کارگاه انصاف_8.mp3
10.86M
#کارگاه_انصاف ۸
▪️انصاف یعنی؛
من بتوانم تشخیص بدهم،
در این مرحله، و در این مقام،
تکلیف من در این ارتباط مشخص چیست؟
- سهم من، در این ارتباط،
از عذرخواهی
از سکوت
از تشکر
از گذشت
از ایثار
از جبران خطا و ....
چقدر است؟
#استاد_شجاعی 🎤
@gholch🌹
|•🌿🦋•|
[ وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ
قشنگ راہ برو و آروم حرف بزن،در ڪل قشنگ رفتار ڪن بندہ ے من :) ]
سورہ لقمان | آیہ ۱۹
@gholch🌹
! - آدمیزاد گاهی نیاز داره بره بشینه روی
سجاده بگه خدایا قربونت برم
دلم برات تنگ شده بنفسی انت
خیلی شیرینه خیلی..
عاشقانه بالاتر از این داریم مگه؟!
@gholch🌹
دم اذانی😇
می خواهم نمازم با نماز امام زمان
در همان وقٺ بہ سوی خدا برود...✨
شهید احمد مشلب
@gholch🌹
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
دم اذانی😇 می خواهم نمازم با نماز امام زمان در همان وقٺ بہ سوی خدا برود...✨ شهید احمد مشلب @gholc
عزیزجان😊
نمازت سرد نشه
خیلۍ التماس دعا!🙏
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕💕💕💕💕💕
زندگی سخت نیست غم سختش می کند
دلها تنگ نیست انتظار تنگش می کند
عشق قشنگ است دروغ زشتش میکند
دل هیچکس سنگ نیست روزگار سنگش می کند...
@gholch🌹
💫گلچیــــ🌸ــــن شده ها💫
💕💕💕💕💕💕 زندگی سخت نیست غم سختش می کند دلها تنگ نیست انتظار تنگش می کند عشق قشنگ است دروغ زشتش میکند
🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹
جملات طلایی
کمک خواستن شرم آور نیست
باختن زندگی شرم آور است...
زندگی یک برد یا یک باخت بزرگ نیست
زندگی برد ها و باخت های کوچک است
افسردگی بیماری نیست
افسردگی آخرین خواهش مغز برای اصلاح خودتان است
تلاش کردن دردناک نیست
پشیمانی از تلاش نکردن دردناک است
وقت طلا نیست
لذت بردن از آن طلا است
دوست داشتن اشتباه نیست
جلوی آن را گرفتن اشتباه است
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
♥️ امیرالمومنین علیه السلام:
☝️هنگامی که از چـیزی میترسی
خـود را در آن بیفــکن، زیرا گاهــی
ترسیدن از چیزی از خود آن سخت
تر است .
📚 نهج البلاغه حکمت ۱۷۵
@gholch🌹
ڪاش اینقدرے ڪه به گوشیامون وابسته ایمـ
به قرآن وابسته بودیمـ...(:♥️
حرفِدلۍتو این عصر قشنگ جاشه👆
@gholch🌹
@gholch🌹
#عمـر
آهسته چند ضربه به در حمام زدم و گفتم مادر جان چیزی لازم ندارید
مادر از زادگاه دیدن فرزندانش آمده بود اینبار مهمان خانه من بود
دلم آشوب بود درحمام را باز کردم مادرم را دیدم که گیسوان درهم تنیده سپیدش را شانه می کشد نرم کننده را روی سرش خالی کردم ...موهایش به نرمی شانه شد مادرم گفت خدا خیرت بدهد این دیگر چه بود از خودم خجالت کشیدم سالها بود که نرم کننده موی سر در بازار آمده بود و طفلک مادرم سرش را به سختی شانه می کرد بدون اینکه از او اجازه بگیرم لیف را پُر از کف صابون کردم و به تن نحیفش کشیدم دردش آمده بود و می گفت کافیست دلم آشوب بود گوش به حرفش نمی دادم درست مثل وقتی که من بچه بودم و مرا به حمام می برد درست مثل موقعی که مرا کیسه می کشید و من دردم می آمد و او وعده سینما به من میداد که ساکت شوم درست مثل همان روزها مادر پیرم را شستم حوله سپیدی را به دور تن نحیفش کشیدم مثل یک شاخه گل روی تختم نشاندمش موهایش را با سشوار خشک کردم لباسهایش را تنش کردم به زور یک ماتیک قرمز به روی لبهایش کشیدم ... دلم آشوب بود هفته بعد مادرم پر زد اما لیف ماند ...تار موهای سپبدش در شانه ماند ... دخترم گفت مادر چرا صدای گریه ات در حمام قطع نمی شود گفتم بخاطر اینکه عُمر لیف حتی این شانه از عُمر مادر من بیشتر بود😔
✍نسرین بهجتی
@gholch🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️شب چه زیباست
💫سکوتش ، آرامشش
❄️ستارگانش ، آسمانش
💫وچه زیباتر خلوت باتو
❄️که به آرامش میرسم
💫خـدایـا
❄️زیبایی مـاه و
💫ستارگان و آرامش
❄️شب را نصیب
💫دوستان و عزیزانم بگردان🤲
شبتـون رویایی 💫❄️
@gholch🌹