قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44):
به او (بلقیس) گفته شد: وارد قصر شو! پس چون آن را دید، پنداشت بِركه آبى است، (براى عبور) جامه از ساق پایش برگرفت، (تا تر نشود. سلیمان به او) گفت: (این جا آبى نیست،) بلكه قصرى از شیشه و بلور صیقلى است. (ملكهى سبا) گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم كردم و (اكنون) همراه سلیمان، در برابر پروردگار جهانیان سر تسلیم فرود آوردهام.
كلمهى «صَرح»، به معناى فضا یا قصر بزرگ است. «لُجّة» یعنى متلاطم و متراكم، و «مُمَرّد» به معناى صاف است.
- مقام رسالت، با جلال و شكوه و حكومت منافاتى ندارد. «قیل لها ادخلى الصّرح»
- در ارشاد وتبلیغ، هر كس را باید به شیوهاى هدایت كرد. «قیللها ادخلى الصّرح» با مرفّهان، جورى برخورد نكنیم كه خیال كنند ایمان به معناى فقر است.
- امكانات مادّى باید در خدمت تبلیغ دین قرار گیرد. «قیللها ادخلى الصّرح»
با اهداف سلیمانگونه مىتوان از صنعت و امكانات مادّى، براى ارشاد و هدایت دیگران كمك گرفت.
- از مهمانان كافر با حُسنخلق پذیرایى كنید. «قیل لها ادخلى الصّرح»
- شأن افراد را در پذیرایىها حفظ كنید. «قیل لها ادخلى الصّرح»
- گاهى انسان مىبیند، امّا اشتباه تشخیص مىدهد. (خطاى چشم) «حسبته لجّة»
- كاخ نشینان كافر را در برابر صنعت و ابتكار و هنر و زیبایىهاى نظام خود، به كرنش وادارید. «صرح ممرّد من قواریر»
- سابقهى آینهكارى و استفاده از شیشه در معمارى، به زمان حضرت سلیمان بر مىگردد. «صرح ممرّد من قواریر»
- پذیرفتن حقّ، نشانهى حریّت است نه ضعف. «ربّ ظلمتُ نفسى»
- وابستگى و دلبستگى به غیر خدا و پرستش غیر او - هر كس و هر چه باشد - ظلم است. «ظلمتُ نفسى»
- توبهى واقعى آن است كه گذشتهها را با اقرار جبران كنیم و راه آینده را با چراغ هدایت الهى طى كنیم. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ مع سلیمان»
- داشتن نام و نان و عنوان و اطرافیان، شمارا در اقرار به حقّ و تغییر عقیده اسیر نكند. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ»
- تكامل، مراحلى دارد:
مرحلهى نخست: خروج از ظلمت،
و مرحلهى بعد: ورود در نور است. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ مع سلیمان»
- روح ایمان، همان تسلیم است. هم سلیمان در دعوتنامهى خود به آن اشاره دارد: «وأتونى مسلمین» و هم ملكهى سبا در پایان كار مىگوید: «أسلمتُ»
- ایمان، تسلیم شدن در برابر خالق هستى است، نه در برابر خلق، گرچه سلیمان باشد. «أسلمتُ للّه»
- زن در انتخاب عقیده و اظهار آن مستقل است. «أسلمتُ للّه»
- ایمان به تنهایى كافى نیست، با اولیا و انبیا همراه بودن انسان را بیمه مىكند. «أسلمتُ مع سلیمان للّه»
- در برابر پیوندهاى سیاسى، اقتصادى، نظامى و خانوادگى، پیوندهاى الهى و مقدّس نیز یافت مىشود. «مع سلیمان»
- زر و زیور افراد وارسته را سیراب نمىكند، گمشدهى آنان دستیابى به سرچشمهى هستى است. «أسلمتُ... للّه ربّ العالمین»
- هدف حكومت انبیا، دعوت به سوى خداوند است، نه كشورگشایى. ملكهى سبا نیز این حقیقت را فهمید، لذا در پایان سخنش گفت: «أسلمتُ مع سلیمان للّه ربّ العالمین»
تفسیر نور. آقای قرائتی
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 381✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۵﴾
ما به سوي ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خداي يگانه را بپرستيد، اما آنها به دو گروه تقسيم شدند و به مخاصمه پرداختند. (۴۵)
قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۶﴾
(صالح) گفت: اي قوم من! چرا براي بدي قبل از نيكي عجله ميكنيد؟ (و عذاب الهي را ميطلبيد نه رحمت او را) چرا از خداوند تقاضاي آمرزش نميكنيد شايد مشمول رحمت شويد؟ (۴۶)
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿۴۷﴾
آنها گفتند: ما تو و كساني را كه با تو هستند به فال بد گرفتيم (صالح) گفت: فال بد (و نيك) نزد خداست (و همه مقدراتتان به قدرت او تعيين ميگردد) شما گروهي هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته ايد. (۴۷)
وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۴۸﴾
در آن شهر نه گروهك بودند كه فساد در زمين ميكردند و مصلح نبودند. (۴۸)
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۴۹﴾
آنها گفتند: بيائيد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او (صالح) و خانواده اش شبيخون ميزنيم و آنها را به قتل ميرسانيم سپس به ولي دم او ميگوئيم ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم! (۴۹)
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۰﴾
آنها نقشه مهمي كشيدند و ما هم نقشه مهمي در حالي كه آنها خبر نداشتند. (۵۰)
فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۱﴾
بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ كه ما آنها و قومشان را همگي نابود كرديم! (۵۱)
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۵۲﴾
اين خانه هاي آنهاست كه به خاطر ظلم و ستمشان خالي مانده، و در اين نشانه روشني است براي كساني كه آگاهند. (۵۲)
وَأَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿۵۳﴾
ما كساني را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم. (۵۳)
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۵۴﴾
و لوط را به ياد آور هنگامي كه به قومش گفت آيا شما به سراغ كار بسيار قبيح ميرويد در حالي كه (زشتي و نتايج شوم آنرا) ميبينيد؟ (۵۴)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿۵۵﴾
آيا شما بجاي زنان به سراغ مردان از روي شهوت ميرويد؟ شما قومي جاهل هستيد. (۵۵)
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ (45)
قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46):
و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان (حضرت) صالح را فرستادیم كه (او به مردم گفت:) خداوند را بپرستید. پس آن گاه مردم به دو گروه متخاصم تقسیم شدند.
صالح گفت: اى قوم من! چرا پیش از نیكى شتابزده خواهان بدى هستید؟ چرا از خداوند آمرزش نمىخواهید تا مشمول رحمت گردید؟
حضرت صالح، مردم را از عذاب الهى مىترسانید و به آنان هشدار مىداد، ولى آنان مىگفتند: «یا صالحُ ائتنا بما تَعِدُنا»(58) آن عذابى كه وعده مىدهى بر ما بیاور. در این آیه، صالح مىگوید: چرا شما به جاى خیر، سراغ شر را مىگیرید؟ همان گونه كه كفّار از حضرت هودعلیه السلام و پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله نیز تعجیل در عقوبت را مىخواستند.
امام باقرعلیه السلام فرمود: گروهى دعوت حضرت صالح را تصدیق وگروهى تكذیب نمودند.(59)
با اینكه تمام انبیا با مردم برخورد عاطفى و برادرانه داشتهاند، ولى از اینكه كلمهى «اخاهم» تنها براى بعضى از آنان بكار رفته است، شاید بتوان استفاده كرد كه بعضى از انبیا علاوه بر برخورد عطوفانه فامیل قوم خود نیز بودهاند.
-----
58) اعراف، 77.
59) تفسیر نورالثقلین.
