eitaa logo
قصه های زندگی
127 دنبال‌کننده
19 عکس
47 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین کانال @smohammad43
مشاهده در ایتا
دانلود
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌قصه های زندگی(پادکست صوتی و تصویری ) 💎 مردان سیاهپوش 📕 نویسنده و راوی: مصطفی بادله طراحی سیاه قلم: محمدعلی ولی زاده 🔰 قسمت اول لینک عضویت در کانال 👇👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
🔰 آموزش داستان نویسی حسام معینی 💠 قسمت هشتم ادامه مبحث فضاسازی ۳. استفاده از حواس پنج گانه وقتی از بیشتر نویسنده‌های تازه کار می‌خوای یه موقعیت رو توصیف کنن، برای توصیف جزئیات فقط به حس بینایی اکتفا می‌کنن و دور سایر حواس رو خط می‌کشن. اگه بتونیم خواننده رو با همه حواسش درگیر موقعیت خودمون بکنیم، اجازه می‌دیم که خودش اون موقعیت رو دوباره تجربه کنه. وقتی خواننده چیزی رو با حواسش خودش تجربه می‌کنه، همزمان احساسش هم درگیر میشه و در ذهنش تصویری ساخته میشه که نمود احساسی هم براش داره. برمی‌گردم به مثال قبلی که زدم: «با فاصله‌ی چند ثانیه صدای قورباغه‌‌ها از برکه به گوش می رسید. نزدیک برکه که می‌شدی بوی نم با انعکاس تصویر درختان بلند با تنه سبزشان در آب بی حرکت برکه، همچون یک سمفونی می‌نواخت.» در این مثال از حس شنوایی در توصیف صدای قورباغه‌ها، از حس بینایی در توصیف درختان و حس بویایی در توصیف اطراف برکه استفاده کردم. الان اگه هر اتفاقی در نزدیکی برکه بین کاراکترها اتفاق بیفته، به صورت پیش فرض در ذهن خواننده صدای قورباغه‌ها و بوی نم برکه در پس زمینه قرار می‌گیره. شاید جالب باشه براتون ولی تا اینجای کار ما هنوز فضاسازی داستانی انجام ندادیم و فقط تونستیم تصویری که در ذهنمون داریم رو طوری برای خواننده بکشیم که بتونه تجربش کنه. ۴. ارتباط موقعیت با اتفاقی که قرار است در آن بیفتد یادتونه اول مقاله در مورد ارتباط حال و هوای داستان (mood) با صحنه گفتم؟ در این مرحله باید حال و هوای داستان و اتفاقی که قراره در صحنه بیفته رو در فضاسازیمون جا بدیم. به عنوان مثال اگه قراره اتفاقی که کنار برکه می‌افته لحظه جدایی یا خداحافظی دو تا رفیق باشه، باید این احساس جدایی در فضاسازی که از صحنه می‌کنیم هم وجود داشته باشه. «انتظار و سکوت مابین صدای قورباغه‌ها بیشتر از هر چیز دیگری از برکه به گوش می‌رسید. در آن لحظات، انعکاس کدر و مبهم تصویر درختان بلند با تنه سبزشان در آب ساکن برکه، سمفونی خالی از هیاهویی می‌نواخت. انگار که از غرق شدن کسی در آن برکه سال‌هاست که می‌گذرد» تمرکز روی کلماتی مثل سکوت، انتظار، کدر، مبهم، ساکن و غرق شدن ذهن خواننده رو هم سو با احساسی می‌کنه که قراره در اتفاق برکه تجربه کنه. وقتی فردی جدایی رو تجربه می‌کنه، همزمان قراره چنین احساس‌هایی هم تجربه کنه. پس با فضاسازی، زمینه رو برای چیزی که در انتظار کاراکترهاست آماده می‌کنیم. فراموش نکنید که زمینه چینی و توصیف نباید به صورت مستقیم باشه و به طور کامل لو بده که قراره چه اتفاقی بیفته. 📌 چند نکته ضروری هنگام فضاسازی در داستان: حالا که با کلیات فضاسازی آشنا شدید و یاد گرفتید که برای فضاسازی در داستان باید چیکار کنید، این چند نکته بهتون در بهبود کیفیت فضاسازی در داستان کمک می‌کنه. ادامه دارد لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
با سلام خدمت همه شما دوستان عزیز! همان طور که مستحضرید آموزش داستان نویسی در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه انجام می شه. لذا فردا پنجشنبه ادامه این آموزش را تقدیم می کنیم. ضمنا ممکنه بدلیل مشغله فراوان در این هفته قسمت دوم پادکست داستان "مردان سیاه پوش" به جای فردا در روز جمعه تقدیم شود. شب شما به خیر و خوشی.
