شاغل بودن بهتر است یا خانه دار بودن؟
مادر شاغل ارزشمندتر است یا مادر خانه دار؟
آیا همه بانوان ظرفیت های یکسانی دارند؟
توصیه میکنم به خوندن این کتاب که با قلمی آسون نگاشته شده
و روایت های شیرینی داره از دیدگاه های متفاوت دونسل (مادر و دختر)...
#سرکار_علیه
#معرفی_اعضا
#عضوفعال:خانم عزلت🌹
همه می گویند حال و هوای کاظمین مو نمیزند با صحن و سرای مشهد. اما من میگویم بابا ها دختری اند. نشان به آم نشان که عطر و بوی کاظمین، خاطرت را میکشاند تا خیابان ارم، تا میدان آستانه، تا باب الجواد، تا ایوان آینه.
حس مالکیت دارم به این حرم. حس نابی که فقط توی خانه پدری میتوان داشت
کتاب: مادِر لَند
#مادر_لند
#اربعین
#موجوددرقفسه
#معرفی_اعضا
#عضوفعال:مبینابابایی فر👏
#معرفی_کتاب
📚 سالهای بنفش
✍️ ابراهیم حسنبیگی
📄 ۲۹۶ صفحه
📌 «سال های بنفش» رمانی است که رویدادهای سیاسی قبل و بعد از انقلاب را درباره یک خانواده شهرستانی روایت می کند.
نویسنده در این رمان، به مبارزات گروه های سیاسی با رژیم طاغوت پرداخته و در انعکاس داستانی آنچه در آن دوره گذشته اتفاق افتاده، نوشته است.
📎 انتشارات کتابستان معرفت
🔖 داستان کتاب:
«علی» شخصیتی است حقیقت جو که از کودکی تحت تأثیر «سید رسول» روحانی تبعیدی به اطراف بندرترکمن، قرار گرفته و با او رفاقت می کند. خانواده علی جزء معدود خانوادۀ شیعه مذهب آن منطقه است و آمدن سید رسول به آنجا برای آنان غنیمت است.
آشنایی آهسته ولی عمیق علی و سید رسول و بعد کوچشان به بندرشاه (بندرترکمن فعلی) ادامه مییابد و بالاخره تا آنجایی از داستان پیش میرود که روزی علی را در شکنجهگاه ساواک در حال بازجویی و شکنجه میبینیم.
✂️ برشی از کتاب:
تمام شب بیدار بود، در یک هوای دم کرده که بوی نا میداد و بوی عرق، مزه گس خون، هنوز زیرزبانش بود.
به باریکه های خون مجال داده بود از جای جای تنش بیرون بزند و او گرمای ملایم خون را روی تنش حس کند... او درد را حس کرده بود؛ اما خم به ابرو نیاورده بود. عادت به تحمل چنین دردهایی نداشت.
بعدها احساس کرد که درد، تحمل پذیر شده است و حتی کمی شیرین؛ آن گاه که به راه رفته اندیشیده بود، به «سید»!...
#معرفیاعضا
#عضوفعال:زهراهلالیان👏
#سالهای_بنفش
زایو، رمانی است برای آینده. ویروسی که وحشتناک است و آمریکایی ها و اسرائیلیها آن را به جان مردم انداخته اند. هر روز هزاران نفر می میرند در حالی که سردمداران سرمایه داری به کره ماه رفته اند دانشمندان ایرانی با پیشرفته ترین اطلاعات و امکانات خود به جنگ این ویروس می روند… جنگ جهانی ایران و آمریکا و اسرائیل، یک جنگ علمی است… .
در رابطه با ویروسی مرگبار که خون را خشک و به رنگ آبی در میاورد و انسان را ظرف 24 ساعت بطور قطعی میکشد.
#زایو
#معرفی_اعضا
#عضوفعال:مبینابابایی فر👏
#معرفی_کتاب
📚 پرخو
(پرخو در لغتنامه دهخدا به معنای هرس و بریدن شاخههای زیادی درختان است.)
✍️ شبنم غفاری حسینی
📄 ۱۲۸ صفحه
📌 رمان، داستان شکلگیری جنگ دارویی در جهان و مبارزه یک دکتر با افرادی سازمانیافته در ایران را روایت میکند.
