eitaa logo
غزلستان
215 دنبال‌کننده
322 عکس
27 ویدیو
0 فایل
شاعر نِیَم و شعر نمیدانم چیست من مرثیه خوانِ دل دیوانه ی خویشم
مشاهده در ایتا
دانلود
گیسوانِ بیدِ مجنون را به رقص آورده ای آبشارِ غرقِ افسون را به رقص آورده ای گوشه یِ چشمت بهشت است و به دورش پلک پلک باغهایِ سبزِ زیتون را به رقص آورده ای پیکرِ مرمر تراشت شاهکارِ دلبری ست خوش، قد و بالایِ موزون را به رقص آورده ای ابروانت چون کمانچه، پنجه ات تنبک نواز شوقِ آوازِ "همایون" را به رقص آورده ای میزنی پارو به پارو پلک در شعر و عسل زیرِ باران، رودِ کارون را به رقص آورده ای آنچنان که شوقِ رویِش در صدایِ پایِ توست دانه یِ در خاک مدفون را به رقص آورده ای خوش به حالِ هاله یِ رنگین کمانی که بر آن دامنِ چین دارِ گُلگون را به رقص آورده ای حق بده مستت شوم، رقصانِ بن بستت شوم چون شرابی در رگم خون را به رقص آورده ای بارِ دیگر مولوی "منظومه یِ شمسی" سرود بر مدارت بس که گردون را به رقص آورده ای شور برپا شد، چه غوغا شد، دری وا شد به نور نه فقط واژه، که مضمون را به رقص آورده ای عشق گفت این شعر لیلایی ست، پرسیدم چطور؟ گفت با هر بیت، مجنون را به رقص آورده ای 📚 @ghazalestan 📖
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه‌ ای برانگیزند 🌱 📚 @ghazalestan 📖
نیست حاجت مجلسِ ما را به ساغر یا قدح خانه ات آباد  بادا   هم تو  اینی هم تو آن 📚 @ghazalestan 📖
غزلستان
پیچ خوش ییلاق در البرز می آید به یاد از قفای روسری، مویت که می ریزد به دوش #علیرضا_بدیع 📚 @gha
سازمان دادن به موهایت که کار شانه نیست باید از دولت تقاضای وزارت خانه کرد! 📚 @ghazalestan 📖
بوسه ای دزدیده ام! قاضی مرا محکوم کرد... گفت بگذارش همانجایی که دزدی کرده ای😅😜 ‌ 📚 @ghazalestan 📖
یک صبح خنده‌رو وقتی که با بهار گل افشان فرا رسی در باز کن، به کلبهٔ خاموش من بیا بگذار تا نسیم که در جستجوی تست از هر که در ره است، بپرسد نشانه‌هات آنگاه، با هزار هوس، با هزار ناز برچین دو زلف خویش آغاز رقص کن بگذار به خنده فرود آید آفتاب بر صبح شانه‌هایت. 📚 @ghazalestan 📖
بر من فتاد سایه ی خورشید سلطنت و اکنون فراغت است ز خورشید خاورم :۱۸ ذی الحجه؛ عید سعید غدیر🌺
صدای کیست چنین دل‌پذیر می آید؟ کدام چشمه، به این گرمسیر می آید؟ صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟ که بود و کیست که از این مسیر می آید؟ چه گفته است، مگر جبرئیل با احمد؟ صدای کاتب و کِلکِ دبیر می آید خبر به روشنی روز، در فضا پیچید خبر دهید؛ کسی دست‌گیر می آید کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست به دست‌گیری طفل صغیر می آید علی به جای محمد، به انتخاب خدا خبر دهید؛ بشیری نذیر می آید کسی به سختی سوهان؛ به سختی صخره کسی به نرمی موج حریر می آید کسی که مثل کسی نیست؛ مثل او، تنهاست کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می آید خبر دهید که دریا، به چشمه خواهد ریخت خبر دهید به یاران، «غدیر» می آید به سالکان طریقِ شرافت و شمشیر خبر