eitaa logo
قصه مینوفن
12.5هزار دنبال‌کننده
420 عکس
137 ویدیو
2 فایل
قدمی کوچک اما استوار برای داشتن نسلی متعادل ، بر پایه ی سه ویژگی: شخصیت، تفکر و آزادگی استفاده از مطالب این کانال فقط با ذکر منبع بلامانع است. فعال در ایتا ، بله ، روبیکا،تلگرام و اینیستاگرام ادمین 👈 @honar_andisheh کانال ویژه والدین 👈 @cafeminofen
مشاهده در ایتا
دانلود
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای عجیب غریب "شهر آدنا"😳 بنظرتون انتهای قصه ی عمو رضا و شهر آدِنا چی میشه ؟!!🤔 دوست داریم ادامه ی قصه رو از زبون شما بشنویم ♥️ بنویسید و برامون ارسال کنید💌 امتیاز هم داره 🤩 @ghesseminofen💊💜
هدایت شده از قصه مینوفن
معرفی ⭐️کارتهای ستاره ای⭐️ 👌🏻دوستای گلم ما در طول هفته آیتم هایی داریم مثل : 🔑بقیه ش با تو 🔑قصه بازی 🔑قصه گویی با گویش محلی 🔑و ... که میتونید به میزان مشارکت وفعالیتتون در این آیتم های باحال و مفید ، امتیاز دریافت کنید و با هر صد امتیاز، یه جایزه از سبد جایزه ها بردارید .🎁🎁 البته که ارزش کار شما بیشتر از این جایزه هاست . ولی خب دوست داریم یه یادگاری از قصه مینوفن💊 داشته باشید. 😉❤️ 📣ضمنا بزرگترها هم میتونن با پُر کردن سبد جایزه ها ، در خوشحال کردن بچه ها سهیم باشند. @ghesseminofen 💊💜
هدایت شده از قصه مینوفن
معرفی ⭐️کارتهای ستاره ای⭐️ 👌🏻دوستای گلم ما در طول هفته آیتم هایی داریم مثل : 🔑بقیه ش با تو 🔑قصه بازی 🔑قصه گویی با گویش محلی 🔑و ... که میتونید به میزان مشارکت وفعالیتتون در این آیتم های باحال و مفید ، امتیاز دریافت کنید و با هر صد امتیاز، یه جایزه از سبد جایزه ها بردارید .🎁🎁 البته که ارزش کار شما بیشتر از این جایزه هاست . ولی خب دوست داریم یه یادگاری از قصه مینوفن💊 داشته باشید. 😉❤️ 📣ضمنا بزرگترها هم میتونن با پُر کردن سبد جایزه ها ، در خوشحال کردن بچه ها سهیم باشند. @ghesseminofen 💊💜
🌻دوستی عجیب و غریب🌻 روزی روزگاری در دل یک جنگل سرسبز و آرام، رودخانه‌ای زلال جریان داشت که پر از ماهی‌های رنگارنگ و بازیگوش بود. 🐡🐟🐠 در نزدیکی این رودخانه، گربه‌ای زندگی می‌کرد به نام "میمی". 🐈 🐱🐾میمی کنجکاو و شیطون بود و عاشق صدای شرشر آب و دیدن ماهی‌هایی که پولک هاشون زیر نور خورشید برق می‌زدند. یه روز صبح، میمی تصمیم گرفت ماهیگیری کنه. پاورچین پاورچین به لبه‌ی رودخانه نزدیک شد و با چشمانی تیز، حرکات ماهی‌ها رو زیر نظر گرفت. ولی ماهی‌ها هم زرنگ‌تر از اونی بودن که بشه راحت گرفتشون. تا میمی پنجه‌اش رو توی آب می‌کرد، ماهی‌ها با سرعت فرار می کردند اما یکروز ... به نظرتون انتهای این قصه چی میشه ؟!!🤔 دوست داریم ادامه ی قصه رو از زبون شما بشنویم ♥️ بنویسید و برامون ارسال کنید💌 امتیاز هم داره 🤩 🍓@ghesseminofen💊🧡