🐞🐞🐞ادامه داستان👇
می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش🥣🥣 ببرند تا قاشق🥄🥄 خود را پر نمایند، اما از آن جايی که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان😞😞😞 خود فرو ببرند.
مرد روحانی👳♂️ با ديدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگين شد☹☹، صدایی امد که گفت: 'تو جهنم🔥🔥🔥🔥 را ديدی، حال نوبت بهشت 🏞🏞است'،
آنها به سمت اتاق🏡 بعدی رفتند و در باز شد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق🏡 قبلی بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش🥣🥣 روی آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند🥄🥄 را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بودند وخوشحال می گفتند و می خنديدند😍😁😄
مرد روحانی👳♂️ گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'،🤔👀🤔👀
پاسخ امد: 'ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، می بينی؟
👈اينها ياد گرفته اند که «به یکديگر غذا🥣 بدهند»، در حالی که آدم های خسیس و بخیل☹ اتاقِ قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'☹☹☹
💯هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید🌿🌸☘
💯هنگامی که عیسی به اسمان عروج کرد، به شما فکر می کرد🌿🌸☘
💯هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید🌸🌿☘،
گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند،
این کلمات از عمل های گذشتگان به ما یادآوری می کنند👈
🌸که یکدیگر را دوست داشته باشید،
🌸که به همنوع خود مهربانی نمایید،
🌸که همسایه خود را دوست بدارید،
زیرا هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.🌷🌿⚘🌷🌿☘⚘🌷
#سوره_محمد
#فاطمه_غلامی_نصرآبادی
#معارف_ومفاهیم_قرآن