مثلا «از عمار به یاسر! ما چندتا قورباغه اینجا داریم که همهٔ لوبیاها را خوردهاند کمی لوبیا بفرستید» یعنی مثلا: «از مسئول گروهان به مسئول گردان! توپهای ۱۰۶ ما گلوله تمام کردهاند! گلولهٔ توپ لازم داریم».
فرماندهٔ گردان ما عباس رفاهیت بود. یکی از فرماندهٔ گروهانها هم که پس از مجروح شدن اسلامینسب، بهجای او معاون گردان شده بود، سیدی بود بسیار باوقار و محجوب که نامش را نمیبرم ولی نام فامیلش چیزی بود مثلا بر وزن عباسی. شب عملیات همهٔ بیسیمهای گردان روی یک فرکانس قرار دارند تا از وضعیت هم اطلاع داشته باشند. ما در گروهان دیگری بودیم و بیسیمچیمان
شهکلایی نام داشت. عملیات شروع شد و هر لحظه سختتر میشد. صدای غرش توپها و خمپارهها و تیربارها، بوی باروت، فریاد الله اکبرِ رزمندگان خودمان و هلهلهٔ عراقیها، چند ساعت بود که قطع نمیشد و در تاریکی شب به اوج رسیده بود. در محور شوش، چند گردان از نیروهای خودی قیچی شده و ضربات سختی خورده بودند. برخی نیز برنگشته و اکثر آنها شهید شده بودند. دستور عقبنشینی در این محور صادر شده بود. ابتدائا هر چه از بیسیم شهکلایی میشنیدیم به صورت رمز بود. رفاهیت و عباسی هر دو لهجهٔ شیرازی بسیار غلیظی داشتند و از روی صدایشان کاملا مشخص بودند. ناگهان دیدم که دیگر، رمز رها شده است! رفاهیت با همان لهجهٔ شیرازیاش میگوید: «عباسی! عباسی! بیو جلو نِه!» یعنی چرا حرکت نمیکنی و بر نمیگردی؟ بلافاصله صدای عباسی میآمد که: «رفاهیت! رفاهیت! من راهِ گُم کِردم! نمیدونم از کدوم بر باید بیام!». خیلی وضعیت سختی بود. تعداد زیادی از بچهها با عباسی بودند. چند دقیقه بعد صدای رفاهیت میآمد: «عباسی! همی الآن یِیْ مُنوّرِ کُلت شلیک میکنم همی منورو رِ صاف بیگیر بیو جلو میرسی به ما!» یکی دو دقیقه بعد صدای عباسی را شنیدم که از پشت بیسیم میگفت: «آمو رفاهیت! صدتو منور تو هوا هَس من از کُجو بودونَم که کدومش مالِ تو هس!؟» من هم به آسمان نگاه کردم دیدم که حق با عباسی است! آسمان پر از منورهای رنگارنگ است که از طرف تیپها، گردانها و گروهانهای مختلف عراقی و ایرانی در آسمان رها شده است!! البته به یاری خداوند، عباسی هم سرانجام توانست بچههای تحت امرش را سالم به عقب برگردانَد.
گر نگهدارِ من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد!
۸- همانطور که گفتم، عملیاتِ فتحالمبین وسعت و مساحت گستردهای داشت و از چند محور صورت میگرفت. نیروهای خودی باید از این چند محور، عراقیها را محاصره و قیچی نمایند. در شب اول عملیات، در محورهای مختلف، رزمندگان اسلام پیشرَویهای مهمی داشتند. ولی محور شوش که ما در آن بودیم به بنبست خورد. چند گروهان از گردانهای مختلف به دل دشمن زده بودند ولی توسط دشمن قیچی شده و دیگر باز نگشتند. به اصطلاح، دست گردانهای مختلف در این محور به هم وصل نشده و در نتیجه، دستور عقبنشینی صادر شده بود. اما با پیشروی در سایر محورها، سرانجام بچههای ما نیز توانستند پس از چند شب، مقاومت دشمن را در محور شوش بشکنند و او را شکست سختی دهند. دشمن در این محور پا به فرار گذاشت. خط دشمن سقوط کرد. عدهٔ زیادی از سپاه دشمن نیز اسیر شدند. عملیات که رو به پیروزی گذاشت، ضمن پیشرَوی، به منطقهای از خاکریزهای عراقی رسیدیم. ناگهان متوجه وضعِ غیر عادی پشت یکی از خاکریزها شدیم. آثاری از لباس نظامی از زیر خاک پیدا بود. بچهها شروع به کندن آنجا کردند. حدسمان درست بود. یک دستهٔ سی و سه نفره از بچههای یکگروهان قیچی شده و همه شهید و توسط بعثیها در یک گور دستهجمعی دفن شده بودند.
