eitaa logo
غزلستان
191 دنبال‌کننده
322 عکس
27 ویدیو
0 فایل
شاعر نِیَم و شعر نمیدانم چیست من مرثیه خوانِ دل دیوانه ی خویشم
مشاهده در ایتا
دانلود
غزلستان
🍒 پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم داشتم یک عصر برمی گشتم از عبدالعظیم از همان بن بستِ باران
در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم» زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند زیر لب گفتم: «خوشم می‌آید از شعر فخیم» موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز: «با تشکر از شما، راننده‌ی خوب و فهیم» گفتی: «آخر، شعر تلخی بود»؛ با یک پوزخند گفتم: «اصلا شعر می‌فهمید؟»؛ گفتی: «بگذریم» گفتمت: «یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست» داشت کم کم حال و احوال منم می‌شد وخیم بعد از آن روزی که دیدم من، تو را در شهر ری مانده‌ام من منتظر، هر عصر در عبدالعظیم... 📚 @ghazalestan 📖