🔰 آموزش داستان نویسی حسام معینی 💠 قسمت نهم ادامه مبحث فضاسازی 1. انتخاب کلمه برای من یکی از وقت‌گیرترین مراحل فضاسازی در داستان، انتخاب کلمه مناسبه. چرا حالا اینطوریه؟ هر کلمه‌ای جدای از اینکه اسم، فعل یا صفت باشه، در دلش یه بار معنایی خاصی داره. بین کلماتی که انتخاب می‌کنیم و حال و هوای صحنه باید هارمونی وجود داشته باشه. به عنوان مثال به این جمله نگاه کنید: «انگار که از غرق شدن کسی در آن برکه سال‌هاست که می‌گذرد» در اینجا من به جای فعل «غرق شدن» می‌تونم کلمات دیگه‌ای جایگزین کنم. مثلا می‌تونم بگم افتادن یا مردن. ولی کلمه‌ی «افتادن» احساس متمایزی در خودش نداره و بیشتر ازش در صحبت‌های روزمره استفاده می‌کنیم. مثلا می‌گیم فلان چیز افتاد زمین. پس خیلی از لحاظ احساسی، معنای خاصی پشتش نیست. کلمه مرگ شاید انتخاب بهتری باشه ولی مرگ هم خیلی کلمه‌ی عمومیه و فقط به احساس مبهم از ازدست دادن اشاره می‌کنه. ولی کلمه‌ی غرق شدن برای من تصویر دقیق‌تری می‌کشه، نشون دهنده‌ی اینه که یه نفر داشته تلاش می‌کرده که زنده بمونه ولی نتونسته. علاوه بر این، ارتباط بهتری هم با سایر قسمت‌های نوشته داره. اون سیر تدریجی و گذر زمان که در فاصله بین صداهای قورباغه گفتم و تلاش برای جدا نشدن رو که حال هوای کلی نوشته هم هستش رو بهتر تکمیل می‌کنه. برای اینکه کلمات بهتری برای فضاسازی‌ در داستان به ذهنتون برسه باید در مرحله اول دایره لغات خودتون رو گسترش بدید و در مرحله بعد به احساس ضمنی و معانی بیرونی که کلمات در ذهن خواننده دارن توجه کنید. تفاوت بین یه فضاسازی خوب با یه فضاسازی شاهکار در تلاشیه که شما در تکمیل کردن پازل کلمات دارید. اینجا جاییه که باید به عنوان یه نویسنده تمام عیار خودتون رو نشون بدید و کلمه‌‌ای انتخاب کنید که دم دستی نیست. ۲. ساختار جملات معمولا وقتی از بعضی نویسنده‌ها می‌پرسی که چرا در این قسمت داستان جملاتت کوتاهه و در یه قسمت دیگه جملات بلند‌تر استفاده کردی، معمولا یا جوابی ندارن و بدون قصد قبلی این کار رو انجام دادن یا اینکه بهتون می‌گن که سبک نگارشی من اینطوریه. بگذریم که خود همینگوی هم هیچ وقت جرئت نکرد همچین جمله‌ای بگه. حالا این حرف ها به کنار. ساختار جملات این امکان رو برای نویسنده فراهم می‌کنه که در جهت فضاسازی داستانش ازش استفاده کنه. طول جملات رابطه مستقیمی با فضای صحنتون داره. به طور پیش فرض خواننده با خوندن جملات کوتاه، احساس عجله و تنش می‌کنه و با جملات بلندتر احساس فراغ و راحتی. نویسنده‌ای که از این موضوع آگاهه از این فرصت استفاده می‌کنه که طول جملات رو با فضاسازی داستانش همسو کنه. به عنوان مثال وقتی دارید اتفاقی رو در شلوغی مترو توصیف می‌کنید و کاراکتر عجله داره که به جایی برسه، بهتره از جملات کوتاه‌تر استفاده کنید. حالا اگه کاراکترتون قراره یه شام رمانتیک با معشوقش در کلبه‌ی جنگلی بخوره، اگه از جملات طولانی‌تر استفاده کنید احساس راحتی و فراغ بال رو متناسب با فضای صحنه به خواننده منتقل می‌کنید. ممکنه داستانتون در مورد دختری باشه که داره از دست یه سری از آدما فرار می‌کنه و بعد کش و قوس‌های فراوان به جنگل می‌رسه، که به نظر میاد امنیت بیشتری داره. فکر می‌کنم دیگه الان بتونید تشخیص بدید که طول جملات باید در هر کدوم از صحنه‌ها به کدوم سمت میل کنه. گاهی اوقات