🔹حکایت:
شیر بیدُم و سَر و اِشکم که دید
اینچنین شیری خدا خود نافرید
🔺 مولوی جلال الدین بلخی در کتاب اشعار مثنوی معنوی، برای توضیح هر نکته یا مضمون آموزنده و عرفانی، ابتدا به یک داستان طنزآمیز می پردازد و سپس در ادامه ی آن شعر، موضوع اصلی و جانمایه ی شعر را که حاوی نکات و آموزه های عرفانی و آموزنده است، بیان می کند. در بیت فوق که یک بیت از یک شعر آموزنده است، از فردی سخن می گوید که برای خالکوبی نقش یک شیر بر کتف خود، نزد دلاک رفته و دلاک که شروع به فرو کردن سوزن خالکوبی می کند، آن فرد هر بار از سر درد با ناله از او می پرسد این کدام قسمت شیر است و مثلا وقتی می گوید این دم اوست، می گوید شیر دم نمی خواهد و اگر شکم او باشد می گوید شکم مرکز فساد است و شیر بدون شکم خالکوبی کن و خلاصه هر عضوی که می خواهد خالکوبی کند، آن شخص از سر درد و بی طاقتی می گوید فلان عضو را نزن و الی آخر.
🔹حالا حکایت بعضی از انقلابی ها تو کشور ما اینطوری شده؛ خودشون رو انقلابی و طرفدار آرمانهای انقلاب و رهنمونهای امامین انقلاب میدونن اما به هر مسئله و موضوع از آرمانهای انقلاب که می رسن، بخاطر هزینه ای که فکر میکنن داره، با یک توجیه من در آوردی، از اون بخش کوتاه میان و این داستان همینطور ادامه داره و معلوم نیست اگر فرمان دست اینها باشه، در انتهای قضیه چه مدل اسلام و انقلابی باقی خواهد ماند!
انقلاب اسلامی که هیچ کاری با انحراف فرهنگی نداشته باشه، با آمریکا دوست صمیمی باشه، به غزه و فلسطین کاری نداشته باشه، نخواد انقلاب رو صادر کنه و خلاصه یک انقلاب اسلامی بی یال و اشکم و دم که مورد تایید آمریکا و مستکبران جهان هم هست. (به صحبتهای معاون راهبردی رییس جمهور عزیزمون راجع به مسئله غزه گوش کنید)
#بصیرت
#اسلام_آمریکایی
#اسلام_صورتی
#اسلام_رحمانی