eitaa logo
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
1.3هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
11.3هزار ویدیو
321 فایل
✨﷽✨ حسین جان❤️ سرخی شهادت تو ناپیدا بود عشق تو امام کربلا زیبا بود تنها سبب زندگی دین قطعاً پیغام نماز ظهر عاشورا بود
مشاهده در ایتا
دانلود
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رابطه‌ی فکری، مهم تر از رابطه‌ی خونی است؛ بعضی آدم‌ها در ذهن آدم ، یک بار برای همیشه خلق می‌شوند.. ‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 به هیچ یک از اعضای خانواده اجازه ندهید به همسرتان بی‌احترامی کند و در مقابل کسی که به همسرتان بی‌احترامی می کند بایستید. 👈 از تلاشی که برای زندگی‌تان می‌کند قدردانی کنید. 👈 در کارهای تان با هم مشورت کنید. 👈 برای رسیدن به اهدافتان با هم برنامه‌ریزی کنید. 👈 بیش از اندازه کار نکنید، برای باهم بودن نیز وقت بگذارید. 👈 اگر مرتکب اشتباهی شدید، همدیگر را ببخشید. @gholch🌹 👆
مهندسی فکر 12.mp3
6.66M
۱۲💡 تفکر در لحظه ی آغاز زندگیِ آخرتی مون و کیفیتِ زندگی مون، بعد از تولد به برزخ، زیباترین و ارزشمندترین بخشِ تفکر هر انسانه... تفکری که اونو از شقاوت ابدی، دور میکنه. مجموعه سبک زندگی انسانی ‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯
خنداندنِ افراد موجبِ فراموشی مشکلاتشان می‌شود؛ چه انسانِ نیکوکاری است، آن کس که فراموشی را به دیگران هدیه می‌دهد... ‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯
داستان کشاورز و خدا @gholch🌹 کشاورزی تصمیم گرفت خدا را در کار زراعتش شریک کند تا خدا باران کافی و به موقع بفرستد و به کشت و زرعش برکت بدهد و متقابلاً او هم سر خرمن سهم خدا را جدا کند و بپردازد . سال اول زراعتش خیلی پر محصول شد و وقتی خرمنها را درو کرد و خواست سهم ها را تفکیک کند به خدا عرض کرد: شما که الحمدلله بی نیازید ولی من خانه و زندگی حسابی ندارم ، امسال با اجازه شما من همه محصول را خودم  بر می دارم و سال آینده سهم شما را حساب خواهم کرد. سال دوم هم زراعتش خیلی پر برکت شد ولی باز موقع تقسیم کردن سهمش با خدا،گفت: خدایا!من یک مقدار خرجهای ضروری دیگر هم دارم،امسال هم با اجازه شما تمام محصول را بر میدارم و سال آینده تمام طلب شما را یکجا میدهم . این داستان چند سال عیناً تکرار شد و زارع هر سال به بهانه ای از دادن سهم خدا طفره رفت تا اینکه یک سال بعد از درو کردن خرمن به ذهنش خطور کرد که بگوید خدایا اصلاً شما شریک نیستی. ناگهان دید دیوار بزرگی از دور دارد نزدیک میشود.خوب که دقت کرد دید سیل عظیمی به سمت ده می آید.از ترس پا به فرار گذاشت و حتی کفشهایش هم از پایش بیرون آمد و جا ماند. سیل آمد و همه زمین کشاورزی و خانه و زندگی او را با خود برد . زارع که به یاد عهد شکنی های خودش با شریکش-یعنی خدا-افتاد فهمید که لطمه را از کجا خورده است.لذا در حالی که پا برهنه بود و کفشهایش را هم سیل برده بود سر به آسمان بلند کرد و به خدا عرض کرد:  فهمیدم چه شد و چرا این بلا بر سر من آمد،ولی روزی که میخواستم با هم شریک شویم ،من کفش که پایم بود،اما سیلی که فرستادی کفشهایم را هم برد!! @gholch🌹
امشب آروم بخواب خدا از هرچیزی که قراره فردا باهاش روبرو بشی بزرگ تره. شب_خوش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🍁پروردگارا امروز 🍁دوستان و همه عزیزانمان را 🌿از هرگونه آسیب و گزند 🍁محفوظ بدار 🌿و از همه نوع خیر برکت 🍁بهره‌مند گردان 🍁زندگیمان را با سلامتی و 🌿امنیت بگذرانیم 🍁و به محبت و بزرگواری خود 🌿دلمان را شاد گردان آمیـــن 🤲 ‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯
السلام علیک یاصاحب الزمان عج سلام آقا جانم✋ ‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯
امید یعنی تکیه گاه و هر چه تکیه گاه محکمتر باشد افتادنمان ناممکنتر می‌شود برای امید داشتن خدا را از یاد نبر... سلام و درود ❤️ ‌╭┅── ─ ┅╮   @gholch 🌹 ╰┅── ─ ┅╯