eitaa logo
قصه ظهر جمعه
217 دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قصه ظهر جمعه
(۶۵) قصه امروز: گوهر امید راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ سلااام دوست عزیز ظهر آدینه تان نورانی و رنگين تر از رنگين ڪمان روزتان فرخنده و از مـــهربانی جاودان قلبتان سرشار از آرامشی زيبا شود خنده باشد هديہ ی امروز بر رخسارتان... " آدینه تون زیبا و با طراوت"
1610060769-586.mp3
17.12M
(۶۶) قصه امروز: جکی و جیل راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ سلام روزتون خوش خدایا دستان خالی خود را به امید استجابت دعاهایمان به سوی تو دراز کرده ام... و برایت می خواهم که معبودا ، وجود دوستانم را از هر گزندی در پناه خودت محفوظ نگهدار میدانم که بهترین را برای بندگانت میخواهی... « آمین یا رب العالمین» https://eitaa.com/ghesazorjomie قصه ظهر جمعه را در کانال ایتا دنبال کنید
سلام خوبید انشاالله ، من خوب نیستم ، میدونید چرا ؟!!!! چون اصلا فکر نمی کردم تواین شهر و اینهمه ارتباط و این همه دوست و رفیق اینقدر تنها باشم !!! تو این فضای مجازی این همه دوست و رفیق دارم و یک غربت تنهایی داشته باشم ؟!!!! حکایت بر میگرده به نیمه ماه رمضون و دیشب هم درست مثل دوازده شب قبل باز هم تک و تنها موندم ، هوای سرد ، زانو درد و یک عالمه تدارکات. یادمه دعوتت کردم تا با دوستان شب را در کوه به صبح برسونیم . یادمه قول داده بودی شب پانزدهم باهم باشیم و سر کتل و خیلی منتظرت موندم و نیومدی !! دیشب هم خیلی وایستادم ، منتظرت بودم اومدم سر کوچه این پا و آن پا کردم تا سر خیابون رفتم و برگشتم حتی پرهٓوت رو هم ندیدم ، بالاخره تصمیم گرفتم و یکه و تنها دل به دریا زدم و عزم کردم خودم برم ، مگه چی میشه؟!!! خیلی وقتا ، خیلی از کارا رو تنهایی انجام می دیم ، اینم رُوش ، مگه قرار نبود بیایی ملاقه بزنیم؟!!! چادر رو سرم کردم و روم رو گرفتم و چند تا با ملاقه که نه با آبگردون کوچکی زدم به در حیاط همسایه ، بنده خدا از پشت آیفون تصویری گویا هیولایی دیده باشه داد زد کیه ؟!! میگم کیه ؟!! انگشتم رو گذاشتم کنار لبم و گفتم ملاقه زن. همون جا داد زد برو مسخره کی گفته ملاقه میخوایم ؟! سرم رو انداختم پایین و رفتم درب حیاط همسایه ای که آیفون تصویری نداشت. چندتا با ملاحظه زدم به درب از پشت گوشی آف آف خانم همسایه گفت ؛ بله ، بفرمایید؟! گفتم ملاقه زن شوهرش رو صدا کرد برو ببین کیه و چی میگه ؟!!! آقاهه از پشت گوشی گفت ؛ بفرمایید ؟! امری داشتید؟! گفتم ملاقه زن؟! پرسید کی سفارش داده؟!! اشتباه اومدید ؟! و زودی گوشی آف آف رو گذاشت. مونده بودم کجا برم تا ملاقه رو زدم به درشون پارچ آب از بالا پشت بوم یا پنجره فری بریزه روم و خیس بشم و جیغ بکشم و فرار کنم یا بی بی جان مون همسایه مهربون چارقد به سر سوزن گلی در حیاط رو نیم چاک کنه و یه مشت تخمه خربزه بریون زردچوبه ای بریزه تو ملاقم. آخ که چقدر دلم می خواست کپه کپه چند نفری بریم و ملاقه هامون را بکوبیم به درهای آهنی و از دلهای سنگی بشنویم که اشتباه گرفتی ؟! افسوس کِلبه آقا ، عمه سیا کِل منسن بی بی خوردی، طاره خانم باک کلو حسن کل مندلی مهدی خوردی و .... همه از این کوچه که نه, بلکه از این دنیا کوچ کرده اند و این رسم زیبا و آیین قشنگ را گویا با خود برده اند . شب بیست و هفت ماه رمضون بعد از غروب و اندکی بعد از افطار بچه ها با چادر بر رو و سر که شناخته نشوند و ملاقه ای در دست با همون ملاقه چنان بر لت تخته ای در های حیاط می کوبیدند تا صاحبخانه را با وجد و سرور به پشت در بکشانند و مشتی تنقلات عموما تخمه و نقل نخودی رنگی در بال چادر یا کاسه ملاقه بگذارند و همزمان فرزند خانواده برای شیرین کار از پست درب و ناگهان بر سر ملاقه زن ها آب بپاشد و جیغ و داد همه را در بیاورد تا نقاب از روی برگیرند و شناخته شوند. افسوس و صدافسوس دلم می خواست دیشب هم مشتی تخمه و چند نقل نخودی رنگی در گوشه چادرم می ریخت دلم برای ریختن پارچ آب از پشت درب غنج می رفت . ولی کاش بر می گشت روزی روزگار کودکی یاعلی ارادتمند موسی الرضا دانایی ۱۴۰۲/۱/۲۹ مصادف با بیست و هفتمین روز از ماه مبارک رمضان و یادکرد ملاقه زنی
1610692386-951.mp3
16.64M
(۶٧) قصه امروز: کار راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ . پروانه به خرس گفت: دوستت دارم... خرس گفت: الان ميخوام بخوابم،باشه بيدار شم حرف ميزنيم... خرس به خواب زمستاني رفت و هيچوقت نفهميد که عمر پروانه فقط 3 روز است... "همديگر را دوست داشته باشيم؛ شايد فردايي نباشد".. آدماي زنده به گل و محبت نياز دارن ومرده ها به فاتحه! ولي ما گاهي برعکس عمل ميکنيم! به مرده ها سر ميزنيم و گل ميبريم براشون, ولي راحت فاتحه زندگي بعضيارو ميخونيم ! گاهي فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست! بيائيم ساده ترين چيز رو ازهم دريغ نکنيم: اردیبهشت تون به عشق .