در فضاسازی یه صحنه می‌تونیم از ترکیب جملات کوتاه و بلند استفاده کنیم. همون‌کاری که من تو مثال قبلی انجام دادم. «انتظار و سکوت مابین صدای قور قور قورباغه‌ها بیشتر از هر صدای دیگری از برکه به گوش می‌رسید. در آن لحظات، انعکاس کدر و مبهم تصویر درختان بلند با تنه سبزشان در آب ساکن برکه، سمفونی خالی از هیاهویی می‌نواخت. انگار که از غرق شدن کسی در آن برکه سال‌هاست که می‌گذرد» قسمتی که در مورد انتظار و توصیف برکه هستش، جملات طولانی‌تری نسبت به قسمتی که در مورد غرق شدنه داره. دلیلش هم اینه که با کوتاه کردن جمله آخر انگار اون کشش ابتدایی از بین میره و کمی دلهره در خواننده ایجاد میشه. که می‌تونم از این دلهره استفاده کنم تا خواننده منتظر بمونه که قراره چه اتفاقی بیفته. وقتی از ترکیب جملات کوتاه و بلند در فضاسازی استفاده می‌کنیم باید به فضایی که هر جمله داره می‌سازه بیشتر توجه کنیم تا حال و هوای کلی صحنه و ساختار جملمون رو متناسب با اون تنظیم کنیم. ۳. منابع الهام این مورد به محیط نویسنده هنگام فضاسازی برمی‌گرده. خیلی ترجیح نمی‌دم در مطالب آموزشی در مورد وضعیت نوشتن نویسنده صحبت کنم چون فکر می‌‌کنم برای هرکسی روتین نوشتن متفاوته و همه نویسنده‌ها شبیه هم نیستن. ولی این مورد تجربه شخصی منه، اگه دیدید کاربردیه می‌تونید شما هم استفاده کنید.(باقیمانده مطالب در پست بعدی) لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
ادامه از پست قبل برای من موسیقی بی کلام و متن فیلم منبع الهام خوبی برای فضاسازی داستان‌هامه. مثلا اگه بخوام صحنه‌ای که دلهره داره رو بنویسم، موسیقی متن یه فیلم ترسناک رو می‌ذارم و بعد شروع به نوشتن می‌کنم. بعضی وقت‌ها هم قسمت روایت رو روش می‌خونم. به سری نویسنده‌های دیگه هم ترجیح می‌دن محیطشون رو با محیط داستان هم جهت کنن. مثلا اگه بشینید وسط یه کافه که تولد داره برگزار میشه و بخواهید در مورد طبیعت بکر بنویسید شاید کارتون سخت بشه. پس بهتره برای فضاسازی این قسمت یه محیط آروم‌تر برای نوشتن انتخاب کنید. لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
🌸 امشب قسمت دوم پادکست مردان سیاهپوش تقدیم خواهد شد.
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌قصه های زندگی(پادکست صوتی و تصویری ) 💎 مردان سیاهپوش 📕 نویسنده و راوی: مصطفی بادله 🔰 قسمت دوم لینک عضویت در کانال 👇👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
سلام دوستان. از دوشنبه فراغ بال بیشتری برای تولید محتوا در کانال پیدا می کنم. این چند روز مشغول تولید محتوا بمناسبت جشن نیمه شعبان و ... برای کانال های مختلف بودم.
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌قصه های زندگی(پادکست صوتی و تصویری ) 💎 مردان سیاهپوش 📕 نویسنده و راوی: مصطفی بادله 🔰 قسمت سوم لینک عضویت در کانال 👇👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi
با سلام خدمت اعضای محترم این گروه. خب می خواهیم با هم پایان هفته خوبی داشته باشیم. و مطالب جالب و متنوعی رو تقدیم شما کنیم.مطابق معمول چهارشنبه ها و پنجشنبه ها آموزش داستان نویسی داریم و هنور با آقای حسام معینی کار داریم. این هفته در مورد درون مایه در داستان مطالبی رو از آقا حسام قرار می دم. پس با ما همراه باشید با آموزش درون مایه در داستان.