📎 انتشارات شهید کاظمی
🔖 داستان کتاب:
روایت داستانی از زنی که در میانۀ پژوهشهای علمی و آزمایشهای عملی، به نتیجهای تکاندهنده و باورنکردنی دست پیدا میکند؛ نتیجهای که تمام مسیر زندگیاش را تغییر میدهد و او را سوق میدهد سمت دوراهیهای زندگی و انتخابهایی سخت و تردیدآمیز. زنی که در طول داستان هر روز قویتر و مصمّمتر از روز قبل است.
پرخو داستان مبارزه است. مبارزهای برای رسیدن به راستی و نابودی نفاق. فقط سمیرا نیست که باید انتخاب کند؛ همۀ آدمهای دوروبرش در مسیری قدم میگذارند که شکبرانگیز و حساس است؛ دوراهی عافیتطلبی و حقجویی.
✂️ برشی از کتاب:
با سمانه دست هم را میگرفتیم و میدویدیم لابهلای علفهای بلند صحرای پشت خانه که آخرش میرسید به دیوار مدرسه. کلاساولیها پایشان گیر میکرد به ساقههای کلفت علف و توی گل و لای میخوردند زمین؛ آن وقت دستشان را میگرفتیم و بلندشان میکردیم. بابا میگفت. بابا همیشه میگفت دستت دراز باشد برای کمک به آدمها؛ خودش ولی دستش همیشه روی تخت بود؛ بیحرکت. میخواهم دستم را دراز کنم. برای همین شروع کردهام...
#پرخو
#معرفی_اعضا
#عضوفعال: زهرا هلالیان👏
#معرفی_کتاب
📚 خداحافظ سالار
✍️ حمید حسام
📄 ۴۴۸ صفحه
📌 این کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی از مدافعان حرم است. کتاب خداحافظ سالار به زندگی پرفراز و نشیب این زن بزرگ پرداخته که از کودکی شروع شده و درنهایت به شهادت سردار همدانی در سال ١٣٩٤ ختم میشود.
📎 انتشارات ۲۷ بعثت
✂️ برشی از کتاب:
خواستگارها پاشنه در را ول نمیکردند؛ بیشترشان پولدار و آدمهای اسم و رسم دار بودند. از گاراژدار و راننده کامیون تا کارمند و بازاری. سرآمد آنها که خیلی سمج بود، پسر یک خان معروف بود که گاراژ، ملک، مغازه و حیاط بزرگ را یک جا باهم داشت.
ما رفت و آمد دوری با آنها در ایام عید داشتیم و آرزو میکردیم که عید برسد تا برویم حیاط زیبایشان را تماشا کنیم. به جای سگ، گرگ جلوی در حیاط بزرگ بسته بودند و به اصطلاح پولشان از پارو بالا میرفت.
پدرم به این وصلت راضی بود اما مادرم میگفت که این پول و پله پروانه را خوشبخت نمیکند. من در اتاق بغلی فالگوش ایستاده بودم و میشنیدم که مادرم میگفت: مادر من حسینه، حسین همه جوره تیکه تن ماست. و پدرم جواب میداد: حسین پسر خوبیه، خواهرزادهامه و بزرگش کردم و هیچ مشکلی نداره اما دست و بالش خالیه. و مادرم صدایش را بلندتر میکرد:
- دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول میارزه. من راضی به وصلت با غریبهها نیستم. اصلا جواب خواهرت رو چطور میخوای بدی؟ میخوای بگی به خاطر پول، پروانه رو دادم به غریبهها؟
پدر سکوت میکرد و من از این سکوت خوشحال میشدم.
#خداحافظ_سالار
#معرفی_اعضا
#عضوفعال:زهراهلالیان👏
🌷برشی از کتاب
👌ازعوامل ایجادصبر فراموش نکردن هدف آفرینش است:اگر معتقد باشیم که آمده ایم تابندگی کنیم و پیروزی ماهم درهمین بندگی است،آن وقت است که صبر کردن برایمان کار چندان مشکلی نخواهد شد؛چراکه صبر یکی از دستورات الهی است و وقتی که صبر میکنیم؛می دانیم که🌷 درحال بندگی 🌷هستیم...
