eitaa logo
وقف مهدویت
60 دنبال‌کننده
14 عکس
37 ویدیو
9 فایل
باید خود را وقف امام زمان علیه السلام بکنیم #تربیت
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿تمام هستى براى تو آيت‏ باشد نه‏ غايت
🌿ما نمى‏ خواهيم شغل ‏ها متنوع شوند؛ چون بايد نقش‏ ها را عوض كرد آن وقت كوچك‏ ترين حركت معنا دارد. هر چند به آن علاقه نداشته باشى مى ‏توانى انجامش بدهى كه اهميتش را يافته‏اى. ما سه مرحله را مرور مى ‏كنيم: بنياد فكرى‏ نظارت بر محرك ‏ها و حركت ‏ها ظرفيت و قدرت روحى‏ اين سه مرحله به هم پيوند خورده‏ اند.
🌿همراه بيّنات و با دگرگون شدن تلقى انسان از خودش، ديگر او به آنچه كه دارد دل خوش نيست و در انتظار چيزى است كه مى‏تواند باشد و بايد باشد. اين توانايى و اين ضرورت او را بر پا مى‏دارد و به انتظار مى‏كشاند و چشم به راه مى‏سازد. همراه بيّنات به انتظار مى‏رسيم. و اين انتظار، نه احتراز و كناره‏گيرى است كه بعضى‏ها بر آن پافشارى مى‏كنند و در بوق‏هاشان مى‏دمند، كه تو نمى‏توانى در آنچه كه هستى بمانى و نمى‏توانى از آنچه كه بايد داشته باشى چشم بپوشى. اين انتظار نه احتراز است و حتى بالاتر نه اعتراض و فرياد، كه اين انتظار آماده باش است. زمينه سازى و آمادگى براى رسيدن به مطلوب است. آن كس كه در انتظار است آماده مى‏شود تا نقطه ضعف‏هاى خودش را پر كند و مانع‏ها را بشناسد و نقطه ضعف‏هاى‏شان را بيابد ودر نقطه ضعف‏هاى دشمن خانه بگيرد و از آن سنگر بسازد.
🌿بى‏ جهت نيست كه انتظارِ فرج بالاترين اعمال است. آن كس كه بن‏ بست موجود را نمى ‏پذيرد و تحمل نمى ‏كند در انتظار گشايش است و به دنبال مطلوب و براى رسيدن به مطلوب آماده است و مهيّاست، كه‏ «مَنْ انْتَظَرَ أَمْراً تَهَيَّأَ لَهُ». ✳️اين خاصيت انتظار است كه تو را وادار مى ‏كند تا كمبودها را حدس بزنى و براى تأمينش بكوشى و اين خاصيت انتظار است كه تو را به آمادگى و حضورى مى‏ رساند كه مانع‏ ها را بشناسى و براى رفعشان برنامه بريزى.
🌿خرافات از همين‏جا بر مى‏خيزد كه ما مقارنه‏ها را با علت‏ها عوضى مى‏گيريم. خيال مى‏كنيم كه اگر هنگام كوفتن كاسه مسى خورشيد روشن شد و از كسوف نجات پيدا كرد، علت اين امر همين قاشق‏زنى ما بوده است ... در حالى كه علت چيز ديگرى است، هر چند كه در خارج با چيزهايى هم همراه و هم زمان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 به خدا نیاز ندارم این سادگی های ما که ما خیال کنیم را ما بگوییم بیایید متقی بشوید خب سال هاست می گوییم. صبحت از برای جمعی که حرف عادی را باور نمی کند بحث اثبات خدا کردن در ای که بعد اینکه تو بگویی هست، همین بغل است دست خدا را در دست من بگذارید میگوید من به این خدا نیازی ندارم من به (ص) احتیاجی ندارم من به احتیاجی ندارم من مسائلم را خودم حل می کنم علم و تجربه من هست و عقلانیت من هست الحادی بدون خدای من هست من خدا را می خواهم [چه کار کنم؟] هست برای خودش هست منکر خدا نیست امروز شما در برابر این شباهت چه می خواهید بکنید؟! میگویید تقوا داشته باشند؟! خدا را باور نکرده بعد از این که دست او را دیده خود او را دیده می گوید من محتاج او نیستم من مفتقر به او نیستم من بگویم بیا از این خدا کن؟! چه بگویم؟!
❇️خيال نكنيم اين روحى كه در يك مرحله تسويه و خلقت كامل به انسان دميده مى‏شود، همان جنبشى است كه در چهار ماهگى در رحم مادر به كودك دست مى‏دهد. اين نفخ روح پس از بلوغ و تسويه و براى كسانى است كه خدا را انتخاب كرده‏اند واز غير او بريده‏اند، كه درآيه آخر سوره مجادله آمده است: «لاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِر يُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَو كانُوا آبائَهُم او اخْوانَهُم اوْ عَشيرَتَهُمْ اوُلئِكَ كَتَبَ فى‏ قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ». اينهايى كه از غير حق بريده‏اند با اين روح، مؤيَّد مى‏شوند.
