🌿سوختن انسان و عذاب انسان پس از ضيق و پس از محروميت و ختم و طبع او شروع مىشود و چون تدريجى است، اين انسانى كه شروع كرده و در خط كفر نشسته، به زودى به اين مقصود مىرسد و فرو مىرود.
🌿عصمت نتیجه ی آگاهی معصوم به حکم و موضوع است و هم نتیجه ی آزادی از غیر خداست است
@ghoftomanenghelab
🌿در هر لحظه محاسبه كنيم مهم ترين كارها و ضرورى ترين آنها كدام است و بر اين اساس انتخاب نماييم.
مهم نيست كه علاقه داشته باشيم يا نداشته باشيم، كه محرك ما ديگر غريزه و علاقه هاى ما نيست، كه ما مى خواهيم مهم ترين كار در هر لحظه را انجام دهيم و چه بسا بهترين و مهم ترين كار در يك لحظه، پاك كردن بينى يتيمى باشد و يا شمشير به دست گرفتن و يا ضَرَبَ يَضْرِبُ خواندن و يا نخود و لوبيا را به پاكت ها ريختن.
🌿عمل از طرح و طرح از هدف و هدف از اين بيّنات و بينش تو از خودت و از رابطه هايت با جهان و با جامعه به دست مى آيد و مشخص مى گردد و تو ديگر ابهامى ندارى، كه مدام محرك ها و حركت هايت را كنترل مى كنى و بهترين حركت را انتخاب مى نمايى و خودسازى تو همين است و با اين ديد، ديگر فشار نمى بينى كه چه مى شود و صدمه نمى خورى كه چه كنم، كه تو در هر پيشامد بهترين امكان و بهترين حركت را انتخاب مى كنى و با اين انتخاب به قدرتِ روحى و ظرفيت و وسعتِ وجودى مى رسى.
🌿تو محرك هايت كنترل مى شوند و حركت هايت محاسبه مى گردند و در نتيجه در هر لحظه بهترين حركت را مى آورى و از وحشت ها و ترس ها و چه مى شودها آزاد مى شوى و همين به تو ظرفيت مى دهد تا آن همه بار را بر دوش بگيرى
🌿ما نمى خواهيم شغل ها متنوع شوند؛ چون بايد نقش ها را عوض كرد آن وقت كوچك ترين حركت معنا دارد. هر چند به آن علاقه نداشته باشى مى توانى انجامش بدهى كه اهميتش را يافتهاى.
ما سه مرحله را مرور مى كنيم:
بنياد فكرى
نظارت بر محرك ها و حركت ها
ظرفيت و قدرت روحى
اين سه مرحله به هم پيوند خورده اند.
🌿همراه بيّنات و با دگرگون شدن تلقى انسان از خودش، ديگر او به آنچه كه دارد دل خوش نيست و در انتظار چيزى است كه مىتواند باشد و بايد باشد. اين توانايى و اين ضرورت او را بر پا مىدارد و به انتظار مىكشاند و چشم به راه مىسازد.
همراه بيّنات به انتظار مىرسيم.
و اين انتظار، نه احتراز و كنارهگيرى است كه بعضىها بر آن پافشارى مىكنند و در بوقهاشان مىدمند، كه تو نمىتوانى در آنچه كه هستى بمانى و نمىتوانى از آنچه كه بايد داشته باشى چشم بپوشى.
اين انتظار نه احتراز است و حتى بالاتر نه اعتراض و فرياد، كه اين انتظار آماده باش است. زمينه سازى و آمادگى براى رسيدن به مطلوب است. آن كس كه در انتظار است آماده مىشود تا نقطه ضعفهاى خودش را پر كند و مانعها را بشناسد و نقطه ضعفهاىشان را بيابد ودر نقطه ضعفهاى دشمن خانه بگيرد و از آن سنگر بسازد.
🌿بى جهت نيست كه انتظارِ فرج بالاترين اعمال است. آن كس كه بن بست موجود را نمى پذيرد و تحمل نمى كند در انتظار گشايش است و به دنبال مطلوب و براى رسيدن به مطلوب آماده است و مهيّاست، كه «مَنْ انْتَظَرَ أَمْراً تَهَيَّأَ لَهُ».
✳️اين خاصيت انتظار است كه تو را وادار مى كند تا كمبودها را حدس بزنى و براى تأمينش بكوشى و اين خاصيت انتظار است كه تو را به آمادگى و حضورى مى رساند كه مانع ها را بشناسى و براى رفعشان برنامه بريزى.
🌿خرافات از همينجا بر مىخيزد كه ما مقارنهها را با علتها عوضى مىگيريم. خيال مىكنيم كه اگر هنگام كوفتن كاسه مسى خورشيد روشن شد و از كسوف نجات پيدا كرد، علت اين امر همين قاشقزنى ما بوده است ... در حالى كه علت چيز ديگرى است، هر چند كه در خارج با چيزهايى هم همراه و هم زمان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 به خدا نیاز ندارم
این سادگی های ما
که ما خیال کنیم
#مردم را ما بگوییم #آقا بیایید متقی بشوید
خب سال هاست می گوییم.
صبحت از #تقوا برای جمعی که
حرف عادی را باور نمی کند
بحث اثبات خدا کردن
در #جامعه ای که بعد اینکه تو بگویی
#خدا هست، همین بغل است
دست خدا را در دست من بگذارید
میگوید من به این خدا نیازی ندارم
من به #محمد(ص) احتیاجی ندارم
من به #حجت احتیاجی ندارم
من مسائلم را خودم حل می کنم
علم و تجربه من هست
#فلسفه و عقلانیت من هست
#عرفان الحادی بدون خدای من هست
من خدا را می خواهم [چه کار کنم؟]
هست برای خودش هست
منکر خدا نیست امروز
شما در برابر این شباهت
چه می خواهید بکنید؟!
