✨🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
۵۲۷ 🌺🍃 #قرآن_معرفت_زندگی
@ghoran_marefat_zendegi
❇️ حکایات کوتاه عرفانی 0⃣8⃣
🔴 در زمان #حضرت_سلیمان،
مردی که چهرهاش زرد شده و لبهایش کبود شده بود، خود را نزد حضرت سلیمان رسانید و گفت:
- ای پیامبر خدا به من پناه بده!!
⭕️ حضرت سلیمان پرسید:
- چه شده است؟
⭕️ او گفت:
- عزرائیل، با خشم به من نگاه کرد. من میترسم.
حال از شما تقاضای عاجزانه دارم که به باد فرمان بدهید تا مرا به هندوستان ببرد و از دست عزرائیل رهایی یابم.
✅ حضرت سلیمان به باد دستور داد که او را به سرزمین هندوستان ببرد.
⭕️ ساعت بعد، حضرت سلیمان عزرائیل را دید و گفت:
- چرا به آن مرد بینوا، خشمآلود نگاه کردی و باعث شدی که او از وطن خود آواره شده و بیخانمان گردد؟
⭕️ عزرائیل گفت:
- خداوند فرموده بود که من جان او را در هندوستان بگیرم!
وقتی او را در این جا دیدم، در فکر فرو رفتم!
حیران شدم که چگونه جان او را در هندوستان بگیرم؟! در حالی که او این جاست!
او از چهرهی تعجبانگیز من ترسید.
من اصلا نگاه غضب آلودی به او نکردم.
زاد مردی چاشتگاهی در رسید
در سرا عدل سلیمان در دوید
رویش از غم زرد و هر دو لب کبود
پس سلیمان گفت: ای خواجه چه بود؟
گفت عزرائیل در من این چنین
یک نظر انداخت پر از خشم و کین
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه
تا مرا زینجا به هندستان برد
بوک بنده کان طرف شد جان برد
نک ز درویشی گریزانند خلق
لقمهٔ حرص و امل زانند خلق
ترس درویشی مثال آن هراس
حرص و کوشش را تو هندستان شناس
باد را فرمود تا او را شتاب
برد سوی قعر هندستان بر آب
روز دیگر وقت دیوان و لقا
پس سلیمان گفت عزرائیل را
کان مسلمان را به خشم از بهر آن
بنگریدی تا شد آواره ز خان
گفت من از خشم کی کردم نظر
از تعجب دیدمش در ره گذر
که مرا فرمود حق کهامروز هان
جان او را تو به هندستان ستان
از عجب گفتم گر او را صد پر است
او به هندستان شدن دور اندر است
تو همه کار جهان را همچنین
کن قیاس و چشم بگشا و ببین
از که بگریزیم؟ از خود؟ ای محال
از که برباییم؟ از حق؟ ای وبال
#مثنوی_معنوی #دفتراول
#حضرت_مولانا
✳️ #آیه۳۴_سوره_لقمان
.... وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
⭕️ .... و هیچكس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد
بیتردید خدا دانا و آگاه است
@ghoran_marefat_zendegi
۵۲۷ 🌺🍃 #قرآن_معرفت_زندگی
🌺
🍃🌺🍃
✨🍃🌺🍃🌺🍃🌺