💠ارزش عمل مربوط به‏ هدف‏ و انگيزه‏ و بينش تو از آثار و روابط آن‏ است كه اين همه بر شكل‏ عمل‏ هم اثر مى‏گذارند.
🔸مشكل‏ ما در اينجاست كه نمى‏خواهيم از نعمت‏هاى دنيا و امكانات آن، چيزى به دست بياوريم و نمى‏خواهيم با اين مركب‏ها به جايى برويم، وگرنه به نعمت‏ها دلبسته نمى‏شديم و حساب مى‏كرديم كه با داشتن و يا از دست دادن با كدامين زودتر مى‏رسيم؛ كه براى حركت ما دو پاى‏ شكر در هنگام دارايى و صبر در هنگام گرفتارى هست. پس ديگر چه رنجى داريم و چه مرگى داريم. آنجا كه با شكر و صبر مى‏توان رفت، آنجا كه اگر از پاى افتادى و ناتوان شدى، تازه با عجز مى‏توان رفت، ديگر چه حرفى داريم و چه منطقى داريم. آخر راه آنجا آغاز مى‏شود كه ما تمام مى‏شويم.
🔶صراط مستقيم، راه نزديك، راه ميان بر، همين عبوديت و اطاعت است‏، نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت. شهادتى كه از امر او الهام نگيرد و خدمتى كه از او مايه نگيرد و رياضتى كه از او نباشد و عبادتى كه نشان او را نداشته باشد، بر باد است. كُلُّ امْرٍ ذى‏ بالٍ لَمْ يُبْدأ بِبِسْم اللَّهِ فَهُوَ ابْتَر. آنچه نشان او را بر خود ندارد، دم بريده است، ناقص است، بى‏ارزش است. آنچه از او نشان گرفت، معنى دارد، حتى اگر جمع كردن پشكل‏ها و پاك كردن بينى يتيمى باشد.
🌿هنگامى كه او از اين ولنگارى و رهايى و هرز شدن، نجات پيدا كند و شكل‏ بگيرد، تازه آن وقت به مذهب رسيده و به دين، به اسلام دست يافته است. وقتى او از آزادى، آزاد شود، عبد بشود، تازه اول راه اوست. مذهب اصيل‏ راه انسانى است كه يافته باشد بايد حركت كند و بايد از آزادى و وسعت تبخير، به شكل‏ گرفتن و به عبوديت برسد و رسالت‏ها را به گردن بگيرد؛ چون نيازهايى در پيش است كه بخارهاى هرز را، به شكل‏ گرفتن دعوت‏ می کند.
💠آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشته‏ايد؟ و آيا دليل بر خلافت بلافصل حضرت على فقط همين‏ «من كنت مولاه» و يا «تارك فيكم الثقلين» است. اگر دليل همين‏هاست چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل‏ و درگيرى پيش نيايد؟ براى نجات از اين همه تشكيك تاريخى و مزاحم، راه همان است كه ملاك انتخاب خليفه و رسول مشخص شود و روش انتخاب مشخص شود. آن وقت تمامى حرف‏ها و برخوردهاى رسول، وضع خليفه و تكليف امت را مشخص مى‏نمايد كه رسول (ص) آن جا كه مى‏خواست با صراحت كار را يك‏سره كند و قلم و دوات را طلب نمود، متهم به هجر و هذيان شد. باز هم با اعراض خود، كار را مشخص كرد و براى آن‏ها كه بخواهند، مشكلى‏ باقى نگذاشت، همان طور كه فاطمه (س) و ابوذر و عمار در تمامى مراحل زندگانى على، كار و راه و امر او را مشخص مى‏نمودند و ابهامى باقى نمى‏گذاشتند. مشكل‏ اين‏جاست كه ما از اين همه آيات و توبيخ و سرزنش و نفاق و عصيان و طغيان، چشم مى‏پوشيم و به قداست و پاكى خلفا و تمامى صحابه روى مى‏آوريم و باكى نداريم كه رسول خدا را عامل طغيان و عصيان قلمداد نماييم كه با وفات او همه به ستاره‏هاى هدايت بدل مى‏شوند و راهنما مى‏شوند.
💠هركس به اندازه‏ى ظرفيت خود بايد آب بردارد و به تشنه كامان برساند. گرچه آن كه سقاست و مشك و تشكيلات‏ دارد، مسؤوليت زيادترى دارد.