- برخورد انبیا با مردم، برادرانه بوده است. «اَخاهم»
- دعوت به توحید، سرلوحهى دعوت انبیاست. «أنِ اعبدوا اللّه»
- انتظار نداشته باشید همهى مردم منطق شمارا بپذیرند. «فاذا هم فریقان»
- نزاع میان حقّ و باطل دائمى است. «یختصمون»
- راه توبه را براى بازگشت مجرمان باز بگذارید. «لولا تستغفرون»
- انبیا دلسوز مردمند. «یا قوم ... لولا تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون»
- استغفار، زمینهى جذب رحمت الهى است. «تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون»
تفسیر نور آقای قرائتی
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47)
وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ (48):
(مردم به صالح) گفتند: ما بهتو وهمراهانت فالبد زدهایم (وقحطى موجود به خاطر وجود شماست. صالح) گفت: فال (وسرنوشت نیك وبد) شما نزد خداست، بلكه شما گروهى هستید كه مورد آزمایش قرار گرفتهاید.
و در آن شهر نُه دسته (و گروه) بودند كه در آن سرزمین فساد مىكردند و اهل اصلاح نبودند.
كلمهى «رَهط» به دستهاى گفته مىشود كه میانشان رابطهى گرمى باشد.(60)
كلمهى «تَطیُّر» از «طیر» به معناى پرنده است. مردم عرب هنگام سفر، پرندهاى را رها مىكردند كه اگر به سمت راست مىپرید (این كار را به فال نیك مىگرفتند و) سفر مىكردند و اگر به سمت چپ مىپرید (فال بد مىزدند و) سفر را تعطیل مىكردند.(61)
در اسلام، فال بد زدن (به نام طیره) شرك دانسته شده است. فال بد، رها كردن دلایل اصلى و رفتن به سراغ خرافات است.
فال بد زدن به انبیا، در قرآن مكرّر آمده است: فرعونیان بدبختىها را از موسى مىدانستند؛ «یطّیّروا بموسى»(62) به حضرت عیسى مىگفتند: «انّا تطیّرنا بكم»(63) در این آیه نیز مىفرماید: به صالح گفتند: «اطّیّرنا بك»
جملهى «بل انتم قوم تفتنون» را چند نوع معنا كردهاند:
الف: شما توسط عوامل خدعهگر فریب خوردهاید كه این گونه مقاومت مىكنید. (بنا بر اینكه «فتنه» به معناى فریب و خدعه باشد)
ب: شما با حوادث تلخ آزمایش مىشوید. (اگر مراد از فتنه، امتحان وآزمایش باشد)
ج: شما به خاطر لجاجت كیفر مىشوید. (بنا بر اینكه مراد از فتنه، عذاب باشد)
-----
60) التحقیقفىكلماتالقرآن.
61) تفسیر كشّاف.
62) اعراف، 131.
63) یس، 18.
- پیامبر اسلام و مسلمانان بدانند كه انبیاى گذشته و یارانشان چگونه تحقیر مىشدند، پس سختىها را تحمّل كنند. «قالوا اطّیّرنا»
- فالزدن، تاریخى بس طولانى دارد. (كسى كه به خدا و حكمت الهى ایمان نداشته باشد، به خرافات روى مىآورد). «اطّیّرنا»
- در نظامى كه علم و ادب و منطق و وحى، حاكم نباشد، چهرههایى كه مایهى بركت هستند مایهى بدبختى معرّفى مىشوند. «اطّیّرنا بك»
- حضور انبیا، به معناى محو مشكلات طبیعى و روزمره نیست. «اطّیّرنا بك»
- تلخىها و ناگوارىها، هر یك دلایل حكیمانهاى دارد كه خداوند قرار داده است. «طائركم عنداللّه»
- برخورد با انبیا، یك آزمایش الهى است. «تفتنون»
تفسیر نور آقای قرائتی
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (49):
(آن گروه مفسد) گفتند: به خداوند سوگند یاد كنید (و همقسم شوید) كه بر او و خانوادهاش شبیخون مىزنیم، سپس به ولىّ او خواهیم گفت: ما در محل قتل كسانش حاضر نبودیم (تا چه رسد به اینكه آنان را كشته باشیم)، و ما قطعاً راست مىگوییم.