هر چند برخی از شهدا روحشان آنقدر قوی است که جسمشان را هم متروح میکند، اما برخی دیگر آنقدر مست و غرق ذکر ذوالجلال میشوند که دیگر جسم خاکی را فراموش میکنند و آن را به خاک میسپارند تا طعمه و روزیِ حشرات زمین شود. اینجا نیز در شوش با وجود آنکه هنوز چند روز بیشتر از فروردینماه نگذشته بود، ولی هوا بیش از حد گرم شده و برای اجساد عزیزان ما همین اتفاق افتاده بود. جسم و روح و دل این رزمندگان ترجمان این دو بیت مثنوی بود:
گر میان مُشک تن را جا شود
روز مردن گند آن پیدا شود
مشک را بر تن مزن بر دل بمال
مشک چهبْوَد؟ نام پاک ذوالجلال
رحمت و رضوان خدا بر همهٔ این شهیدان باد که اینک کنار امام حسین علیهالسلام و کنار خودِ خدا متنعماند و روزیِ محبت و معرفت میخورند. که:
«عِندَ ربّهم یُرزَقون»
✅ @ghkakaie
شرح_گلشن_راز_جلسه_۱۱۴_حجتالاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی.mp3
29.65M
🎙️ باز نشر فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز
اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره)
▶️ جلسه ۱۱۴
🕝مدت زمان صوت:
۳۰ دقیقه و ۵۲ ثانیه
🗓️تاریخ تدریس:
۶ خرداد ۱۳۹۱
✅تدریس شده در حوزهٔ علمیهٔ شهید محمد حسین نجابت( ره)
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
🎙️ باز نشر فایل صوتی #درسگفتار_شرح_گلشن_راز اثر منظوم شیخ محمود شبستری (ره) ▶️ جلسه ۱۱۴ 🕝مدت زمان
درسگفتار شرح گلشن راز، جلسهٔ ۱۱۴:
سؤال:
شراب و شمع و شاهد را چه معنی است
خراباتی شدن آخر چه دعوی است
جواب:
شراب و شمع و شاهد عین معنی است
که در هر صورتی او را تجلی است
شراب و شمع سکر و نور عرفان
ببین شاهد که از کس نیست پنهان
شراب اینجا زجاجه شمع مصباح
بود شاهد فروغ نور ارواح
ز شاهد بر دل موسی شرر شد
شرابش آتش و شمعش شجر شد
شراب و شمع جام و نور اسری است
ولی شاهد همان آیات کبری است
شراب بیخودی در کش زمانی
مگر از دست خود یابی امانی
بخور می تا ز خویشت وارهاند
وجود قطره با دریا رساند
شرابی خور که جامش روی یار است
پیاله چشم مست بادهخوار است
✅ @ghkakaie
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣
💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠
✅ با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
جلسهٔ: ۱۱۵
⏳زمان برگزاری :
سهشنبه، ۱۷ مهر ۱۴۰۳ _ ساعت ۱۶
🖇️لینک شرکت آنلاین در دوره :
https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23
📌(شرکت برای عموم آزاد است )
✅ @ghkakaie
به اطلاع میرساند جلسات شرح مثنوی معنوی از فردا تا پایان سال هر سه شنبه ساعت ۱۶ برگزار میگردد.
✅ @ghkakaie
کانال اختصاصی قاسم کاکایی
📣 انجمن علمی - دانشجویی دانشکده الهیات دانشگاه شیراز برگزار می کند:📣 💠 دوره شرح مثنوی معنوی💠 ✅ با
🎙هم اکنون کلاس درحال برگزاری است .
