نگهت شعر و تداعی گر کندوی عسل
دولبت قند و نمایانگر قانون غزل
یاد تو دردل ما بس شده تکرار ولی
لهجه ی چشم تو قانون فرامرز و ملل
اسم تو گشته کنون وردِ زبانهای همه
سخنت دردهن خلق شده بیت و مثل
باز تقدیم تو کردم سبدی غنچه ی رُز
نرگس مست تو خنیاگر آغوش و بغل
طعم لبخند تو رامشگر ارباب هنر
لحن خندیدنت آن حادثه ی خوب غزل
مثل نجوای نخستین سخن معشوقی
بوی گل میدهی و عطر خوش از روز ازل
صورتت چهره ی مهتاب و نهانخانه مهر
طعنه زد ماهِ تو بر هاله ی اطراف زُحل
شهره ی روز تویی مثل شب زلزله خیز
شهر قلبی که گذر کرده ازآن بیمِ گُسل
#ایرج_رستمی
📚 @ghazalestan 📖