دهید که از راه، پیر می آید خبر دهید به یاران، دوباره از بیشه صدای روشن یک شرزه شیر می آید «خم غدیر» به دوش از کرانه‌ها، مردی به آبیاری خاک کویر می آید کسی دوباره به پای یتیم می سوزد کسی دوباره سراغ فقیر می آید کسی حماسه تر از این حماسه‌های سبک کسی که مرگ، به چشمش حقیر می آید «غدیر» آمد و من خواب دیده‌ام، دیشب کسی سراغ من گوشه‌گیر می آید کسی به کلبه‌ی شاعر، به کلبه‌ی درویش به دیده‌بوسی «عید غدیر» می آید شبیه چشمه، کسی جاری و تپنده، کسی شبیه آینه، روشن‌ضمیر می آید علی همیشه بزرگ است، در تمام فصول امیر عشق، همیشه امیر می آید به سربلندی او، هر که معترف نشود به هر کجا که رود، سر به زیر می آید شبیه آیه‌ی قرآن، نمی‌توان آورد کجا شبیه به این مرد، گیر می آید؟ مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را به این محله، خبرها، چه دیر می آید؟! بیا که منکر مولا، اگر چه آزاد است به عرصه گاه قیامت، اسیر می آید بیا که منکر مولا، اگر چه پخته ولی هنوز از دهنش، بوی شیر می آید علی همیشه بزرگ است، در تمام فصول امیر عشق، همیشه امیر می آید 📚 @ghazalestan 📖
غزلستان
بر من فتاد سایه ی خورشید سلطنت و اکنون فراغت است ز خورشید خاورم #حافظ #روزنگار:۱۸ ذی الحجه؛ عید سع
کس نیست این چنین اَسدِ بی بدل که تو کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو  احمد نرفت بر سر دوش تو بلکه تو رفتی به شانه احمد مکی تبار را! از خاك كُشتگان تو باید سَبو دَمَد مست است از نیامِ تو عَمْرِ بْنِ عَبْدِوَد در عهد تو رطوبت مِیْ، زد به هر بَلَد خورشید مست كرد و دو دورِ اضافه زد دادی ز بس به دست، پیاله مدار را مردان طواف جز سر حیدر نمی كنند سجده به غیر خادمِ قنبر نمی كنند قومی چو ما مُراوده زین در نمی كنند خورشید و مه ملاحظه ات گر نمی كنند بر من ببخش گردشِ لَیْل و نَهار را احمد تو را ز خَلق اِلی ربنا شمرد وقتی نبی شمرد يقيناً خدا شمرد خود را علی شمرد و گهی مرتضی شمرد جبريل يك شبه به چهل جا تو را شمرد ای نازم اين فرشته ی حيدر شمار را! 📚 @ghazalestan 📖
صبح يعنى سرِ بوسيدنِ لعل و لبِ تو بينِ خورشيد و گل و آيِنه دعوا بشود! 🌱 📚 @ghazalestan 📖
هر‌کـــه  یک بار تو  را  دیده  شده مجنونت موشرابیِ لب انگــوریِ چشـــم الکلِ مست!  📚 @ghazalestan 📖
رقص کنان با دف و سنتور و سه تار آمده ای مست و خرامانی و از باغِ انار آمده ای سیب لب و سُنبله مو، ساقه طلا سرکه سبو سبزه قدم از همه سو، سویِ قرار آمده ای تُنگِ عسل پیرهنت، ماهیِ قرمز دهنت رودی و با موجِ تنت باز کنار آمده ای شانه به گیسو زده و سُرمه یِ آهو زده و ماه به یکسو زده و رویِ مدار آمده ای خرمنِ ابریشمِ تَر، ریخته تا قوسِ کمر فرشِ غزلبافی و در نقش و نگار آمده ای جانِ دلم راست بگو، هرچه دلت خواست بگو بی کم و بی کاست بگو، سهمِ که بار آمده ای؟ پیچکِ هر نرده ای و پنجره وا کرده ای و رقصِ گُلِ پرده ای و چلچله وار آمده ای سبزه به زنبیلی و بس، وِلوِله در ایلی و بس ساعتِ تحویلی و بس، لحظه شمار آمده ای 📚 @ghazalestan 📖