بسمه تعالی شانه
شرح زیارت جامعه کبیره
قسمت35
25 فقره شریف وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ
شرافت_علم
باب ورود به غیب چیست؟ چگونه وارد غیب شویم؟ اهل علم شو... در عالَم تفکر کن. به حقیقت خودت توجه کن، این غیب است. غیب که محسوس نیست، شاید این لفظ و صوت من که اکنون در این فضا پخش میشود مادی باشد اما آنچه که شما میشنوید مادی نیست بلکه مجرد است. صوت به گوش ظاهری شما اصابت میکند، به خیال شما میرود و خیال شما آن را صورتگری میکند و عقل شما آن را ادراک میکند. عقل به جز علم را نمیتواند ادراک کند. مُدرَکِ عقل، مطلقا علم است. عقل غیب است. اگر عالم را به سه مرحله تقسیم کنیم، میشود عالم طبیعت، عالم برزخ و عالم قیامت. این قیامت، عقل است لذا گفتهاند عالَم طبیعت، عالم خیال و عالم عقل... آنجا وادی تجرد محض و غیب است. باب ورود به غیب علم است. هیچ عملی نمیتواند باب ورود به غیب باشد مگر اینکه آگاهانه باشد. خم و راست شدن که انسان را به غیب وارد نمیکند... اگر اینگونه بود که فلان شخص پنجاه تا شصت سال اهل عبادت بوده است! این شخص به تعبیر ملا احمد نراقی در معراج السعادة، موش دارد. جناب مولانا میفرماید:
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست؟!
این همه سال خم و راست شده است پس چرا وارد غیب عالم نشده؟! این همه مخلوق خم و راست میشوند... جناب ملا عبدالصمد همدانی در جلد دوم کتاب بحر المعارف خود میگوید: «اگر هم عملی انسان را به خدا مقرب میکند در سایه علم است». اگر عمل، عالمانه و آگاهانه نباشد، انسان را به خدا نزدیک نمیکند. همه چیز متفرع بر علم است. چندین سال پیش، محل کار ما نزدیک مسجدی بود و ما آنجا نماز میخواندیم. آنجا یک پسری بود و میآمد و نماز میخواند اما عقب مانده بود. زودتر از همه ما میآمد و در صف اول میایستاد. من میگفتم خدایا، وای بر من اگر نمازم شبیه این باشد! کسی که عالمانه و آگاهانه عبادت نمیکند فرقش با این عقب مانده چیست؟! او زودتر از همه میآمد و دیرتر از همه میرفت. کسی که معرفت توحیدی، معرفت نفس و معرفت رب ندارد چه تفاوتی با او دارد؟! پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «سَاعَةٌ مِنْ عَالِمٍ يَتَّكِي عَلَى فِرَاشِهِ يَنْظُرُ فِي عِلْمِهِ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ اَلْعَابِدِ سَبْعِينَ عَاماً». اگر عالِم یک لحظه در بسترش دراز بکشد و بر اساس علمش عالَم را تماشا کند، این لحظه از عبادت هفتاد سالهی عابد برتر است! آنجا که عقل و فهم و آگاهی باشد، آنجا خدا هست...
امام میفرماید: تو عرشی، جان تو عرش است. چرا؟ چون ظرف علم است. میخواهی عرشی بشوی؟ هر چقدر بهره کسی از معارف الهی بیشتر باشد، به همان اندازه عرشی است. «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (بقره/۲۵۵). در روایت داریم که این کرسی، همان علم است. کرسی یعنی محل اتکاء. کرسی آنجایی است که فرمانروا و حاکم بر آن مینشیند و اِعمال قدرت میکند. امام علیهالسلام میفرماید این کرسی، علم است؛ «إِنَّمَا إِلَٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا» (طه/۹۸). یعنی چه؟ یعنی خدا در تمام اشیاء، بر علمش تکیه کرده است و دارد فرمانروایی میکند... الوهیت و ربوبیت خدا متفرع بر علم خدا هستند. اگر علم نباشد آیا ربوبیت تحقق پیدا میکند؟! لذا عبد نیز در سایهی علم میتواند رب بشود...
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
1_5039495932-AudioConverter.mp3
2.82M
⁉️چرا یکی از دلایل غیبت امام عصر عج ترس از جان خود میباشد ؟وآیا خداوند قادر به حفظ جان حضرت نمیباشد ؟
⭕️ پاسخ: ابراهیم_افشاری
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کی کفته ما حجاب اجباری داریم؟
🎙حجت الاسلام راجی
#حجاب_اجباری
#قرآنتصویریاخلاق 👇
┏━━━━ °•🍃•°━━━━┓
@ghoran_tasviri_akhlagh
┗━━━━ °•🍃•°━━━━┛
🌻 امام علی علیه السلام:
شرُّ النّاسِ مَن یَرى اَنَّهُ خَیرُهُم.
بدترین مردم کسى است که خود را بهتر از دیگران بداند.