🌿در بينش اسلامى عمل و شغل ملاك ارزش نيست؛ كه عمل‏ها را با عامل‏ها و انگيزه‏هايش مى‏سنجند؛ كه: «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه»؛ هر كس عملش بر طبق نيّتى است كه به عمل شكل‏ مى‏دهد.
🔶«يا ايها الذين آمنوا اصبرا و صابروا و رابطوا». آنجا كه يك دسته هستند، اصبروا و آنجا كه دسته‏ها شكل‏ مى‏گيرند، صابروا و در نهايت پيوند و مرابطه‏ و از داخل هماهنگ ساختن و رابطه برقرار كردن دستور كسانى است كه تقوا و فلاح و رويش مى‏خواهند.
💠هر مكتبى سه مرحله تبيين و دو دستگى و درگيرى را ناچار دارد. ابراهيم موسى و عيسى و محمد در مرحله‏ تبيين، آزادى‏ مى‏دهند و امان‏ مى‏دهند و كلام خود را مى‏رسانند. و سپس با تماميت حجت و ظهور كفر صف‏ها مشخص مى‏شود و قتال‏ شكل‏ مى‏گيرد. و اين قتال و درگيرى عين رحمت و محبت است و همچون عذاب حق است كه نشان رحمت و عنايت اوست و همين كه پاك شدى به درجات بهشت راهت مى‏دهند و كدورتت را مى‏شويند و حتى تورات و انجيل از اين پيمان قتال نشانه‏ها دارد.
🌿در اين قرن وحشى، شديدترين نيازها، نياز جهت دادن و شكل‏ دادن و كشف كردن استعدادهاست. نياز رهبرى كردن و تربيت نمودن و بارور ساختن است.
✳️نه جهان از خوب و بد تشكيل‏ شده، و نه انسان از خوب و بد و روح و لجن. خوبى و بدى، شر و خير، صفت ارتباطهاى انسان با خودش، با جامعه و يا جهان است. هنگامى كه من با اسيد بد رابطه برقرار كردم، صدمه مى‏خورم و بدى مى‏بينم. شر و خير، خوب و بدى، نتيجه‏ى جهت‏گيرى و موضع‏گيرى انسان در هستى و در جامعه و در خويش است.
☘️آنچه كه اين هماهنگى نيروهاى درونى را به وجود مى‏آورد و تمركز و قدرت تو را تأمين مى‏كند، رياضت‏ها و ورزش‏هاى يوگا نيست؛ كه اين تلقين‏ها خودشان در روح‏هاى عاصى رنگى ندارند و تضادها را حل نمى‏كنند. آنچه كه به اين رياضت‏ها و ورزش‏ها اثر داده، همان قدرت بزرگى است كه در دل تو وسوسه كرده و تو را جلب نموده است و اين قدرت است كه قدرت‏هاى ضعيف‏تر را جذب مى‏كند. ولى تويى كه بالاتر از اين قدرت‏ها و بازى‏ها مى‏خواهى و ارزش خودت را بيش از اينها احساس كرده‏اى، ديگر نمى‏توانى به اين پناهگاه روى بياورى و اين بازى قدرت را در اين شكل‏ و شمائل براى هميشه ادامه بدهى.
🌿اين نكته هم بايد در نظر گرفته شود كه خداوند در قرآن هنگامى كه ما را به طبيعت نزديك مى‏كند و حادثه را در چشم ما مى‏گستراند، ما را در طبيعت نگاه نمى‏دارد و در بند حادثه‏ها نمى‏اندازد. مثلا هنگامى كه مى‏خواهد قدرت و شعور خود را در يك صحنه‏ى زيباى طبيعت؛ مثل ريزش باران بر سرزمين خشك مرده نشان دهد، ديگر در بند كيفيت حركت باد و چگونگى تشكيل‏ ابرها و اقسام مختلف ابرها و خصايص آنها نمى‏ايستد؛ چون اينها به علوم طبيعى مربوط هستند كه در اين قسمت‏ها كنجكاوى كنند و معلوماتى تلنبار نمايند. اين كنجكاوى گر چه در علوم طبيعى نافع است و لازم است، اما در اين‏جا كه اين صحنه‏ها به صورت پل و يا نردبانى به كار گرفته شده است كنجكاوى زياد و تعمق در اين پل و چگونگى آن ما را از راه باز مى‏دارد. و چه بسيار فرق است بين كسى كه پل براى او وسيله‏ى عبور است و ديگرى كه اين كار رشته‏ى تخصصى و هدف فكرى او حساب مى‏شود.
✅«اللهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى‏ نَفْسى‏»؛ بى‏نيازى و غناى مرا در خودم بگذار. مادام كه انسان در خودش جريانى شكل‏ نگيرد و غنايى منزل نكند، هيچ چيز ديگر به جاى او غنايى نمى‏آورد