eitaa logo
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
1.3هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
11هزار ویدیو
321 فایل
✨﷽✨ حسین جان❤️ سرخی شهادت تو ناپیدا بود عشق تو امام کربلا زیبا بود تنها سبب زندگی دین قطعاً پیغام نماز ظهر عاشورا بود
مشاهده در ایتا
دانلود
@gholch🌹 آهسته چند ضربه به در حمام زدم و گفتم مادر جان چیزی لازم ندارید مادر از زادگاه دیدن فرزندانش آمده بود اینبار مهمان خانه من بود دلم آشوب بود درحمام را باز کردم مادرم را دیدم که گیسوان درهم تنیده سپیدش را شانه می کشد نرم کننده را روی سرش خالی کردم ...موهایش به نرمی شانه شد مادرم گفت خدا خیرت بدهد این دیگر چه بود از خودم خجالت کشیدم سالها بود که نرم کننده موی سر در بازار آمده بود و طفلک مادرم سرش را به سختی شانه می کرد بدون اینکه از او اجازه بگیرم لیف را پُر از کف صابون کردم و به تن نحیفش کشیدم دردش آمده بود و می گفت کافیست دلم آشوب بود گوش به حرفش نمی دادم درست مثل وقتی که من بچه بودم و مرا به حمام می برد درست مثل موقعی که مرا کیسه می کشید و من دردم می آمد و او وعده سینما به من میداد که ساکت شوم درست مثل همان روزها مادر پیرم را شستم حوله سپیدی را به دور تن نحیفش کشیدم مثل یک شاخه گل روی تختم نشاندمش موهایش را با سشوار خشک کردم لباسهایش را تنش کردم به زور یک ماتیک قرمز به روی لبهایش کشیدم ... دلم آشوب بود هفته بعد مادرم پر زد اما لیف ماند ...تار موهای سپبدش در شانه ماند ... دخترم گفت مادر چرا صدای گریه ات در حمام قطع نمی شود گفتم بخاطر اینکه عُمر لیف حتی این شانه از عُمر مادر من بیشتر بود😔 ✍نسرین بهجتی @gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕زندگی کردن نیست بلکه کردن است عمر کردن کاری است که از همه موجودات بر می‌آید. اما هدف والای انسانیت است... ••-••-••-••-••-••-••-• @gholch👈🌹🍃
آهسته چند ضربه به در حمام زدم و گفتم مادر جان چیزی لازم ندارید مادر از زادگاه دیدن فرزندانش آمده بود اینبار مهمان خانه من بود دلم آشوب بود درحمام را باز کردم مادرم را دیدم که گیسوان درهم تنیده سپیدش را شانه می کشد نرم کننده را روی سرش خالی کردم ...موهایش به نرمی شانه شد مادرم گفت خدا خیرت بدهد این دیگر چه بود از خودم خجالت کشیدم سالها بود که نرم کننده موی سر در بازار آمده بود و طفلک مادرم سرش را به سختی شانه می کرد بدون اینکه از او اجازه بگیرم لیف را پُر از کف صابون کردم و به تن نحیفش کشیدم دردش آمده بود و می گفت کافیست دلم آشوب بود گوش به حرفش نمی دادم درست مثل وقتی که من بچه بودم و مرا به حمام می برد درست مثل موقعی که مرا کیسه می کشید و من دردم می آمد و او وعده سینما به من میداد که ساکت شوم درست مثل همان روزها مادر پیرم را شستم حوله سپیدی را به دور تن نحیفش کشیدم مثل یک شاخه گل روی تختم نشاندمش موهایش را با سشوار خشک کردم لباسهایش را تنش کردم به زور یک ماتیک قرمز به روی لبهایش کشیدم ... دلم آشوب بود هفته بعد مادرم پر زد اما لیف ماند ...تار موهای سپبدش در شانه ماند ... دخترم گفت مادر چرا صدای گریه ات در حمام قطع نمی شود گفتم بخاطر اینکه عُمر لیف حتی این شانه از عُمر مادر من بیشتر بود ✍نسرین بهجتی ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ ‌╭┅── ─ ──┅╮   @gholch👈🌹🍃 ╰┅── ─ ──┅╯
💥پندیات💥 @gholch🌹 بهار می گردد خزان آهسته آهسته به مقصد می رسد این کاروان آهسته آهسته مخور هرگز فریب زرق و برق مال دنیا را که مهمان کش بود این میزبان آهسته آهسته از این بالا نشینی ها مشو غره که چرخ دون کشد از زیر پایت نردبان آهسته آهسته توانایی و برنایی نماند دوستان هرگز شود پیر عاقبت هر نوجوان آهسته آهسته ز دست آه مظلومان بترس ای صاحب قدرت رسد این ناله ها بر آسمان آهسته آهسته من می گویم به نص آیه ی قرآن بهار عمر می گردد خزان آهسته آهسته 💥💥💥💥💥💥💥💥 ای عاشقان دنیا، دنیا وفا ندارد مرگ است آخر کار،چون و چرا ندارد هر درد را دوائیست، جز مرگ خانمان سوز این درد ناگهانی ، هرگز دوا ندارد داری هزار خانه، بنگر به خانه ی قبر این خانه ی من و توست، شاه و گدا ندارد هر کس ستم نماید، بیند سزای کارش چوب خدا به هر شکل هرگز صدا ندارد @gholch🌹
قیمت یک خوب با یک خوب یکی است، فرق آنها در طول مدتی است که میتوانند ما را خوشحال کنند اولی یک و دومی یک ،  حیرت آور است که برای اغلب ما آن یک ربع مهم تر است...! @gholch🌹 👆