eitaa logo
غزلستان
213 دنبال‌کننده
322 عکس
27 ویدیو
0 فایل
شاعر نِیَم و شعر نمیدانم چیست من مرثیه خوانِ دل دیوانه ی خویشم
مشاهده در ایتا
دانلود
باد عطرت را به گندم‌زار برد و بعد از آن هر که نانی بر زمین بیند به آن بوسه زند 📚 @ghazalestan 📖
یک غزل مهمان من باش و پس از آن شب بخیر نرم‌نرمک دستی افشان، پای‌کوبان شب بخیر وسعت غمهای ما را نیست مرزی آشکار زین سبب لختی قلم بر ما بگریان! شب بخیر در نگاهت شور و مستی می‌تراود چون شراب شور و مستی را از این مستان تو مستان! شب بخیر زائرم من، شوق دیدار توام اینجا کشاند بیش از این، این زائر خود را مرنجان! شب بخیر زیر باران خیس خواهی شد، کمی دیگر بمان یک غزل مهمان من باش و پس از آن، شب بخیر 📚 @ghazalestan 📖
صبح هم شرمنده ی چشمان زیبایت شده با طلوع  چشم تو خورشید شیدایت شده صبح زیبایت بخیر ای ماهروی شعر من باز در این قافیه با بوسه پيدايت شده بوسه ات شهد عسل دارد که زنبور دلم از سحر اینگونه در آن جام مینایت شده عاشقی اینگونه دیدی تو به چشمت یا که نه شاعری با شعر خود هر روز همپایت شده خواب دیدم آسمان را رنگ مینایی زدی ابن سيرين دلم مبهوت رویایت شده 📚 @ghazalestan 📖
تو نباشی همه ی شهر پکر خواهد شد فکر رقص از سر فوّاره به در خواهد شد مثل تهران پس از آن حادثه ی سبز بهار سهم شبهای دلم خون جگر خواهد شد ساحل گونه ی من پُر شده از مروارید چشم باران زده دریای خزر خواهد شد گذر هر که به کوی تو بيفتد حتما یک شبه طفل دلش مـرد خطر خواهد شد "بی تو مهتاب شبی را همگان می دانند" با تو احساس غزل جور دگر خواهد شد کاش بودی و...ولش کن چه بگویم بی تو؟ زندگی بعد تو ای کاش و اگر خواهد شد غزل خسته ی حافظ نظرت هست که گفت عاقبت تلخی ایام به سر خواهد شد؟! 📚 @ghazalestan 📖
تمام کرده خدا در لبت ملاحت را دمیده ‌است درآن، لب‌به‌لب لطافت را شکرتر از شکری و گلاب‌تر ز گلاب خودت بیا! که کند آب کار شربت را پُرم ز عشقت و هر روز نیز عاشق‌تر اضافه کرده‌ای اکنون به عشق، عادت را سپید شانه‌ی تو صبح محشر است و باز به شانه ریخته‌ای مو به‌ مو قیامت را هوای خانه غزل‌بیز و من غزل‌بازم تو نیز کرده غزل‌ریز قدّ و قامت را غزل هنوز هزاران غزل بغل دارد اگر نگیری از این بی‌قرار فرصت را 📚 @ghazalestan 📖
دیده‌ام ماتِ نگاهت شد چو طفلی گیج که زنگ املا بر سرِ "قُسطنطنیه" مانده است! 📚 @ghazalestan 📖
اندر آن روز که پرسش رَوَد از هرچه گذشت کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند 📚 @ghazalestan 📖
شعرهایم را برایت دسته بندی می کنم؛ دل  غزل لب  مثنوی ابرو قصیده مَن هلاک 📚 @ghazalestan 📖
برایت بستری گسترده ام از یاس و بابونه پر از نقش و نگارِ پنجِ وارونه دو پلکِ پنجره پایین برویِ آن کشیده پرده یِ توری که تا وقتِ سحر، خیره نماند ماه، بر رویت نچیند تا گُلی از باغِ گیسویت نبوسد تا ستاره دزدکی گلبرگِ شب بویت سرت بر بالشِ نرمِ حریرِ ململی بگذار برویِ هم دو مژگانِ بلندِ مخملی بگذار فدایِ خستگی هایت به قربانِ تو و پربستگی هایت یکی یکدانه یِ دیرین! ببینی خاب هایِ چون عسل، شیرین پر از نُت هایِ شیدایی برایت مینوازم باز، موسیقیِ لالایی عزیزِ مهربان من! شبت زیبا و رویایی 📚 @ghazalestan 📖
‏پرسیدمش چگونه و کِی صبح می‌شود؟ چشمی ز هم گشود به ‌نرمی، جواب را… 📚 @ghazalestan 📖
تو غزل خواندی و حافظ بجنون آمد گفت: «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر...» 📚 @ghazalestan 📖
خدا به یاد تو افتاد؛ ماه شکل گرفت تو را به من نرسانید؛ آه شکل گرفت کسی میان تو و ماهِ شب قضاوت کرد برای بارِ نخست اشتباه شکل گرفت شدم به کار تماشای چشم تو مشغول هزار کار در این کارگاه شکل گرفت تو گرم کار شدی شاهکار شد ایجاد تو رو به راه شدی شاهراه شکل گرفت زمان کنار تو معنی نداشت اما آه که بعد رفتن تو سال و ماه شکل گرفت 📚 @ghazalestan 📖