🔰 آموزش داستان نویسی 💠 قسمت دهم درون مایه در داستان چیست و چطور بنویسیم؟ حسام معینی همه‌ی ما در زندگی اتفاق‌های متفاوتی رو تجربه می‌کنیم، از دست می‌دیم، به دست میاریم، ولی وقتی این لحظات رو زندگی می‌کنیم، چه موقعی که خوشحالیم و چه موقعی که ناراحتیم، انگار معنای خاصی برامون نداره، هربار فقط با کلی احساس روبرو می‌شیم که باید صبر کنیم تا با گذر زمان کم‌رنگ بشه. اگه در کنار احساساتی که در برهه‌های زمانی مختلف تجربه می‌کنیم، پس از گذر از اون کمی هم نسبت بهش فکر کنیم، از خودمون بپرسیم من از این اتفاق چی یاد گرفتم یا این اتفاق چه دید تازه‌ای به من داد، انگار به اون قسمت از زندگیمون و تجربه‌ای که داشتیم معنی خاصی می‌دیم. زندگیمون صرفا از یکنواختی و فقط سوار سرسره شدن احساسات خارج میشه. گاهی دیدگاه و جهان‌بینی که به دست میاریم، خیلی واضحه و گاهی هم انقدر در عمقه که باید بیشتر روی زندگیمون عمیق بشیم. دنیای داستان‌ هم مثل برشی از زندگی، تجربیات احساسی انسان‌هارو به تصویر می‌کشه با این تفاوت که پشت اون نویسنده‌ای وجود داره که برای خواننده سرنخ‌های بیشتری قرار میده تا مخاطبین راحت‌تر بتونن اون حقیقت و معنا رو از پس اتفاقات برداشت کنن. حقیقتی که در داستان باهاش روبرو می‌شیم، طوری در لایه‌های اتفاقات داستانی مخفی شده که لذت اکتشاف رو برای هر نوع خواننده‌ای فارغ از سطح دانش شخصی باز میذاره. کسی که در سطح دنبالش بگرده به یک حقیقت سطحی می‌رسه و کسی هم که بیشتر عمیق بشه به معناهای ضمنی بیشتری دست پیدا می‌کنه. البته داستان خوب اینطوریه! ⚡️شاید بگید من اومدم در مورد درون مایه در داستان بخونم و اینا چه ربطی به درون مایه داره! اگه همراه باشی نه تنها یاد میگیری درون مایه چیه، می‌تونی با درون مایه، داستان هم بنویسی! 🌷 درون مایه در داستان چیست؟ درون مایه یکی از عناصر داستان نویسیه. درون مایه یه مفهوم، نقطه نظر، دیدگاه یا پیام ضمنیه که در بطن داستان جریان داره و اجزای داستان رو به هم پیوند میده. این تعریف تئوریک درون مایه در داستان نویسیه. درون مایه در داستان حقیقتیه که در قسمتی از داستان، کاراکتر و خواننده نسبت به وجودش آگاه میشه. برخلاف قسمت‌های مختلف داستان که شاید دروغ باشه و از خیال پردازی بیاد، درون مایه خود واقعیته و حقیقتیه که در زندگی می‌تونیم ببینیمش. شاید هیچ کدوم از کاراکترهای داستان‌ها و مکان‌های داستانی که خوندیم در دنیای واقعی وجود خارجی نداشته باشه، ولی حقیقتی که از پس این دروغ‌ها به ما می‌رسه از دل زندگی بیرون میاد و به دل خواننده می‌شینه. با بستن داستان انگار حقیقتی به نگاه خواننده اضافه میشه که زندگیش قبل از خوندن داستان ازش بی‌بهره بوده. این حقیقت، همون درون مایه داستانه. 📌 ویژگی‌های درون مایه در داستان درون مایه در داستان چند تا ویژگی برجسته داره: ۱. بی حد و مرز بودن محدود نبودن به موقعیت جغرافیا و زمان و مکان یکی از ویژگی‌های اصلی درون مایه در داستانه. با یه نگاه به داستان‌هایی که تو کتابخونه ها می‌بینیم می‌تونیم به راحتی متوجه این ویژگی بشیم. پیامی که به کمک درون مایه منتقل میشه انسانی و زمینیه و برای همین به راحتی به دل هر خواننده‌ای با هر پیشینه فرهنگی و تاریخی می‌نشینه. ۲. اشاره ضمنی به درون مایه همونطور که در مقدمه اشاره کردم، درون