8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیروز مهمون داشتیم چه مهمونایی 😍
بچه های هنرمند و بانشاط گروه کتاب گویا 📚
و قرار شد کلی اتفاق خوب دیگه رو با کمک همدیگه برای شما قصه مینوفنی های عزیز رقم بزنیم 🤲📿
از پشت صحنه و اجراهای دیروز کلی فیلم بامزه داریم که یکی یکی براتون میزاری🎥😘
با تشکر از حنانه ی انتظام عزیز بابت ساخت این کلیپ 👏❤️
#پشت_صحنه
@ghesseminofen 💊💜
🎯#قصه_بازی
🌈به نام خدای رنگها
📝 روز پرماجرای سامان
سامان، پسر کوچکی بود که تازه به مدرسه «گلستان» آمده بود . یک روز صبح، وقتی میخواست از خانه بیرون بیاید، مادربزرگش به او گفت:
"سامان جان، مواظب خودت باش و سعی کن دوستای خوبی پیدا کنی .
سامان با بیحوصلگی جواب داد:
"باشه، باشه، حرف شما رو شنیدم!"
ولی اصلاً به حرف مادربزرگ فکر نکرد.
وقتی به مدرسه رسید، در راهرو یکی از همکلاسیهایش، رضا، را دید که کتابهایش از دستش افتاده بود.
سامان با صدای بلند خندید و گفت:
"چه دست و پا چلفتی!"
رضا ناراحت شد، اما چیزی نگفت.
در کلاس، وقتی خانم معلم دربارهی نظم و ترتیب صحبت میکرد، سامان حرف او را قطع کرد و با صدای بلند گفت:
"این درسها خستهکنندهس! کی زنگ تفریح میشه؟"
بچهها از رفتار او تعجب کردند، اما خانم معلم فقط لبخند زد و درسش را ادامه داد.
زنگ تفریح که شد، سامان به حیاط رفت. او با چند نفر از بچهها شروع به بازی کرد. ناگهان توپشان به گلهای باغچه خورد و چند شاخه گل شکست. سامان گفت:
"اشکالی نداره، مگه گلها هم آدمن که ناراحت بشن؟"
ولی خادم مدرسه که پیرمرد کم حوصله ای بود با ناراحتی نگاهی به گل ها و سامان انداخت و گفت عجب بزغاله ایه !
ظهر که وقت ناهار رسید، سامان ناهارش را سریع خورد و بدون تمیز کردن جای خودش از میز بلند شد. دوستش، علی، گفت:
"سامان، چرا جایت را مرتب نمیکنی؟"
اما سامان شانه بالا انداخت و گفت:
"اینجا که خونهمون نیست، کسی دیگه تمیزش میکنه!"
وقتی به خانه برگشت، مادربزرگش پرسید:
"سلام پسرم ، روزت چطور بود؟"
سامان بدون نگاه کردن به مادربزرگ، گوشیاش را از روی میز برداشت و گفت:
"هیچی، خوب بود !
🤔بچه ها ، بنظر شما کجاهای این قصه مودبانه نیست ؟
💌نظرتون رو برامون رو ارسال کنید
⭐️کارت ستاره ای هم داره
#ادب_از_که_آموختی_از_بی_ادبان
@ghesseminofen 💊💜
هدایت شده از قصه مینوفن
معرفی ⭐️کارتهای ستاره ای⭐️
👌🏻دوستای گلم ما در طول هفته آیتم هایی داریم مثل :
🔑بقیه ش با تو
🔑قصه بازی
🔑قصه گویی با گویش محلی
🔑و ...
که میتونید به میزان مشارکت وفعالیتتون در این آیتم های باحال و مفید ، امتیاز دریافت کنید و با هر صد امتیاز، یه جایزه از سبد جایزه ها بردارید .🎁🎁
البته که ارزش کار شما بیشتر از این جایزه هاست .
ولی خب دوست داریم یه یادگاری از قصه مینوفن💊 داشته باشید. 😉❤️
📣ضمنا بزرگترها هم میتونن با پُر کردن سبد جایزه ها ، در خوشحال کردن بچه ها سهیم باشند.
#کارتهای_ستارهای
#قصه_مینوفن
@ghesseminofen 💊💜
قصه مینوفن
دیروز مهمون داشتیم چه مهمونایی 😍 بچه های هنرمند و بانشاط گروه کتاب گویا 📚 و قرار شد کلی اتفاق خوب
بریم برای دیدن یه قسمت دیگه 😍
🎧نام قصه : کلاغِ سفید
قصه گو : نیلوفر رضایی
گروه سنی : ۶ سال به بالا
تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی
🧸توضیحات : جوجه کلاغی که مشغول بازی بوده ، اما سنگی به سمتش پرتاب میکنن و اون فراموشی میگیره و از خانوادش دور میشه...
آنچه بچه ها در این قصه می آموزند:
#هویت
#عزت_نفس
#همدلی
#پذیرش
#محبت
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen 🪴💚
کلاغ سپید .mp3
16.27M
🎧نام قصه : کلاغِ سفید
قصه گو : #نیلوفر_رضایی
گروه سنی : #۶_سال_به_بالا
تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen|🪴💚
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
✨️مژده ✨️مژده
صفحه قصه مینوفن در سایت شنوتو و کست باکس به نشانی های زیر 👇در اختیار عزیزان
قرار گرفت 😊
💊شنوتو
https://shenoto.com/channel/podcast/Ghesseminofen
💊کست باکس
https://castbox.fm/va/6420283
@Ghesseminofen 💊💜
🎧نام قصه : گوسی گوساله کوچولو
قصه گو : نجمه گودرزی
گروه سنی : ۳تا۶سال
تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی
🧸توضیحات : گوسی گوساله همه ی قند هارو میخوره و مامانش از دست اون ناراحت میشه تا اینکه گوسی تصمیم عجیبی میگیره...
آنچه بچه ها در این قصه می آموزند:
#هویت
#پذیرش
#دقت
#تفکر
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen 🪴💚