قصه ظهر جمعه
#قصه_ظهر_جمعه (۶۵)
قصه امروز: گوهر امید
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
سلااام دوست عزیز
ظهر آدینه تان نورانی
و رنگين تر از رنگين ڪمان
روزتان فرخنده و
از مـــهربانی جاودان
قلبتان سرشار
از آرامشی زيبا شود
خنده باشد
هديہ ی امروز بر رخسارتان...
" آدینه تون زیبا و با طراوت"
1610060769-586.mp3
17.12M
#قصه_ظهر_جمعه (۶۶)
قصه امروز: جکی و جیل
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
سلام
روزتون خوش
خدایا دستان خالی خود را به امید
استجابت دعاهایمان به سوی
تو دراز کرده ام...
و برایت می خواهم
که معبودا ،
وجود دوستانم را از هر گزندی
در پناه خودت محفوظ نگهدار
میدانم که بهترین را برای
بندگانت میخواهی...
« آمین یا رب العالمین»
https://eitaa.com/ghesazorjomie
قصه ظهر جمعه را در کانال ایتا دنبال کنید
سلام خوبید انشاالله ،
من خوب نیستم ،
میدونید چرا ؟!!!!
چون اصلا فکر نمی کردم
تواین شهر و اینهمه ارتباط
و این همه دوست و رفیق
اینقدر تنها باشم !!!
تو این فضای مجازی این همه دوست و رفیق دارم و یک غربت تنهایی داشته باشم ؟!!!!
حکایت بر میگرده به نیمه ماه رمضون
و دیشب هم درست مثل دوازده شب قبل
باز هم تک و تنها موندم ،
هوای سرد ، زانو درد و یک عالمه تدارکات.
یادمه دعوتت کردم تا با دوستان شب را در کوه به صبح برسونیم .
یادمه قول داده بودی شب پانزدهم باهم باشیم و سر کتل و خیلی منتظرت موندم و نیومدی !!
دیشب هم خیلی وایستادم ،
منتظرت بودم
اومدم سر کوچه
این پا و آن پا کردم
تا سر خیابون رفتم و برگشتم
حتی پرهٓوت رو هم ندیدم ،
بالاخره تصمیم گرفتم
و یکه و تنها دل به دریا زدم و عزم کردم
خودم برم ، مگه چی میشه؟!!!
خیلی وقتا ،
خیلی از کارا رو تنهایی انجام می دیم ،
اینم رُوش ،
مگه قرار نبود بیایی ملاقه بزنیم؟!!!
چادر رو سرم کردم و روم رو گرفتم و چند تا با ملاقه که نه
با آبگردون کوچکی زدم
به در حیاط همسایه ،
بنده خدا از پشت آیفون تصویری گویا هیولایی دیده باشه داد زد کیه ؟!!
میگم کیه ؟!!
انگشتم رو گذاشتم کنار لبم و گفتم ملاقه زن.
همون جا داد زد برو مسخره
کی گفته ملاقه میخوایم ؟!
سرم رو انداختم پایین و رفتم درب حیاط همسایه ای که آیفون تصویری نداشت.
چندتا با ملاحظه زدم به درب
از پشت گوشی آف آف خانم همسایه گفت ؛
بله ، بفرمایید؟!
گفتم ملاقه زن
شوهرش رو صدا کرد برو ببین کیه و چی میگه ؟!!!
آقاهه از پشت گوشی گفت ؛
بفرمایید ؟!
امری داشتید؟!
گفتم ملاقه زن؟!
پرسید کی سفارش داده؟!!
اشتباه اومدید ؟!
و زودی گوشی آف آف رو گذاشت.
مونده بودم کجا برم
تا ملاقه رو زدم به درشون
پارچ آب از بالا پشت بوم یا پنجره فری بریزه روم و خیس بشم و جیغ بکشم و فرار کنم
یا بی بی جان مون همسایه مهربون چارقد به سر
سوزن گلی
در حیاط رو نیم چاک کنه
و یه مشت تخمه خربزه بریون زردچوبه ای بریزه تو ملاقم.
آخ که چقدر دلم می خواست کپه کپه چند نفری بریم و ملاقه هامون را بکوبیم به درهای آهنی و از دلهای سنگی بشنویم که اشتباه گرفتی ؟!
افسوس کِلبه آقا ،
عمه سیا
کِل منسن
بی بی خوردی،
طاره خانم
باک کلو حسن
کل مندلی
مهدی خوردی
و ....
همه از این کوچه که نه,
بلکه از این دنیا کوچ کرده اند
و این رسم زیبا و آیین قشنگ را گویا با خود برده اند .
شب بیست و هفت ماه رمضون بعد از غروب و اندکی بعد از افطار بچه ها با چادر بر رو و سر که شناخته نشوند و ملاقه ای در دست با همون ملاقه چنان بر لت تخته ای در های حیاط می کوبیدند تا صاحبخانه را با وجد و سرور به پشت در بکشانند و مشتی تنقلات عموما تخمه و نقل نخودی رنگی در بال چادر یا کاسه ملاقه بگذارند و همزمان فرزند خانواده برای شیرین کار از پست درب و ناگهان بر سر ملاقه زن ها آب بپاشد و جیغ و داد همه را در بیاورد تا نقاب از روی برگیرند و شناخته شوند.
