✳ زمینی که آه میکشد...
حالا دیگر وضع جوری شده است که آن که تا دیروز گیوه سدهی میفروخت، امروز واردکننده کفش لاستیکی از اندونزی شده است و آنکه سماور میفروخت یا ورشوی بروجرد چکش میزد، امروز فروشنده سماور و اطوی برقی شده است ساخت جنرال الکتریک و رادیو گرام «های فیدلتی» و صفحه سیوسه دور. و این تفننها را که نمیشود با سالی سه خروار گندم مزد معمولی یک چوپان ده خرید یا با حقوق معلمی در ابرقو. ناچار باید پول بیشتری داشت و چه جور؟ «در شهر مزد عمله هفت تومان است. برویم سری به شهر بزنیم شاید بخت یاری کرد و یک بلیطمان بیستوپنج هزار تومان برد و ...» یک مرتبه چنین نشده است که امروز هست.
کمکم این کرم به درون این درخت رخنه کرده. مردهای کاری به شهرها آمدهاند. قناتها را به انتظار چاه عمیقی که دولت یا اصل چهار قرار است بزنند رها کردهایم. و زمین به انتظار روستاییانی که از شدت استیصال گریختهاند، زیر آسمان افتاده برای نیشِ خیشی یا دانه تخمی آه میکشد و شهرها پر است از دهاتیهایی که ساندویچ پنج قرانی میخورند و به سینما میروند و رادیو قسطی میخرند و آقای شهردار هم در و دیوار تهران را برای همینها ماستمالی میکند!
#جلال_آل_احمد
📚ارزیابی شتابزده، چند کلمه با مشاطهها
انتشارات رواق
صفحات ۲۴۵ و ۲۴۶.
📌قنوت خمار
@ghonootekhomar