📚 غررالحکم، ج ۴، ص ۱۶۸
#حدیث #سخنان_معصومین 🌱
#قرآنتصویریاخلاق 👇
┏━━━━ °•🍃•°━━━━┓
@ghoran_tasviri_akhlagh
┗━━━━ °•🍃•°━━━━┛
بسمه تعالی شانه
شرح زیارت جامعه کبیره
قسمت36
26 فقره شریف وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ
شرافت_علم
اینکه گفتهاند «اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ»، این العبودیة بدون علم تحقق پیدا نمیکند. اصلا عبودیت یعنی علم. صاحب مجمع البیان، جناب امین الاسلام طبرسی در تفسیر «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (فاطر/۱۰)، به نقل از امام صادق علیهالسلام، «الْعَمَلُ الصَّالِحُ» را علم میداند که روح مؤمن را بالا میبرد. عمل صالح علم است... اصلا علم همان عمل است. چرا؟ چون پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ». امام علم است و عمل مأموم، تابع و ظهور اوست. اصلا آیا از جاهل عمل صادر میشود؟! شما علم دارید، میدانید که خدایی هست و بر اساس این علمتان میدانید که این خدا باید پرستش شود. به تعبیر یکی از حکمای معاصر، این علم و آگاهی، شما را به سمت «باید» ها میکشاند. باید عبادت کنم، باید نماز بخوانم و... جاهل که نماز نمیخواند، محال است که جاهل محبت داشته باشد! محال است که جاهل اهل عبادت باشد! لذا هرکسی که عبادت میکند بالاخره بهره ای از علم دارد، اینطور نیست که جاهل باشد منتها به تعبیر قرآن، افراد بر اساس علم مدرج هستند؛ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ... (مجادله/۱۱)
درجهی هر فرد به اندازهی آگاهی اوست، سعهی وجودی هر فرد به اندازه آگاهی اوست. اصلا ما در این عالم کاری مهم تر از فهمیدن نداریم... خدا ما را به اینجا فرستاده است تا بفهمیم. خودش فرمود «كُنْتُ كَنْزًا مَخْفِيًّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفَ...» این «أُعْرَف» به من و شما برمیگردد. حق متعال میفرماید دوست دارم مرا بشناسند... دوست دارم همه عالِم شوند. دوست دارم مرا بدانند، این دانستن یعنی عبودیت. اگر بدانی میشوی ربّ... اصلا ربوبیت متفرع بر علم است. فرمود «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ» (أنبیاء/۳۰). این ماء یعنی علم، اگر علم داشته باشی در عالَم محیی میشوی. محیی در عالم چه کسی است؟ عالِم یا جاهل؟! آن که حیات میدهد عالم است یا جاهل؟ «قول» در ابجد با «مؤمن» یکی است. علم در نشئهی طبیعت در قالب قول ظهور میکند. این قول یا در قالب لفظ است یا کلمات و حروف. فرمود که عددش در ابجد برابر است با مؤمن لذا امام صادق علیهالسلام فرمود: «ألبَیٰانُ إسْمُ الأَعْظَم». بیان، اسم اعظم است. «عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» (الرحمن/۴). بیان، تعلیمی است. بیان، ظهور علم است. پس مؤمن یعنی علم. امیرالمؤمنین علیهالسلام بیان را به معانی تعبیر میکند. علم هم معنا است، آن را به معانی تعبیر میکند.
جناب ابن سینا میفرماید: انسان اگر عالم باشد و حقیقت علم را در خودش پیاده کند، صیرورت به الله پیدا میکند... الله میشود! بله، میشود، الله میشود، مظهر خدا میشود. بعد در ادامه میفرماید «کٰادَ أنْ یَصیرُ رَبّاً إنْسٰانیّاً». این «کٰادَ» یعنی میشود دیگر... رب انسانی میشود و نزدیک است که بعد از حق متعال، عبادت او واجب شود! من و شما داریم انسان را عبادت میکنیم، اوست که واسطه فیض است... اصلا ممکن نیست که بدون واسطه بتوان خدا را عبادت کرد. متاسفانه برخی از عرفای ما سخنانی داشتهاند نظیر اینکه «خدا مظلوم است! همه به امام حسین و اهلبیت علیهم السلام توسل میکنند، من میگویم به خدا توسل کنید!!» آن عارف وقتی بمیرد و به عالم غیب برود میبیند که ای داد بیداد! خدای او از امام حسین علیهالسلام کوچکتر بوده است! این حرفی که زدم حق محض است، پای آن نیز میایستم، با آیات، با روایات و با استدلال عقلی؛ مطلق انسانها بعد از اینکه از این نشئه تشریف بردند خواهند دید که خدایشان از ائمه اطهار علیهم السلام خیلی کوچکتر است. جناب عارف عزیز، اصلا راه ندارد که با آن خدا مستقیم و بی واسطه طرف شد، او مطلق است! او بی منتهاست، اگر او بخواهد بدون واسطه تجلی کند، تو از بین خواهی رفت! تو که در قابلیت خود اتمّ نیستی... تو ناقصی، حال آنکه او فاعل مطلق است. مطلق یعنی بیمنتها و در برابر مقید است که محدود است. آیا محدود میتواند نامحدود را در خودش به تمامه ظهور بدهد؟! راه ندارد... نمیشود..