📎لینک ورود :
https://vroom.shirazu.ac.ir/elmi23
✅ @ghkakaie
شرح_مثنوی_معنوی_جلسه_۱۱۵_دکتر_کاکایی.mp3
14.51M
🎙| فایل صوتی کامل |
جلسه ۱۱۵ #شرح_مثنوی_معنوی (دفتر اول)
⬜️با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
🗓تاریخ جلسه :
سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳
🕝 مدت زمان: ۶۰ دقیقه و ۴۵ ثانیه
#شرح_شعر
#مولانا
✅ @ghkakaie
درسگفتار شرح مثنوی معنوی جلسه ۱۱۵، ابیات ۳۳۷۹تا۳۴۴۱:
کظم غیظ اینست آن را قی مکن
تا بیابی در جزا شیرین سُخن
چون نبودش صبر، میپیچید او
کین سگ زنروسپی حیز کو
تا بریزم بر وی آنچه گفته بود
کان زمان شیر ضمیرم خفته بود
چون عیادت بهر دلآرامیست
این عیادت نیست، دشمن کامیست
تا ببیند دشمن خود را نزار
تا بگیرد خاطر زشتش قرار
بس کسان، کایشان عبادتها کنند
دل به رضوان و ثواب آن دهند
خود حقیقت، معصیت باشد خفی
بس کِدر، کان را تو پنداری صفی
همچو آن کر، کو همی پنداشتست
کو نکویی کرد و آن بر عکس جست
او نشسته خوش که خدمت کردهام
حق همسایه بجا آوردهام
بهر خود او آتشی افروختست
در دلِ رنجور، او، خود را سوختست
فَاتَقوا النار الَتی اوقَدَتُم
اِنَکُم فی المَعصیه اِزدَدَتُم
گفت پیغامبر به یک صاحبریا
صَلِ اِنَک لَم تَصَلَ یا فَتی
از برای چارهٔ این خوفها
آمد اندر هر نمازی اِهدِنا
کین نمازم را میامیز ای خدا
با نماز ضالین و اهل ریا
از قیاسی که بکرد آن کر گزین
صحبت ده ساله باطل شد بدین
خاصه، ای خواجه قیاس حس دون
اندر آن وحیی که شد از حَد فزون
گوش حس تو، به حرف ار در خور است؟
دان، که گوش غیبگیر تو، کر است
بخش ۱۵۶ - اول کسی کی در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود
اول آن کس کین قیاسکها نمود
پیش انوار خدا ابلیس بود
گفت نار از خاک بی شک بهترست
من ز نار و او ز خاک اکدرست
پس قیاس فرع بر اصلش کنیم
او ز ظلمت ما ز نور روشنیم
گفت حق نه بلک لا انساب شد
زهد و تقوی فضل را محراب شد
این نه میراث جهان فانی است
که به انسابش بیابی جانی است
بلک این میراثهای انبیاست
وارث این جانهای اتقیاست
پور آن بوجهل شد مؤمن عیان
پور آن نوح نبی از گمرهان
زادهٔ خاکی منور شد چو ماه
زادهٔ آتش توی رو روسیاه
این قیاسات و تحری روز ابر
یا بشب مر قبله را کردست حبر
لیک با خورشید و کعبه پیش رو
این قیاس و این تحری را مجو
کعبه نادیده مکن رو زو متاب
از قیاس الله اعلم بالصواب
چون صفیری بشنوی از مرغ حق
ظاهرش را یاد گیری چون سبق
وانگهی از خود قیاساتی کنی
مر خیال محض را ذاتی کنی
اصطلاحاتیست مر ابدال را
که نباشد زان خبر اقوال را
منطق الطیری به صوت آموختی
صد قیاس و صد هوس افروختی
همچو آن رنجور دلها از تو خست
کر بپندار اصابت گشته مست
کاتب آن وحی زان آواز مرغ
برده ظنی کو بود همباز مرغ
مرغ پری زد مرورا کور کرد
نک فرو بردش به قعر مرگ و درد
هین به عکسی یا به ظنی هم شما
در میفتید از مقامات سما
گرچه هاروتید و ماروت و فزون
از همه بر بام نحن الصافون
بر بدیهای بدان رحمت کنید
بر منی و خویشبین لعنت کنید
هین مبادا غیرت آید از کمین
سرنگون افتید در قعر زمین
هر دو گفتند ای خدا فرمان تراست
بی امان تو امانی خود کجاست
این همی گفتند و دلشان میطپید
بد کجا آید ز ما نعم العبید
خار خار دو فرشته هم نهشت
تا که تخم خویشبینی را نکشت
پس همی گفتند کای ارکانیان
بی خبر از پاکی روحانیان
ما برین گردون تتقها میتنیم
بر زمین آییم و شادروان زنیم
عدل توزیم و عبادت آوریم
باز هر شب سوی گردون بر پریم
تا شویم اعجوبهٔ دور زمان
تا نهیم اندر زمین امن و امان
آن قیاس حال گردون بر زمین
راست ناید فرق دارد در کمین
بخش ۱۵۷ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان
بشنو الفاظ حکیم پردهای
سر همانجا نه که باده خوردهای
چونک از میخانه مستی ضال شد
تسخر و بازیچهٔ اطفال شد