افسوس
و
صدافسوس
دلم می خواست دیشب هم مشتی تخمه و چند نقل نخودی رنگی در گوشه چادرم می ریخت
دلم برای ریختن پارچ آب از پشت درب غنج می رفت .
ولی
کاش بر می گشت روزی
روزگار کودکی
یاعلی
ارادتمند موسی الرضا دانایی
۱۴۰۲/۱/۲۹
مصادف با بیست و هفتمین روز از ماه مبارک رمضان و یادکرد ملاقه زنی
1610692386-951.mp3
16.64M
#قصه_ظهر_جمعه (۶٧)
قصه امروز: کار
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
.
پروانه به خرس گفت: دوستت دارم...
خرس گفت: الان ميخوام بخوابم،باشه بيدار شم حرف ميزنيم...
خرس به خواب زمستاني رفت و هيچوقت نفهميد که عمر پروانه فقط 3 روز است...
"همديگر را دوست داشته باشيم؛
شايد فردايي نباشد"..
آدماي زنده به گل و محبت نياز دارن ومرده ها به فاتحه!
ولي ما گاهي برعکس عمل ميکنيم!
به مرده ها سر ميزنيم و گل ميبريم براشون, ولي راحت فاتحه زندگي بعضيارو ميخونيم !
گاهي فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست!
بيائيم ساده ترين چيز
رو ازهم دريغ نکنيم:
اردیبهشت تون به عشق
.
1611257041-337.mp3
16.92M
#قصه_ظهر_جمعه (۶٨)
قصه امروز: برزو و جادوگر آرزوها
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
«بی بی جان »
خدابیامرز برام نقل می کرد
و ازم میخواست و می گفت ؛
برای خودت دعا کن ننه جون که آروم باشی
وقتی طوفان می آید،
تو همچنان آروم باشی .
تا طوفان از آرامش تو آروم بگیره.
برای خودت دعا کن ننه جان
تا صبور باشی
آنقدر صبور باشی تا بالاخره
ابرهای سیاه اسمان کنار برند و خورشید دوباره بتابه
برای خودت دعا کن ننه جون
که سر سفره ی
خورشید بشینی
و چای آسمانی بنوشی
💜 ظهر آدینه به خیر...
https://eitaa.com/ghesazorjomie
قصه ظهر جمعه
#قصه_ظهر_جمعه (۶٩)
قصه امروز: بهای آرامش
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•---
درود دوستان
دلم_برای_خودم_تنگ_شده
قديما همه چيز فرق داشت
بوي نون ،
سادگي سفره
سلام عليك تو محله
آدما،
همسايه ها،
مدرسه
لبو فروش سر گذر
باباي مدرسه ،
معلم
و همه چيز فرق داشت
شايد بزرگترين فرق تو
صداقت و خلوص و صفا بود
تو سادگي و بي ادعايي
اون روزا خيلي چيزا نبود
و نداشتيم
امروز خيلي چيزا هست
و نداريم
يادش بخير...
ظهر آدینه تون خاطره انگیز
قصه ظهر جمعه
#قصه_ظهر_جمعه (٧٠)
قصه امروز: خواهران دو قلو
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
برای امروز ، خوشحالم ؛
برای امروزی که آسمان ؛
آبی است و آفتاب ؛ قاطعانهتر از همیشه میتابد و ابرهای بی حوصله و بازیگوش ، دست از سرِ مهربانیِ خورشید ، برداشتهاند .
برای امروز که از انتهای کوچه ،
صدای لبخند شنیدم ،
پرواز پرندگان آزاد را دیدم و به یا کریمهای پشت پنجره ، دانه دادم .
خوشحالم از اینکه به خیابان رفتم و گلهای لاله عباسی را به رسمِ بیخیالی و شیطنتهای کودکیام بوئیدم ، سر چرخاندم و دیدم که خیلیها مثل من ، زندگی را آنقدرها جدی نگرفتهاند ، خیلیها مثل من حواسشان را به امروز سپردهاند و غصهی فرداهای نرسیده را نمیخورند !
خوشحالم که هستم و زیباییهای امروز را میبینم .
خوشحالم که هستید
و به بودنتان افتخار می کنم.
سایه پر مهرتان بر سرمان بلند.
ظهر آدینه تون خاطره انگیز
1613108547-76.mp3
13.67M
#قصه_ظهر_جمعه (٧١)
قصه امروز: شهردار
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
درود
روز بخیر
مهربان که باشی روز هم زیباست،
خورشید هم زیباست
آسمان رنگ دیگری دارد
روزت رویایی است
اگرتوبخواهی. برای مهربانی همیشه بهانه
پیدامیشود
مهربان دوست گرامی
آدینه ای خوش
در کانون گرم خانواده
برایتان آرزومندم.
🙏💚🌺💚🙏
1613710314-867.mp3
16.45M
#قصه_ظهر_جمعه (٧٢)
قصه امروز: بدهی پرفایده
راوی: #محمدرضا_سرشار
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
سلام و درود
ظهر آدینه تون به طراوت شبنم
و زیبایی گلها
در زندگی هیچ چیز
مهم تر از این نیست
که قلباً در آرامش باشی
قلب تون
پر از عشق و آرامش
و
آرامش نسیم عشق است
عشقی که هر لحظه ی روز
در هوا جاریست
کافیست پنجره ی دلت را کمی بگشایی
و
عشق را استشمام کتی
و
به عزیزانت هدیه بدهی
دلت سرشار از
یاد و نام خدا
🙏🍀❤️🍀🙏