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده
عشق و عرفان
(قسمت صد و بیست و یکم )
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل پانزدهم :اخلاص
ادامه...
بـسـیـار اتـفـاق افـتـد کـه شـخـص ریـاکـار خـودش هــم مـلتـفــت نـیــسـت کــه ریــا در اعـمـال او رخـنـه کـرده و اعـمـالش ریـایى و ناچیز است ، زیرا کـه مکایـد شـیطان و نفـس بـه قـدرى دقـیـق و بـاریـک اسـت و صراط انسانیت به طورى نازک و تاریـک اسـت کـه تـا انـسان مـوشـکـافـى کـامـل نکند نمى فهمد چه کاره است . انسان چون مفطور به حب نفس است ، لهذا پـرده خودخواهى معایب او را بر خود او مى پوشاند.
مـثـلا تحصیل علم دیانت ، که از مهمات اطاعات و عبادات است ، انسان گاهى مبتلا مى شـود در
این عبادت بزرگ به ریا، در صورتى که خودش هم ملتفت نیست ، به واسطه همان حجاب غـلیـظ حـب نـفـس . انـسـان مـیـل دارد در مـحـضـر عـلمـا و رؤ سـا و فـضـلا مـطـلب مـهـمــى را حل کند به طورى که کسى دیگر حل نکرده باشد، و خود او متفرد باشـد بـه فهـم آن ، و هـر چـه
مطلب را بهتر بیان کند و جلب نظر اهل مجلس را بنماید بیـشتر مبـتهج اسـت ، و هـر کـس بـا او طـرف شـود مـیـل دارد بـر او غـلبـه کـنـد و او را در بـیـن جـمـعـیـت خـجـل و سـرافـکـندهکند، و حرف خود را، حق یا باطل ، به حلق خصم فرو ببرد، و بعد از غـلبـه یـک نـحـو تــدلل و فـضـل فـروشـى در خـود ادراک مى کند، اگر یکى از رؤ سا هم تـصـدیـق آن کـنـد نـور عــلى نـور مـى شـود. بـیـچـاره غافل از آنکه اینجا در نظر علما و فضلا موقعیت پیدا کرده ، ولى از نظر خداى آنها و مالک المـلوک هـمـه عـالم افـتـاد، و این عمـل را بـه امـر حـق تعـالى وارد سـجین کردند. در ضمن ، این عـمـل ریـایـى مـخـلوط بـه چـنـدیـن مـعـصـیـت دیـگـر هـم بـود، مثل رسوا کردن و خوار نمودن مؤ من ، اذیت کردن برادر ایمانى ، گاهى جسارت کردن و هتک کــردن
از مـؤ مـن ، کـه هـر یـک از آنـهـا از مـوبـقــات و بــراى جـهـنـمــى کــردن انــسـان خــود مستقل اند.
اگـر نـفـس . بـاز دام کـیـد خـود را بـیـفـکند و به تو بگوید که مقصود من معلـوم شـدن حکـم شـرعـى اسـت و اظـهـار کـلمـه حـق اســت ، کــه از افــضـل طـاعــات اســت ، نــه اظهـار فضیلت و خـودنـمـایى ، در باطن خود از او استفسار کن کـه اگـر ایـن حکـم شـرعى را رفیـق و
همدرجه من مـى گـفـت و او حـل ایـن مـعـضـله را مـى کـرد و شما در آن محضر مغلوب شده بودید، آیا به حال شما فرقى نمى کرد؟! اگر چنین است ، تو در این دعوى صادق هستى .
اگـر باز از کید و مکرش دست نکشد و بگوید اظهار حق چون فـضیلت دارد و ثـواب پـیش حـق دارد، من مى خواهم به این فضیلت نایل گردم و دار ثواب االله را تعمیر کنم ، به او بگو اگـر فـرض شـود کـه عین آن فضیلت را خداوند به شما عنایت کند در صورت مغلوبیت و تـصـدیـق حــق ،
آیـا بـاز طـالب غـلبه هستى ؟ پس ، اگر رجوع به باطن ذات خود کردید دیـدیـد بـاز مـایـل بــه غـلبـه هـسـتـیـد و اشـتـهـار پـیـش عـلمـا بـه عـلم و فضل و این بحـث علمـى بـراى حـصول منزلت بود در قلوب آنها، پس شما بدانید که در این بـحـث عـلمـى ، کـه از افـضـل طـاعــات و عـبـادات اسـت ، مـرائى هـسـتـیـد، و ایـن عـمـل شـمـا، بـه حـسـب روایـت شـریـف کافى ،
در سجین است و شما مشرک به خدا هستید. این عمل براى حـب جـاه و شـرف اسـت .
چهل حدیث امام خمینی ره
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده