#قصه_های_مهدیار_و_کرونا
#نقشه_های_مهدیار_واسه_شکست_کرونا
📌#این_قسمت_مهدیار_و_پرچم_جنگ
مهدیار كوچولو تصميم گرفته بود به جنگ⚔ اين ويروس 👹بد بره، رفت و شمشير زرد🗡 پلاستيكيش رو برداشت و دم در خونه 🏠ايستاد و خواست كه با ويروس 👹مبارزه كنه. اما هر چي گذشت ديد هيچ ويروسي رو نميبينه.
مامان🧕 مهدیار از پنجره نگاه كرد ديد پسرش مثل نگهبان ها داره از خونه نگهباني ميده، مامان خندش☺️ گرفت و مهدیار رو صدا كرد و گفت چيكار ميكني پسرم؟ مهدیار با حالت پادشاهانه گفت ميخوام با ويروس كرونا👹 بجنگم.
مامان قربون پسرش رفت و گفت: ولي جنگ با كرونا با شمشير نيست، بايد لشگر درست كني براي جنگ. مهدیار با خوشحالي گفت آخ جوون لشگر!
مامان گفت لشگرش هم خيلي با لشگراي ديگه فرق داره ولي بايد بتوني فرماندهي كني، مهدیار گفت من خيلي فرمانده خوبي ام. حالا لشگرم كيا باشن؟ مامانش گفت اين ويروس خيلي دشمن بديه، ميتونه تو دست دوست هات مخفي بشه، اولين كار اينه كه نبايد با كسي دست بدي🤝، مهدیار با قلدري گفت، من نميزارم گولم بزنه و با كسي دست نميدم❌🤝، مامانش گفت هر روز چند بار بايد دستت رو بشوري 💦و تا 20 بشمري تا دستات تميز بشن.
مهدیار از خوشحالي لشگرش رو درست كرد و براي لشگرش يه پرچم 🚩كاغذي درست كرد كه روش نوشته بود تا وقتي ويروس بميره، دست نميدم، دست ميشورم.
💐💐🍃💐💐🍃💐💐🍃
✅کودکیارمهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان)
🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
@ghesehmazhbi