🏴
دوباره قصه ی نمرود بود و کوهی از هیزم
و کوچه مات در تصویر پر اندوهی از هیزم
بدست مشعلی از کینه ها افتاد بیت الله
خلیل این بار زهرا بود در انبوهی از هیزم
وقیحانه میان شعله ها سوزاند تا در را
"وإن"گفت و لگد زد پیش چشم بچه ها در را
زمان از حرکتش افتاد و یک دیوار شاهد بود
چگونه ضربه ی در از نفس انداخت مادر را
شکست از ضربه ی سنگینِ پایی ناگهان پهلو
گلی را کرد با زخمِ عمیقش نیمه جان پهلو
میان گریه هر شب شانه های عرش میلرزید
همینکه فاطمه میشد از این پهلو به آن پهلو
#عاليه_رجبی
📚 @ghazalestan 📖