eitaa logo
قصه های مذهبی
8.4هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
790 فایل
در این کانال سعی شده قصه های مذهبی اعم از قصه های قرانی وداستان ها و سبک زندگی اهل بیت علیهم السلام قرار داده شود، به همراه رنگ آمیزی های جدید و شعرها ،سوره مدیر کانال @yazahra267 آیدی پاسخگویی و ادمینهای بارگذاری مطالب @Yass_94
مشاهده در ایتا
دانلود
برای دوستانی که میخوان تعداد زیاد و کوچیک چاپ کنن ص @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸داستان کوتاه ازپیامبرص🔸 روزی پیامبر ص برای نماز به مسجد می رفت. در راه، گروهی از کودکان که در حال بازی بودند، با دیدن پیامبر ص دست از بازی کشیدند و دور ایشان جمع شدند. کودکان به علت اینکه آن حضرت همواره امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را بر دوش خود می گرفت، از ایشان درخواست کردند تا با آنها هم بازی کند. پیامبر ص از طرفی نمی خواست آنها را برنجاند و ازطرف دیگر مردم در مسجد منتظرش بودند و می خواست خود را به مسجد برساند. بلال که در مسجد همراه مردم منتظر پیامبر ص بود با دیر کردن پیامبر ص نگران شده و به طرف خانه ایشان حرکت کرد... بلال در راه به جست وجوی پیامبرص پرداخت و پس از مدتی، آن حضرت را در حال بازی با کودکان دید. خواست کودکان را از طرف ایشان دور کند ولی پیامبرص مانع شد و از بلال خواست تا به خانه ایشان برود و برای کودکان چیزی تهیه کند تا آنها پیامبر ص را رها کنند. بلال رفت و پس از جست وجو،تعدادی گردو پیدا کرد. پیامبرص آنها را میان کودکان تقسیم کرد و بدین گونه کودکان راضی شدند تا آن حضرت را رها کنند. 🌺امام مهدی ع هم فرزند پیامبر مهربان است و هم جانشین ایشان. مهربانی را از ایشان ارث برده 💕 وقتی بیاد مثل ایشان رفتار میکند. ✨امام مهربانی که وقتی بیاید دست نوازش رو سر همه میکشد و حتی گناهکاران را به توبه و خوبی دعوت میکند. ص @ghesehmazhbi
داستان کوتاه در مورد حضرت محمد – خرما با هسته روزی پیامبر(ص) و امام علی(ع) نشسته بودند دور هم خرما می‌خوردند. پیامبر هسته خرماهایش را یواشکی می‌گذاشت جلوی امام علی(ع). بعد از مدتی پیامبر رو به امام علی(ع) کردند و فرمودند: پرخور کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد. همه نگاه کردند، دیدند جلوی امام علی(ع) از همه بیشتر هسته خرما بود. امام علی(ع) فرمود: ولی من فکر می‌کنم پرخور کسی است که خرماهایش را با هسته خورده. همه نگاه کردند. جلوی پیامبر(ص) هسته خرمایی نبود. سپس همه خندیدند. 〰 〰 〰❤️👌🏴❤️ @ghesehmazhbi قصه زندگی پیامبر مهربانی ها – معجزه‌ای جالب بت‌پرستان به پیامبر(ص) گفتند: اگر پیامبری باید معجزه کنی. پیامبر(ص) فرمود: اگر معجزه کنم آن وقت ایمان می‌آورید؟ همه گفتند: آری. پیامبر(ص) فرمود: خب بگویید چه کاری انجام بدهم. بت‌پرستان گفتند: اگر می‌توانی به آن درخت بگو از ریشه کنده شود و این جا بیاید. سپس پیامبر(ص) به درخت اشاره‌ای کردند. درخت از زمین کنده شد و روی ریشه‌هایش حرکت کرد و تا نزد پیامبر دوید و سایه‌اش را بر سر پیامبر(ص) انداخت. همه گفتند: بگو تا درخت دو نصف شود. پیامبر گفتند و همان طور شد. باز بت‌پرستان گفتند: حالا دوباره به هم بچسبد. پیامبر گفتند و همان طور شد. گفتند: بگو برگردد. پیامبر گفتند و درخت برگشت سر جای اولش. بت‌پرستان بدجنس پس از مشاهده این همه از معجزه از پیامبر به جای آن که ایمان بیاورند به پیامبر(ص) گفتند: تو جادوگری! پیامبر(ص) فرمود: می‌دانستم ایمان نمی‌آورید. از الان می‌بینمتان که در جنگ بدر کشته می‌شوید و جنازه‌تان را درون چاه می‌اندازیم… و همان طور که پیامبر(ص) فرمودند همه آن‌ها در جنگ بدر کشته شدند و جنازه‌شان در چاه انداخته شد. ص @ghesehmazhbi نکته داستان دوم مناسب سن بالاتر میباشد
