eitaa logo
قصه ها و سرگرمیهای کودکان
43هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
39 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD9c.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💕 خلاقیتهای زیبا با برگ ورق بزن و ایده های زیبا رو ببین 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕 این بازی رو به بزرگترا هم پیشنهاد میکنم 🤩 خیلی هیجان انگیزه و با چند تا هدف متفاوت و عالی 👇🏻 هماهنگی چشم و دست دقت و تمرکز تقویت عضلات ریز دست رنگ شناسی 🧸@gheseh_gheseh
🔶با یک فکر تازه چه کار می‌توانم بکنم؟ °•°•°📕°•°•° ✍ نویسنده:کوبی یامادا مترجم:احمد تصویری 🖨انتشارات:مهرسا @آدرس سایت: https://mehrsa.org 🧸@gheseh_gheseh
خرمالو تو دفترم کشیدم درختای جور وا جور از این جا پای چشمه تا پای تپه اون دور یکی درخت سیبه یکی درخت انجیر رو یکی شون کشیدم کلاغ خسته پیر کلاغ نَه سیب دوست داره نَه انجیر و زردآلو با قار و قار به من گفت دلم می خواد خرمالو زود می کشم تو دفتر خرمالوی رسیده ـ 🧸@gheseh_gheseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایده نقاشی آسان 📒✨️ 🧸@gheseh_gheseh
🧦جوراب بازیگوش 🧦 جوراب بازیگوش بابا روی طنابی تاب میخورد... 🧸@gheseh_gheseh
✨داستان ✨ 🦁شیر کوچولو و شجاعت بزرگ🦁 روزی روزگاری در جنگل سبز🌳🌳🌳، یک شیر کوچولو🦁 به نام «لیو» زندگی می‌کرد. لیو از همه چیز می‌ترسید: از تاریکی شب، از صدای باد، حتی از جیرجیرک‌ها! همه حیوانات جنگل🦁🐯🐻🐰 او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: «شیر که نباید بترسد! تو باید سلطان جنگل 🌳🌳🌳باشی!» یک روز، درخت بزرگ🌲 وسط جنگل که خانه پرندگان بود، به خاطر طوفان شدید افتاد و تخم‌های پرنده‌ها🕊 به زمین افتادند. حیوانات جمع شدند، اما کسی جرأت نمی‌کرد به تخم‌ها نزدیک شود، چون مار 🐍بزرگی در همان نزدیکی کمین کرده بود. لیو که این صحنه را دید، دلش برای پرنده‌ها سوخت. با خودش گفت: «من همیشه می‌ترسم، اما حالا این جوجه‌های کوچک به کمک نیاز دارند. اگر کاری نکنم، چه فایده‌ای دارد که شیر باشم؟»🦁 با اینکه قلبش تندتند می‌زد، تصمیم گرفت شجاع باشد. او با تمام قدرتش غرش کرد و به سمت مار دوید. مار که از غرش شیر 🦁ترسیده بود، فرار کرد و لیو توانست تخم‌ها را با دقت جمع کند و به پرنده‌ها برگرداند.🕊 وقتی پرنده‌ها تخم‌هایشان را سالم دیدند، از خوشحالی بال‌هایشان را باز کردند و دور لیو پرواز کردند. همه حیوانات جنگل🌳🌳🌳 که این صحنه را دیدند، با تحسین به او نگاه کردند و گفتند: «لیو، تو واقعاً شجاعی! شجاعت یعنی انجام دادن کار درست، حتی وقتی می‌ترسی.»😨 از آن روز به بعد، لیو دیگر از ترس‌هایش خجالت نمی‌کشید. او فهمید شجاعت به معنی نبودن ترس نیست، بلکه یعنی با وجود ترس، قوی باشی و کمک کنی. حالا همه حیوانات به لیو احترام می‌گذاشتند و او را یک شیر واقعی می‌دانستند.🦁💛 🧸@gheseh_gheseh