میفتد او سو به سو بر هر رهی
در گل و میخنددش هر ابلهی
او چنین و کودکان اندر پیش
بیخبر از مستی و ذوق میش
خلق اطفالند جز مست خدا
نیست بالغ جز رهیده از هوا
گفت دنیا لعب و لهوست و شما
کودکیت و راست فرماید خدا
از لعب بیرون نرفتی کودکی
بی ذکات روح کی باشد ذکی
چون جماع طفل دان این شهوتی
که همی رانند اینجا ای فتی
آن جماع طفل چه بود بازیی
با جماع رستمی و غازیی
جنگ خلقان همچو جنگ کودکان
جمله بیمعنی و بیمغز و مهان
جمله با شمشیر چوبین جنگشان
جمله در لا ینفعی آهنگشان
جمله شان گشته سواره بر نیی
کین براق ماست یا دلدلپیی
حاملند و خود ز جهل افراشته
راکب و محمول ره پنداشته
باش تا روزی که محمولان حق
اسپتازان بگذرند از نه طبق
تعرج الروح الیه و الملک
من عروج الروح یهتز الفلک
همچو طفلان جملهتان دامنسوار
گوشهٔ دامن گرفته اسپوار
✅ @ghkakaie
📢اعلام برنامه
💠آیینه هفتاد رنگ💠
🔸مراسم بزرگداشت هفتادمین سال تاسیس بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
🎤سخنرانی استادان پیشکسوت بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز
💻به همراه پیام تصویری حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی
🗓️زمان :
پنجشنبه ۱۹مهرماه ۱۴۰۳،ساعت۸تا۱۲صبح
🏢مکان:
چهارراه حافظیه،مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس،سینما فرهنگ
✅ @ghkakaie
📢اعلام برنامه
💡 سلسله نشست هایِ
(طلب و اخلاق طلبگی)
🎤حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم کاکایی
🎥بستر های پخش از فضای مجازی :
۱ http://Dastgheibqoba.info/live
۲ https://www.aparat.com/dastgheib/live
🗓️زمان :
پنجشنبه ها هر دو هفته یک بار
پس از نماز مغرب و عشاء
جلسهٔ پنجاهم ۱۹ مهر ماه ۱۴۰۳
🕌مکان :
شیراز_ مسجد قبا (آتشیها)
✅ @ghkakaie
شرحالاسماء_الحسنی_جلسه_۱۱۴_حجتالاسلام_والمسلمین_دکتر_کاکایی_1.mp3
32.55M
🎙️|فایل صوتی کامل |
▶️#درسگفتار_شرح_الاسماء_الحسنی
جلسه : ۱۱۴
🌍 محل تدریس :
شیراز ، حوزه علمیه شهید محمد حسین نجابت ( ره )
📅 تاریخ : ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲
🕝مدت زمان صوت :
۳۳ دقیقه و ۵۴ ثانیه
✅ @ghkakaie
درسگفتار شرح الاسماء الحسنی، جلسهٔ ۱۱۴
یا مقلب القلوب، یا منور القلوب
ومن تقليباته تقلبها في الخواطر النفسانية والاحاديث الخيالية التى هي ياجوج وماجوج مفسدون في ارض القلوب لا تصلح الا بسد من عند الله فالانسان بحسبالباطن كالملك والجن يتشكل بالاشكال المختلفة وان لم يكن بحسب الظاهر مثلها يا منور القلوب بفتح اعينها كما في الحديث ما من قلب الا وله عينان فإذا اراد الله بعبده خيرا فتح عينيه اللتين هما للقلب ليشاهد بهما الملكوت وافاضة النور عليها فانه كما ان ابصار العين التى لمشاهدة عالم الملك لا يتيسر الا برفع الموانع وتحقق الشرايط ومن حملتها مصادفة نور العين لنور اخر كنور الشمس والقمر أو النار كك بصيرة القلب لشهود عالم الملكوت لا يتاتى الا برفع العلايق والعوايق وتحقق المقربات والشرايط من جملتها اشراق نور اخر عليه من نور الحق أو بعض مقربيه كنور العقل الفعال قال بعض اهل المعرفة اول ما يبدو في قلب العارف ممن يريد الله سعادته نور ثم يصير ذلك النور ضياء ثم يصير شعاعا ثم يصير نجوما ثم يصير قمرا ثم يصير شمسا فإذا ظهر النور في القلب بردت الدنيا في قلبه بما فيها فإذا صار ضياء تركها وفارقها فإذا صار شعاعا انقطع منها وزهد فيها فإذا صار نجوما فارق الدنيا ولذاتها ومحبوباتها فإذا صار قمرا زهد في الاخرة وما فيها فإذا صار شمسا لا يرى الدنيا وما فيها ولا الاخرة وما فيها ولا يعرف الا ربه فيكون جسده نورا وقلبه نورا وكلامه نورا واما المحرومون من هذه الانوار فهم الذين اشار الله إليهم بقوله الذين كانت اعينهم في غطاء عن ذكرى انتهى
✅ @ghkakaie