلم صبحی، سلامی بوسه ای، عشقی نسیمی عطر لبخندی نوای دلکش تار و کمانچه از مسیری دورتر حتی دلم شعری سراسر دوستت‌دارم دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می‌خواهد. 🌱 📚 @ghazalestan 📖
ما داغدار بوسه وصلیم چون دو شمع ای کاش عشق سر به سرِ ما نمی‌گذاشت... 📚 @ghazalestan 📖
مهربانی را اگر با خنده اش قاطی کند می تواند حوزوی ها را خیالاتی کند ممکن است این ارتباط بین اخمش با خسوف مردهای کل دنیا را خرافاتی کند دردهای تلخ عالم زود شیرین می شود رنگ مویش را اگر قدری شوکولاتی کند چشم هایش می تواند با نگاه ساده ای درد دل با قلب های  زخم و اسقاطی کند چادرش شب، صورت زيباش همچون قرص ماه می شود هر عاقلی با دیدنش قاطی کند 📚 @ghazalestan 📖
سلام؛ آینهٔ آفتاب زادهٔ من! صَبیحِ جبهه فروزِ جبین گشاده ی من! اتاق را همه خورشید می‌کنی هر صبح سلام آینهٔ روی رَف نهاده ی من! همه کدورتِ پیچیده در تو نقشِ من است مگر نه آینه ای تو؟ زلال سادهٔ من! 📚 @ghazalestan 📖
دوباره میرسد روزی که برگردم به آغوشت که تا امروز رودی گم نکرده راه دریا را 📚 @ghazalestan 📖
به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود... 📚 @ghazalestan 📖
گذشت بر من و فرمود: «آرزویی کن» تو آرزوی منی، جز تو آرزو چه کنم؟   📚 @ghazalestan 📖
غزلستان
ارسالی یکی از همراهان خوب غزلستان 🌺
⏳زمان و زمانه⏳ زمان عمر بود. زمان نبض زندگی بود. زمان جریان حیات بود. زمان پاره خط حرکت بود. زمان نخ تسبیح لحظات بود‌. زمان اتفاقات بی‌تکرار بود. در گذشته اتفاق بی‌تکراری رقم خورد ،که نخ تسبیح لحظاتم را گسست. پاره خط حرکت را پاره کرد. حالم را دگرگون کرد. جریان مماتم را میراند. نبض نامنظم زندگی‌ام را قطع کرد. شیشه عمرم را شکست. چراکه می‌خواست آینده را معنی کند. اتفاقی که در یک زمان، زمانم شد. زمانی که دیدنت زمان را ز من ربود ،فکر آنجا نکردم زمان زندگی‌ام می‌شوی و زمانه مرا ز خود می‌کنی تا آنجا که ،زمان را با تو فهم کنم. دانه‌ی تسبیحی که قرعه اولین نگارت را به نامش زدند ، گران‌تر از آن بود که زمان نخ نشان زندگی‌ام طاقت تحملش را داشته باشد. نخ تسبیح تک تک لحظاتم را گسستی تنها اتفاق بی‌تکرارم ؛ حسرت گذشته‌ام، انقلاب حالم و روشنای آینده‌ام؛ ای تنها اتفاق بی‌تکرارم ظرفیت بی‌نهایتت پاره خط بی‌ظرفیت مرا خط کرد. جریانِ مماتِ حیات را به جریانِ حیاتِ ممات بدل کردی ؛ نبض نامنظم مردگی مرا تصاحب کردی و نبض منظم زندگی‌‌ام شدی ؛ شیشه عمر مرا شکستی و مرا به مرد جاودان روزگار بی‌هیچ شیشه و پیشه از ذره‌ای از جاودانگیت مهمان کردی . حسرت گذشته‌ام، انقلاب حالم و روشنای آینده‌ام؛ ای تنها اتفاق بی‌تکرارم آینده را روشن کردی، حالم شدی، حسرت گذشته‌ام شدی چراکه زمانه‌ام شدی...♡ 📚 @ghazalestan 📖