میگویید تقوا داشته باشند؟!
خدا را باور نکرده
بعد از این که دست او را دیده
خود او را دیده
می گوید من محتاج او نیستم
من مفتقر به او نیستم
من بگویم بیا از این خدا #اطاعت کن؟!
چه بگویم؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف منتظر ماست
❇️خيال نكنيم اين روحى كه در يك مرحله تسويه و خلقت كامل به انسان دميده مىشود، همان جنبشى است كه در چهار ماهگى در رحم مادر به كودك دست مىدهد. اين نفخ روح پس از بلوغ و تسويه و براى كسانى است كه خدا را انتخاب كردهاند واز غير او بريدهاند، كه درآيه آخر سوره مجادله آمده است: «لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِر يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَو كانُوا آبائَهُم او اخْوانَهُم اوْ عَشيرَتَهُمْ اوُلئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ». اينهايى كه از غير حق بريدهاند با اين روح، مؤيَّد مىشوند.
💠ارزش عمل مربوط به هدف و انگيزه و بينش تو از آثار و روابط آن است كه اين همه بر شكل عمل هم اثر مىگذارند.
🔸مشكل ما در اينجاست كه نمىخواهيم از نعمتهاى دنيا و امكانات آن، چيزى به دست بياوريم و نمىخواهيم با اين مركبها به جايى برويم، وگرنه به نعمتها دلبسته نمىشديم و حساب مىكرديم كه با داشتن و يا از دست دادن با كدامين زودتر مىرسيم؛ كه براى حركت ما دو پاى شكر در هنگام دارايى و صبر در هنگام گرفتارى هست. پس ديگر چه رنجى داريم و چه مرگى داريم. آنجا كه با شكر و صبر مىتوان رفت، آنجا كه اگر از پاى افتادى و ناتوان شدى، تازه با عجز مىتوان رفت، ديگر چه حرفى داريم و چه منطقى داريم. آخر راه آنجا آغاز مىشود كه ما تمام مىشويم.
🔶صراط مستقيم، راه نزديك، راه ميان بر، همين عبوديت و اطاعت است، نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت. شهادتى كه از امر او الهام نگيرد و خدمتى كه از او مايه نگيرد و رياضتى كه از او نباشد و عبادتى كه نشان او را نداشته باشد، بر باد است. كُلُّ امْرٍ ذى بالٍ لَمْ يُبْدأ بِبِسْم اللَّهِ فَهُوَ ابْتَر. آنچه نشان او را بر خود ندارد، دم بريده است، ناقص است، بىارزش است. آنچه از او نشان گرفت، معنى دارد، حتى اگر جمع كردن پشكلها و پاك كردن بينى يتيمى باشد.
🌿هنگامى كه او از اين ولنگارى و رهايى و هرز شدن، نجات پيدا كند و شكل بگيرد، تازه آن وقت به مذهب رسيده و به دين، به اسلام دست يافته است. وقتى او از آزادى، آزاد شود، عبد بشود، تازه اول راه اوست.
مذهب اصيل راه انسانى است كه يافته باشد بايد حركت كند و بايد از آزادى و وسعت تبخير، به شكل گرفتن و به عبوديت برسد و رسالتها را به گردن بگيرد؛ چون نيازهايى در پيش است كه بخارهاى هرز را، به شكل گرفتن دعوت می کند.
💠آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشتهايد؟ و آيا دليل بر خلافت بلافصل حضرت على فقط همين «من كنت مولاه» و يا «تارك فيكم الثقلين» است. اگر دليل همينهاست چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل و درگيرى پيش نيايد؟
براى نجات از اين همه تشكيك تاريخى و مزاحم، راه همان است كه ملاك انتخاب خليفه و رسول مشخص شود و روش انتخاب مشخص شود. آن وقت تمامى حرفها و برخوردهاى رسول، وضع خليفه و تكليف امت را مشخص مىنمايد كه رسول (ص) آن جا كه مىخواست با صراحت كار را يكسره كند و قلم و دوات را طلب نمود، متهم به هجر و هذيان شد. باز هم با اعراض خود، كار را مشخص كرد و براى آنها كه بخواهند، مشكلى باقى نگذاشت، همان طور كه فاطمه (س) و ابوذر و عمار در تمامى مراحل زندگانى على، كار و راه و امر او را مشخص مىنمودند و ابهامى باقى نمىگذاشتند.
مشكل اينجاست كه ما از اين همه آيات و توبيخ و سرزنش و نفاق و عصيان و طغيان، چشم مىپوشيم و به قداست و پاكى خلفا و تمامى صحابه روى مىآوريم و باكى نداريم كه رسول خدا را عامل طغيان و عصيان قلمداد نماييم كه با وفات او همه به ستارههاى هدايت بدل مىشوند و راهنما مىشوند.
💠هركس به اندازهى ظرفيت خود بايد آب بردارد و به تشنه كامان برساند. گرچه آن كه سقاست و مشك و تشكيلات دارد، مسؤوليت زيادترى دارد.
🌿در بينش اسلامى عمل و شغل ملاك ارزش نيست؛ كه عملها را با عاملها و انگيزههايش مىسنجند؛ كه: «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه»؛ هر كس عملش بر طبق نيّتى است كه به عمل شكل مىدهد.