مایه در لایه‌های داستانی پنهان شده و به صورت مستقیم در متن داستان بهش اشاره نمی‌شه. که اگه مستقیم بهش اشاره بشه، جنبه شعاری و نتیجه گیری می‌گیره و دیگه برای خواننده جذابیتی نداره. حقیقت داستانی یا درون مایه فقط با عمیق شدن خواننده در لایه‌های زیرین داستان و بر اساس اتفاق‌ها، کاراکترها و کشمکش‌ها فهمیده میشه. شاید بهتر باشه اینطوری بگیم که انگار درون مایه همه جا در داستان هست ولی همزمان در هیچ جای داستان هم نیست. ۳. اشاره سمبلیک و استعاری نویسنده برای اینکه به خواننده کمک کنه تا به درون مایه داستان نزدیک بشه، از سر نخ استفاده می‌کنه. این سرنخ‌ها بعضی وقت‌ها می‌تونه استفاده از سمبل یا استعاره باشه، مثل ابرهای سیاه یا گل‌های رزی که در صحنه‌های داستان حضور داره. استفاده از سمبل و استعاره بیشتر در فضاسازی در داستان جا می‌گیره. جایی که شاید خیلی از نویسنده‌های تازه کار فکر کنن فقط برای توصیف فضا و خلق صحنه برای خوانندس، فضاسازی می‌تونه رگه‌هایی از درون مایه رو هم به کمک سمبل و استعاره نشون بده. ۴. پویایی و تکامل ممکنه کاراکترها با پیشرفت داستان رشد فردی و تغییر رو تجربه کنن و یا اتفاق‌ها و چالش‌های جدیدی پیش بیاد. این تغییرات باعث میشه که درون مایه هم متناسب با اونا تغییر کنه. ادامه در پست بعدی
به عنوان مثال ممکنه یه داستان با این درون مایه که آزادی ارزش بزرگیه شروع بشه و کاراکتر در تلاش باشه که از زیر فشارهای قدرت خودش رو نجات بده. حالا شاید جلوتر بریم و اتفاق‌هایی بیفته که تعریف کاراکتر از آزادی تغییر کنه و درون مایه داستان به این تغییر کنه که آزادی عواقبی داره و فرد باید مسئولیت انتخاب‌های آزادش رو بپذیره. یا اینکه بریم سمت مفاهیمی مثل تقابل آزادی فردی و آزادی جمعی. وقتی از تکامل درون مایه با پیشرفت داستان صحبت می‌کنیم منظورمون این نیستش که به یه درون مایه کاملا متفاوت برسیم ( که اون بحثش جداس و در قسمت بعدی راجع بهش می‌گم) ، منظور اینه که جنبه‌های مختلف درون مایه به چشم خواننده بیاد و به درک کامل‌تری از درون مایه برسه. ۵. تنوع درون مایه‌ها همونطور که در زندگی وقتی ما تجربه‌ای جدیدی می‌کنیم، ممکنه معانی مختلفی در پشت اون تصمیمات یا اتفاق‌ها باشه، در داستان هم به همین شکله و در بیشتر داستان‌ها فقط با یه درون مایه روبرو نیستیم. این درون مایه‌ها می‌تونن به هم ارتباط داشته باشن یا اینکه کمی از هم فاصله داشته باشن. ولی بیشتر اوقات قرابت معنایی دارن. یه مثال می زنم. فکر کنید در یه داستان با کاراکتری روبرو هستیم که در دنیای آخرالزمان سیر می‌کنه و داره تلاش می‌کنه که جلوی آخرالزمان رو بگیره. تلاشی که برای بقا و نجات می‌کنه درون مایه‌ اهمیت تلاش برای زنده موندن رو تداعی می‌کنه. تلاشی که برای نجات خانوادش قبل از سایر انسان‌ها می‌کنه، درون مایه اهمیت خانواده رو پررنگ می‌کنه و … درون مایه‌های متفاوت داستان رو از یکنواختی معنایی خارج می‌کنه، ولی باید توجه کنید که اگه دارید یه داستان کوتاه می‌نویسید و هنوز در اول راه داستان نویسی هستید، اشاره به درون مایه‌های متنوع ممکنه براتون چالش برانگیز باشه. بهتره برای شروع از داستان‌هایی با درون مایه‌ی واحد شروع کنید. ادامه دارد. لینک عضویت در کانال قصه های زندگی 👇 https://eitaa.com/ghessehayezendegi