گنجشکی به خدا گفت:
لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم
سر پناه بی کسیام بود
طوفان تو آن را از من گرفت!
کجای دنیای تو را گرفته بودم؟
خدا در جواب گفت:
ماری در راه لانه ات بود
تو خواب بودی، باد و باران را گفتم
لانه ات را واژگون کند
آنگاه تو از کمین مار پر گشودی.
چه بسیار بلاها که به واسطه
محبتم از تو دور کردم و تو
ندانسته به دشمنیام برخواستی!
🕊🌺🕊
🌺سلاااااااااام
🕊سحرتون مملو از عطر دعا و مناجات
🌺اسعد الله ایامکم
🕊دلتون شااااااااااااااااد
@gholch🌹
🌸✨بر آینه ے جمالِ داور صلوات
⚪️✨بر نورِ دو دیده ے پَیمبَر صلوات
🌸✨بفرست تو بر امامِ خوبان، امروز
⚪️✨ناز قدمِ موسےِ جعفر صلوات
🌸✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
⚪️✨وَآلِ مُحَمَّدٍ
🌸✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
⚪️✨وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
.@gholch🌹
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
🌸#فضائل_امیرالمومنین #فضیلت_چهل_و_هشتم: ⬇️
🔰 وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ وَ الْأَرْبَعُونَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَانِي فِي مَنْزِلِي وَ لَمْ يَكُنْ طَعِمْنَا مُنْذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَقَالَ يَا عَلِيُّ هَلْ عِنْدَكَ مِنْ شَيْءٍ فَقُلْتُ وَ الَّذِي أَكْرَمَكَ بِالْكَرَامَةِ وَ اصْطَفَاكَ بِالرِّسَالَةِ مَا طَعِمْتُ وَ زَوْجَتِي وَ ابْنَايَ مُنْذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَقَالَ النَّبِيُّ ص يَا فَاطِمَةُ ادْخُلِي الْبَيْتَ وَ انْظُرِي هَلْ تَجِدِينَ شَيْئاً فَقَالَتْ خَرَجْتُ السَّاعَةَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَدْخُلُهُ أَنَا فَقَالَ ادْخُلْ بِاسْمِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِطَبَقٍ مَوْضُوعٍ عَلَيْهِ رُطَبٌ مِنْ تَمْرٍ وَ جَفْنَةٍ مِنْ ثَرِيدٍ فَحَمَلْتُهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا عَلِيُّ رَأَيْتَ الرَّسُولَ الَّذِي حَمَلَ هَذَا الطَّعَامَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ صِفْهُ لِي فَقُلْتُ مِنْ بَيْنِ أَحْمَرَ وَ أَخْضَرَ وَ أَصْفَرَ فَقَالَ تِلْكَ خِطَطُ [خُطُوطُ] جَنَاحِ جَبْرَئِيلَ ع مُكَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ فَأَكَلْنَا مِنَ الثَّرِيدِ حَتَّى شَبِعْنَا فَمَا رُئِيَ إِلَّا خَدْشُ أَيْدِينَا وَ أَصَابِعِنَا فَخَصَّنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ مِنْ بَيْنِ أَصْحَابِهِ .
🔰 امیر المومنین علیه السلام :
و اما چهل و هشتم :
روزی رسول خدا به خانه ما آمد و فرمود :
چیزی برای خوردن دارید؟
ما سه روز بود كه غذائى نخورده بوديم ، عرض كردم : به خدا قسم سه روز است كه چيزى نخورده ايم !
پيامبر به فاطمه فرمود :
فاطمه جان داخل اتاق برو و آنجا رانگاه كن .
فاطمه عرض كرد : الآن از اتاق بيرون آمدم و چیزی نبود ، من گفتم : يا رسول اللَّه من داخل شوم؟
حضرت اجازه دادند.
داخل اتاق شدم سینی ديدم كه در آن ظرفی پر از خرماى تازه و كاسه اى از آبگوشت بود.
سینی را برداشتم و نزد رسول خدا آوردم ،
فرمود : يا على کسی كه اين غذا را آورده بود ديدى؟
گفتم : بله .
فرمود : او را براى من توصيف كن .
عرض كردم: رنگهاى سرخ و سبز و زرد ديدم . فرمود : اينها خطهاى پرِ جبرئيل بوده كه با دُرّ و ياقوت تزیین شده است .
پس ما از آن غذاها خورديم تا اينكه سير شديم ، و جالب این که دستها و انگشتان ما اصلا کثیف نشدند .
پس خداوند از ميان اصحاب پيامبر فقط مرا به اين شرافت مخصوص فرمود.
11.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی(ع) مَرده...
زیر بار منت کسی نمیره