داستان مهربانی پیامبر با کودکان – احترام به کودکان روزی پیامبر(ص) نشسته بود، امام حسن و امام حسین علیهما السلام وارد شدند. حضرت به احترام آنان از جای برخاست و به انتظار ایستاد. چون کودکان در راه رفتن ضعیف بودند، لحظاتی چند طول کشید. بدین جهت پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی آنان رفت و استقبال کرد. آغوش خود را گشود و هر دو را بر دوش خویش سوار کرد و به راه افتاد و می‌فرمود: فرزندان عزیز، مرکب شما (یعنی چیزی که بر آن سوار می‌شوند: مثل اسب یا شتر) چه خوب مرکبی است و شما چه سواران خوبی هستید. ص https://eitaa.com/ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️کلیپ ارسالی بچه‌ها در مورد پیامبر ص پیامبر ص بچه‌ها رو دوست داره و چه خوبه ما هم به بچه‌هامون آموزش‌هایی بدیم که از کوچکی محبت پیامبر ص و اهل بیت ع در قلبشون ایجاد بشه که این تنها راه عاقبت بخیری اونهاست💕 @ghesehmazhbi
🔸️شعر چیستان روز مبعث همین روز است که دنیا خرم و با صفا شد محمّد مصطفی پیامبر خدا شد چه روز خوب خوبی است به من بگو چه روزی است؟ ص @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شب عید مبعث ✍️ نویسنده: مجتبی ملک محمد 🎤 با اجرای: ناهید هاشمی نژاد 🎞 تنظیم: محمد‌علی حکیمی و محسن معمار 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: مبعوث شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به پیامبری ص @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️کلیپ شعر صلوات صلوات بر محمد ص یه هدیه از بهشته خدا اونو تو قرآن برای ما نوشته ص @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸 انیمیشن زیبا خاطرات دهه فجر مهدی یاوران عزیز بیایین باهم این انیمیشن زیبا و ببینیم. @ghesehmazhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عِطر محمّد(ص). - امیرحسین کاکازاده.mp3
7.76M
🌸عطرِ محمّد(ص)🌸 💥شادمانه ی عید مبعث💥 با صدای : امیرحسین کاکازاده شاعر: مسعود کفایتی همخوان کودک:محمّدمیثم عظیمی تنظیم: امیر محمّدکاشی ص @ghesehmazhbi
کوه حرا در کشور عربستان و در شهر مکّه، کوهی وجود دارد که نام آن «حَرا» است. در بالای این کوه، غاری کوچک قرار دارد که قسمتی از آن را نور خورشید روشن می کند و قسمت های دیگرش، تاریک است. کسانی که به زیارت خانه خدا و سفر حج می روند، یکی از جاهایی که حتماً به دیدنش می روند، غار حرا است؛ چون آن مکان، جایی است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روزها و شب های زیادی به آن جا می رفت و به راز و نیاز با خدا مشغول می شد. راز آن شب سالیان دور در یکی از شب های پایانی ماه رجب، در گوشه ای از شهر مکه و در قله کوهی به نام حرا، اتفاق بزرگی افتاد؛ اتفاقی که سرنوشت انسان ها را عوض کرد و مژده بزرگی برای آدم ها آورد. در آن شب، حضرت محمد صلی الله علیه و آله که 40 ساله بود، در غار حرا مثل شب های دیگر مشغول عبادت و راز و نیاز با خدای مهربان بود. ناگهان دید فرشته ای زیبا وارد غار شد. فرشته نزدیک و نزدیک تر می شد. از چهره اش پیدا بود که خبر مهمی دارد. نام آن فرشته جبرئیل بود. پیامبر و فرشته، «جبرئیل امین»، فرشته پیام رسان خداوند، به غار حرا نزد پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله