eitaa logo
قصه مینوفن
10.9هزار دنبال‌کننده
267 عکس
84 ویدیو
1 فایل
قدمی کوچک اما استوار برای داشتن نسلی متعادل ، بر پایه ی سه ویژگی: شخصیت، تفکر و آزادگی استفاده از مطالب این کانال فقط با ذکر منبع بلامانع است. ادمین : @honar_andisheh آدرس کانال ایتا ، بله ، روبیکا و تلگرام : @Ghesseminofen
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قصه مینوفن
631757af1d0ad.mp3
2.9M
شب تو آسمون ، ماه هم خوابیده لحافی از ابر ، رویش کشیده ... 🌌✨🌒 @ghesseminofen 🪴💚
با تشکر از همه دوستانی که نظر دادند 😘 موافقا برنده شدن 😄🏆 ولی لالایی‌های خوب واقعا شنیدنی ان مامان من با اینکه ۷۲ سالشه هنوز لالایی‌ گوش میده 😂 سعی می‌کنیم خوباشو انتخاب کنیم ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎧نام قصه : نقاش و پرنده نویسنده : ماکس فلتهویس قصه گو : مهربانو گروه سنی : ۵ سال به بالا تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی 🌜 🧸توضیحات : یکی بود یکی نبود ، نقاش فقیری بود که نقاشی های زیادی کشیده بود ، اما یکی از تابلو هاش رو از همه بیشتر دوست داشت ، اونم طرح یه پرنده بود ... آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند: @ghesseminofen 🪴💚
نقاش و پرنده.mp3
19.02M
🎧نام قصه : نقاش و پرنده نویسنده : قصه گو : گروه سنی : تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی 🌜 🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟 @ghesseminofen|🪴💚 ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
بچه ها نظرتون راجع قصه نقاش و پرنده چی بود ؟ https://EitaaBot.ir/poll/wfemi 👈
هدایت شده از قصه مینوفن
دوشنبه های موشکی 🚀 روزیه که ما قصه مینوفنی ها💊 سعی می‌کنیم با معرفی قصه های کانال به دوستان و اقواممون 💌 از نويسنده ها و قصه گوهایی که با زحمت زیاد ، اینهمه قصه ی شیرین و پرماجرا رو برای ما آماده میکنن ، تشکر و قدردانی کنیم . 😘 برو که بریم 🏃‍♂🏃 @ghesseminofen 💊💜
🎧نام قصه : لک لک و روباه قصه گو : مهری سادات مشعشع گروه سنی : ۵ سال به بالا تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی 🌜 🧸توضیحات : روزی روزگاری، در جنگلی سرسبز یک روباه ناقلا زندگی می‌کرد و یک لک لک هم در نزدیکی خانه‌ی روباه لانه داشت ... آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند: @ghesseminofen 🪴💚
InShot_20250106_001115571_1.mp3
13.64M
🎧نام قصه : لک لک و روباه قصه گو : گروه سنی : تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی 🌜 🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟 @ghesseminofen|🪴💚 ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
بچه ها نظرتون راجع قصه لک لک و روباه ؟👇😉 https://EitaaBot.ir/poll/kroup
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیروز مهمون داشتیم چه مهمونایی 😍 بچه های هنرمند و بانشاط گروه کتاب گویا 📚 و قرار شد کلی اتفاق خوب دیگه رو با کمک همدیگه برای شما قصه مینوفنی های عزیز رقم بزنیم 🤲📿 از پشت صحنه و اجراهای دیروز کلی فیلم بامزه داریم که یکی یکی براتون میزاری🎥😘 با تشکر از حنانه ی انتظام عزیز بابت ساخت این کلیپ 👏❤️ @ghesseminofen 💊💜
🎯 🌈به نام خدای رنگها 📝 روز پرماجرای سامان سامان، پسر کوچکی بود که تازه به مدرسه «گلستان» آمده بود . یک روز صبح، وقتی میخواست از خانه بیرون بیاید، مادربزرگش به او گفت: "سامان جان، مواظب خودت باش و سعی کن دوستای خوبی پیدا کنی . سامان با بی‌حوصلگی جواب داد: "باشه، باشه، حرف شما رو شنیدم!" ولی اصلاً به حرف مادربزرگ فکر نکرد. وقتی به مدرسه رسید، در راهرو یکی از هم‌کلاسی‌هایش، رضا، را دید که کتاب‌هایش از دستش افتاده بود. سامان با صدای بلند خندید و گفت: "چه دست و پا چلفتی!" رضا ناراحت شد، اما چیزی نگفت. در کلاس، وقتی خانم معلم درباره‌ی نظم و ترتیب صحبت می‌کرد، سامان حرف او را قطع کرد و با صدای بلند گفت: "این درس‌ها خسته‌کننده‌س! کی زنگ تفریح می‌شه؟" بچه‌ها از رفتار او تعجب کردند، اما خانم معلم فقط لبخند زد و درسش را ادامه داد. زنگ تفریح که شد، سامان به حیاط رفت. او با چند نفر از بچه‌ها شروع به بازی کرد. ناگهان توپشان به گل‌های باغچه خورد و چند شاخه گل شکست. سامان گفت: "اشکالی نداره، مگه گل‌ها هم آدمن که ناراحت بشن؟" ولی خادم مدرسه که پیرمرد کم حوصله ای بود با ناراحتی نگاهی به گل ها و سامان انداخت و گفت عجب بزغاله ایه ! ظهر که وقت ناهار رسید، سامان ناهارش را سریع خورد و بدون تمیز کردن جای خودش از میز بلند شد. دوستش، علی، گفت: "سامان، چرا جایت را مرتب نمی‌کنی؟" اما سامان شانه بالا انداخت و گفت: "اینجا که خونه‌مون نیست، کسی دیگه تمیزش می‌کنه!" وقتی به خانه برگشت، مادربزرگش پرسید: "سلام پسرم ، روزت چطور بود؟" سامان بدون نگاه کردن به مادربزرگ، گوشی‌اش را از روی میز برداشت و گفت: "هیچی، خوب بود ! 🤔بچه ها ، بنظر شما کجاهای این قصه مودبانه نیست ؟ 💌نظرتون رو برامون رو ارسال کنید ⭐️کارت ستاره ای هم داره @ghesseminofen 💊💜