1611257041-337.mp3
16.92M
(۶٨) قصه امروز: برزو و جادوگر آرزوها راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ «بی بی جان » خدابیامرز برام نقل می کرد و ازم میخواست و می گفت ؛ برای خودت دعا کن ننه جون که آروم باشی وقتی طوفان می آید، تو همچنان آروم باشی . تا طوفان از آرامش تو آروم بگیره. برای خودت دعا کن ننه جان تا صبور باشی آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه  اسمان کنار برند و خورشید دوباره بتابه برای خودت دعا کن ننه جون که سر سفره ی خورشید بشینی و چای آسمانی بنوشی 💜 ظهر آدینه به خیر... https://eitaa.com/ghesazorjomie
قصه ظهر جمعه
(۶٩) قصه امروز: بهای آرامش راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​--- درود دوستان دلم_برای_خودم_تنگ_شده قديما همه چيز فرق داشت بوي نون ، سادگي سفره سلام عليك تو محله آدما، همسايه ها، مدرسه لبو فروش سر گذر باباي مدرسه ، معلم و همه چيز فرق داشت شايد بزرگترين فرق تو صداقت و خلوص و صفا بود تو سادگي و بي ادعايي اون روزا خيلي چيزا نبود و نداشتيم امروز خيلي چيزا هست و نداريم يادش بخير... ظهر آدینه تون خاطره انگیز
قصه ظهر جمعه
(٧٠) قصه امروز: خواهران دو قلو راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ برای امروز ، خوشحالم ؛ برای امروزی که آسمان ؛ آبی است و آفتاب ؛ قاطعانه‌تر از همیشه می‌تابد و ابرهای بی حوصله و بازیگوش ، دست از سرِ مهربانیِ خورشید ، برداشته‌اند . برای امروز که از انتهای کوچه ، صدای لبخند شنیدم ، پرواز پرندگان آزاد را دیدم و به یا کریم‌های پشت پنجره ، دانه دادم . خوشحالم از این‌که به خیابان رفتم و گل‌های لاله عباسی را به رسمِ بیخیالی و شیطنت‌های کودکی‌ام بوئیدم ، سر چرخاندم و دیدم که خیلی‌ها مثل من ، زندگی را آنقدرها جدی نگرفته‌اند ، خیلی‌ها مثل من حواس‌شان را به امروز سپرده‌اند و غصه‌ی فرداهای نرسیده را نمی‌خورند ! خوشحالم که هستم و زیبایی‌های امروز را می‌بینم . خوشحالم که هستید و به بودنتان افتخار می کنم. سایه پر مهرتان بر سرمان بلند. ظهر آدینه تون خاطره انگیز
1613108547-76.mp3
13.67M
(٧١) قصه امروز: شهردار راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ درود روز بخیر مهربان که باشی ‎روز هم زیباست، ‎خورشید هم زیباست ‎آسمان رنگ دیگری دارد ‎ روزت رویایی است ‎اگرتوبخواهی. ‎برای مهربانی همیشه بهانه  ‎پیدامی‌شود ‎ مهربان دوست گرامی آدینه ای خوش در کانون گرم خانواده برایتان آرزومندم. 🙏💚🌺💚🙏
1613710314-867.mp3
16.45M
(٧٢) قصه امروز: بدهی پرفایده راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ سلام و درود ظهر آدینه تون به طراوت شبنم و زیبایی گلها در زندگی هیچ چیز مهم تر از این نیست که قلباً در آرامش باشی قلب تون پر از عشق و آرامش و آرامش نسیم عشق است عشقی که هر لحظه ی روز در هوا جاریست کافیست پنجره ی دلت را کمی بگشایی و عشق را استشمام کتی و به عزیزانت هدیه بدهی دلت سرشار از یاد و نام خدا 🙏🍀❤️🍀🙏