زندانی قلعه هفت حصار
✍حسین فتاحی
۲۰۷ صفحه
✂️برشی از کتاب:
بوعلی به معاینه دقیق امیر مشغول شد. دست او را گرفت، بالا آورد و بعد رها کرد. دست مثل تکه ای گوشت بی جان، روی تخت افتاد .ابن خالد گفت:" فلج"
بوعلی گفت :"بله فلج!"
و رو به ابن خالد کرد و گفت:" ظرفی را که امیر از آن آب می نوشد برایم بیاورید."
غلامی دوید تا پیاله را که امیر در آن آب و نوشیدنی می خورد، بیاورد . ابن سوری با حالت مسخره ای گفت:" حتماً ابن سینا میخواهد جادویی به کار گیرد و از طریق پیاله سفالین بیماری امیر را تشخیص دهد!"
با این گفته، خنده حضار بلند شد .غلام با پیاله امیر بازگشت .بوعلی آن را گرفت و برگرداند. بعد آن را به ابن خالد نشان داد و گفت:" به لبه بیرونی پیاله نگاه کنید! ببینید که چه زیبا و ظریف نقاشی شده است. حتماً می دانید که در این لعاب زیبا سرب به کار میرود. این سرب، امیر را مسموم کرده است." ابن خالد گفت:" آیا به تشخیص خود اطمینان داری؟"
_ تنها دلیل من،بهبودی حال امیر است. فقط امیدوارم که دیر نشده باشد.
ابن خالد گفت :"حالا چه چیز تجویز می کنی؟
بوعلی خواست حرفی بزند که ابن صابی وزیر دربار جلو آمد و رو به بوعلی گفت:" پیشنهاد می کنم خودت کلیه کارها را به عهده بگیری. به این ترتیب ،بهبودی کامل یا شکست به عهده خودت خواهد بود."
بوعلی گفت:" به یک شرط!"...
#زندانی_قلعه_هفت_حصار
#روز_پزشک
#ابوعلیسینا
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجدقبا
@ghobalib📚