🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹در آنسوی دنیا این لحظات را میدیدم!
وارد جلسهمهمانی شدم. تمام دوستان
هـم نـشـسـتـه بـودنـد. مـی گـفـتـنـد و
میخندیدند. یک میزبزرگ وسط سالن
بـود و هـمــه مــیــوه و شـیـریــنـی از
آنجا بـر مـی داشـتـنـد و مـی خوردند.
چـنـد دقیقـه بـعـد مجـلـس به سـمـت
غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید
از خودمان بگوییم از کسی که بین ما
نیست حرفی نزنیم.
اما قـبـول نـکـردنـد. وقتی نصیحتم
بی فایده بـود از آنـجـا خـارج شـدم
و بـه داخل حیاط رفتم...
🔸حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را میدیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!!
📚 کتاب تقاص. اثر جدید گروه شهید هادی.
✔️#زندگی_تا_مرگ_در_ایتا⬇️
[ @Zendegi_pasaz_marg ]
#روز_بیست_سوم
_جزء ششم حزب سه
_۱۰۰۰ صلوات
_آیة الکرسی ۳ مرتبه
_دعای فرج
_زیارت عاشورا
انشالله تعجیل در ظهور🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌺🍃
✨بار الها...
🌺یاریم کن که هر روزم به لطف
🍃و توفیق تو بهتر از روز قبل باشد..
🌺نه برداشت منفی کنم و
🍃نه کلام منفی بر زبان بیاورم
🌺و نه نا سپاسی کنم..
✨خداوندا...
🌺نگذارکه از تو فقط نامت را بدانم
🍃و نگذارکه از تو تنها
🌺مشق کردن اسمت را به یاد داشته باشم
✨بارالها...
🌺هموااره در من جاری باش همانگونه
🍃که خون در رگهایم جاری است
آمیـن..🙏
🔴 مراقبت از خویش در خلوتها
✍ استاد عالی: ما امروزه به شدت به این پند و اندرزها و آموزه ها احتیاج داریم. چرا که محیط های خلوت، با اینترنت، با ماهواره، محیطهای خلوت کاری و اداری،
که گاه دو نامحرم در محیطی که ارباب رجوعی هم ندارد قرار می گیرند، بسیار زیاد شده است و اینها بسیار مفسده انگیز است و بزرگ و کوچک هم نمی شناسد.
ابوبصیر که از یاران امامباقر علیهالسلام
و صادق (ع) است می گوید: من در شهر
کوفـه بـه یکی از زنان قـرآن می آموختم.
روزی بـا آن زن یـک شـوخـی کـردم.
🔸وقتی خـدمـت امام باقـر (ع) رسیدم،
حضرت من را سرزنش کردند و فرمودند:
هر که در خلوت مرتکب گناهی گردد،
خداوند بـرای او ارزشی قائل نیست.
چـه چیز به آن زن گفتی؟
ابوبصیر می گویـد: از شـرم صورتم را
پوشاندم و همانجا توبه کردم. حضرت
فرمود: دیگر تکرار نکن.
📚 کتاب بهشت و جهنم، استاد عالی
✔️#زندگی_تا_مرگ_در_ایتا⬇️
[ @Zendegi_pasaz_marg ]
🔴 سؤالات عالم قبر چیست؟!
سؤالات عالم قبر از محفوظات و معلومات ذهنی نیست. بسته به این است که عقائد
چقدر در جانت و دل و قلبت رسوخ
کرده و چقدر آنها را باور کرده ای؟
آنجا میپرسند: «مَن رَبُّک وَ اِلهُک؟»؛
آنکه در دنیا رب و مربی تو بود، آن
که مقصد و مقصود تو بود کیست؟
سؤال و جـواب مثل مسابقات
دنیایی نیـست، بـلـکـه واکاوی
#باورهای_قلبی است...
📚 کتاب از احتضار تا عالم قبر
✔️#زندگی_تا_مرگ_در_ایتا⬇️
[ @Zendegi_pasaz_marg ]
🔵 #خـنـده_فـرشتـه_ها ‼
🔰 در روایت است وقتی تلقین به بعضی #مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: "اِسمَع!اِفهَم!" ملایکه میخندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟!!!❗️
خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
🔰 یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: "یک محرم بیاید"❗️
اینجاست که #ملائکه می خندند و می گویند: "این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟!
📚 "از بیانات آیت الله مجتهدے تهرانے(ره)"
✔️#زندگی_تا_مرگ_در_ایتا⬇️
[ @Zendegi_pasaz_marg ]
💠"این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است"
🌿یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و به او تسلیت گفتم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز "زیارت عاشورا" می خواند...
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص111
✔️#زندگی_تا_مرگ_در_ایتا⬇️
[ @Zendegi_pasaz_marg ]
💠"این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است"
🌿یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و به او تسلیت گفتم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز "زیارت عاشورا" می خواند...
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص111
✔️#زندگی_تا_مرگ_در_ایتا⬇️
[ @Zendegi_pasaz_marg ]