رفت تا خبر مهمی را به او بگوید. جبرئیل نوشته ای به همراه خود آورده بود و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله می خواست تا آن را بخواند. پیامبر فرمود: «نمی توانم بخوانم.» فرشته دوبار دیگر از پیامبر خواست تا نوشته را بخواند و سرانجام لب های آسمانی پیامبر مشغول خواندن شد. چه جمله های زیبایی بود! بخوان به نام خدا شب مبعث یعنی شبی که فرشته بزرگ «جبرئیل» به دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله در غار حرا رفت، شب آغاز یک مأموریت بزرگ و مهم بود. فرشته آمده بود تا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله خبر پیامبر شدنش را از سوی خداوند اعلام کند. او از پیامبر خواست تا اولین کلمه های دین جدید، اسلام، را بخواند. آن کلمه ها، آیه های اولین سوره قرآن بودند: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید…» ص @ghesehmazhbi
آغاز راه وقتی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اولین آیه های قرآن را خواند، فرشته مهربان نگاهی به پیامبر کرد و گفت: «ای محمد! تو فرستاده خدایی و من جبرئیل هستم» او با این جمله، آغاز یک مأموریت مهم را به پیامبر اعلام کرد. پیامبر مأمور شده بود تا مردم را از گمراهی و بدبختی نجات دهد و به سوی سرزمین ستاره ها و خوشبختی راهنمایی کند. دین دانش و پاکی اولین سخنانی که جبرئیل از سوی خداوند برای پیامبر آورد، نشان می داد که انسان ها به یک دین و برنامه جدید که کامل ترین و آخرین دین خدا بود، دعوت شده اند. دینی که دانایی و پاکی از مژده های آن بود. دینی که از مردم می خواست تا از گمراهی و نادانی دست بردارند و به خواندن و یادگیری و دانایی روی بیاورند و تلاش کنند تا پاک ترین انسان ها شوند. این برنامه برای همه انسان ها بود و پیامبر مأمور شده بود تا آن پیام را به گوش همه مردم برساند. همیشه با خدا پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از همان کودکی به یاد خدا بود و با او صحبت می کرد. زمانی که چهارساله بود و در صحرا پیش دایه خود حلیمه زندگی می کرد، روزی از مادر خواست که همراه برادران خود، به گردش برود. حلیمه لباس های محمد صلی الله علیه و آله را مرتب کرد و او را آماده گردش ساخت. پیش خود فکر کرد که نکند دیوهای صحرا به او آسیب برسانند؛ به همین خاطر، مهره ای را با نخ به گردن پیامبر آویزان کرد تا از او محافظت کند؛ چون فکر می کرد آن مهره ها توانایی این کار را دارند. محمد صلی الله علیه و آله مهره را از گردن بیرون آورد و به حلیمه گفت: «نیازی به این مهره ها نیست؛ مادر جان! خدای من، همیشه با من است و از من مواظبت می کند.» پیامبر خوبی ها مردم در زمان پیامبر، کارهای زشتی می کردند؛ مثلاً بت هایی ساخته بودند و آن ها را داخل کعبه گذاشته بودند. آنها فکر می کردند که بت ها خدایند و به آنها کمک می کنند. همچنین بچه های دختر را همین که به دنیا می آمدند، زنده زنده در خاک می کردند. به بهانه های کوچک با هم جنگ می کردند و تعداد زیادی کشته می شدند، دزدی می کردند، همدیگر را اذیت می کردند و کارهای زشت دیگر. خداوند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به سوی مردم فرستاد تا به آنها کارهای خوب یاد دهد. به آنها بگوید که بت هایی که خودشان ساخته اند، هیچ قدرتی ندارند. به آنها یاد بدهد که دخترها با پسرها فرقی ندارند، از آنها بخواهد که با هم مهربان باشند، جنگ و دزدی نکنند. پیامبر آمده بود که خوبی ها را کامل کند و مردم را به انجام آنها تشویق کند». ص @ghesehmazhbi