#تا_ساحل_آرامش
#معرفی_اعضا
#عضوفعال:خانم طاهری🌹
🌺عبادت حتی برجسم ماهم تاثیر خوب دارد. باعبادت سلول های بدن ماهم باما مهربان تر میشوند.چون این سلولها ،همه عاشق خدا وتسبیح گوی او هستند.عبادت شارژ روح برای قدرت ونشاط پیدا کردن است.🌺
#معرفی_اعضا
#عضوفعال خانم طاهری🌷
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalib📚
🍃معرفی کتاب: 🌸شهید علم🌸
🍃شهید دانشمند دکترمجیدشهریاری درآیینه خاطرات🌹
دکتر هیچ وقت دیر به کلاس نمی آمد و زود
هم نمی رفت.تمام وقت را میماند ومعمولاً ۹۹درصد زمان هم به درس و بحث می گذشت.یکروز که ایام شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود،همراهش چند کتاب عربی وفارسی آورد وحدود نیم ساعت درباره ی ایشان صحبت کرد.ناگهان باصدای بلند شروع کرد به گریه کردن.اصلا انتظارش را نداشتیم.همه تعجّب کرده بودند.
(از شاگردان شهید)
#معرفی_اعضا
#عضوفعال :خانم گوشه نشین🌷
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجدقبا
@ghobalib📚
🍃معرفی کتاب 🍃
🌸نام کتاب : ترجمه الغارات🌸
🌼سالهای روایت نشده از حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام)🌼
🍀برشی از کتاب:🍀
🌺رأی من جهاد با عهدشکنان ومتجاوزان است تازمانی که به ملاقات خدابروم.دراین راه اگرهمراهان من زیاد باشند برعزت من نمی افزایدواگرازدور من پراکنده شوند باعث هراس من نیست؛
چون من برحق هستم وخداهم برحق است.
به خدا قسم که مرگدرراه حق برای من ناخوشایند نیست؛ چون پس ازمرگ، هرخیری باشد برای کسی است که برحق باشد .🌺
#موجوددرقفسه
#معرفی_اعضا
#عضوفعال: خانم گوشه نشین🌹
آن مرد با باران می آید
رفتی کلاس اول
این شعر را عوض کن:
آن مرد تا نیاید...
باران نخواهد آمد
بُرشی از کتاب
سعید با خنده میگوید :دیشب حدس زدم یه خبرایی باشه! نگو داداشای شما شهر رو به هم ریختن.
بعد، باحسرت ادامه می دهد :خوش به حالتون. کاش منم یه داداش بزرگتر از خودم داشتم. توی این گیرودار خیلی بدرد آدم میخوره.
چشمان یوسف برق میزند:اره! یاسرمون قول داده این دفعه واسه ی دیوار نویسی منو هم ببره.
سعید با التماس میگوید:نامردی نکنی ها! قرار شد منو هم، صدا کنی.
در سکوت نگاهشان میکنم. حس خیلی بدی دارم. انگار خیلی بچه تر و ترسوتر از آنها هستم ...
مناسب برای دهه فجر✅
#معرفی_اعضا
#عضوفعال :مبینا بابایی فر🌷
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجدقبا
@ghobalib📚
حدود سی سال پیش به خانه خدا مشرف شدم
ساعت یک بعدازظهر سوار هواپیما شدیم وقتی هواپیما پرواز کرداحساس کردیم یک مرتبه به طرف پایین کشیده میشویم وقتی ازشیشه بیرون را نگاه میکردم می دیدم لحظه لحظه فاصله مااز زمین کم می شود مردم فریاد می زدند... تنها روحانی هواپیما من بودم مسافران روبه من کردند و گفتند سید چه کنیم ؟گفتم بگویید یا اباصالح المهدی ادرکنی همه مسافران یک صدا ناله زدند... مهماندار هواپیما که روسی بود بیرون آمد و گفت چه خبر است ... یکدفعه دیدیم هواپیما آرام آرام به طرف بالا رفت همان فرد روسی جلو آمد و پرسید چه کسی را صدا می زدید ... لحظه ای که هواپیما درحال سقوط بود با ناامیدی کامل دستمان را به طرف دکمه جلیقه های نجات بردیم اما کلید آن هم قفل شده بود دیگر آماده مرگ بودیم که ....بعداز آنکه مهندسین مطلع شدندگفتند چه کسی بین زمین و آسمان دریک فاصله کوتاه قطعاتی از دو موتور که خراب شده بود را برداشت و حتی بعضی ازپیچ ها که به هم نمی خورد را ساییده و جابجا کرده واشکال را بر طرف نموده؟
#موجوددرقفسه
#معرفی_اعضا
#عضوفعال :خانم طاهری🌷
✳️کتابخانه مسجدقبا
@ghobalib📚