«نبیّتنّه»، از واژهى «تبییت»، به معناى سوءقصد و هجوم شبانه است.
در اسلام، سوگندى ارزش دارد و وفاى به آن لازم است كه نسبت به انجام كارى ارزشمند یا ترك كارى ناپسند صورت گیرد، لذا اگر شخصى سوگند یاد كرد كه به مظلومى ضربهاى بزند یا از ظالمى حمایتى كند، این سوگند ارزش شرعى و قانونى ندارد.
این آیه، مارا به یاد هم سوگند شدن كفّار مكّه مىاندازد كه تصمیم گرفتند شبیخون بزنند و پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله را در بستر خواب شهید كنند، ولى پیامبر اكرم، حضرت علىعلیه السلام را به جاى خود خواباند و توطئهى دشمن خنثى شد.
- گفتههاى مخفیانه، بعد از قرنها كشف مىشود. «قالوا تقاسموا»
- دشمن، از مقدّسات دینى سوء استفاده مىكند. «تقاسموا باللّه»
- مجرمترین افراد - كه قاتلان انبیا هستند - در دل، خدا را قبول دارند و با نام او شرارتهاى خود را سر و سامان مىدهند. «تقاسموا باللّه»
- افراد یا گروههاى باطل، براى اهداف مشترك خود، متحدّ و همقسم مىشوند. «تقاسموا»
- در تاریخ، عبرتهاى زیادى است. (سوگند به نام خدا براى قتل پیامبر خدا!) «تقاسموا باللّه لَنبیّتنه» (همچنان كه خوارج در خانهى خدا و در ماه خدا، ولىّ خدا را در حال عبادت خدا، به نیّت تقرب به خدا در لیالى قدر وسحر نوزدهم رمضان ضربت زدند و شهید كردند).
- استفاده از تاریكى شب، براى انجام توطئهها، تاریخى طولانى دارد. «لَنبیّتنّه»
- انبیا و یاورانشان، در معرض سختترین توطئهها بودهاند. «لَنبیّتنّه و اهله»
- قساوت بشر، حدّ و مرزى ندارد. (پیامبركشى، قتل بستگان پیامبر و شبیخون زدن). «لنبیّتنّه و اهله»
- قصاص، قانون عقلى و در تمام ادیان آسمانى نیز بوده است. «نقولنّ لولیّه»
- مجرم، با ظاهرسازى وتوجیه، بر گناه خود سرپوش مىگذارد. «ما شهدنا»
- به همهى كسانى كه ادّعاى صداقت دارند و شعار صداقت مىدهند، اطمینان نكنید. «لنقولنّ... انّا لصادقون»
- صداقت را حتّى قاتلان انبیا، یك شرف و ارزش مىدانند. «انّا لصادقون»
تفسیر نور آقای قرائتی
وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (50)
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51):
و (آن نه گروه مفسد) دست به تدبیر بزرگى زدند و ما نیز به تدبیر بزرگى دست زدیم، ولى آنها نمىفهمیدند.
پس بنگر كه پایان تدبیر آنان (و شبیخون به صالح و كسانش) به كجا انجامید، ما آنان و قومشان همگى را هلاك كردیم.
هلاكت قوم ثمود با چند تعبیر در قرآن آمده است:
الف: زلزله. «فاخذتهم الرَّجفة»(64)
ب: صاعقه. «فاخذتهم الصاعقة»(65)
ج: صیحه. «و اَخَذ الّذین ظلموا الصَیحة»(66)
البتّه هیچ مانعى ندارد كه هر سه عذاب، در یك زمان واقع شده باشد.
یكى از نمونههاى مكر الهى، همان مهلت و نعمت دادن به گناهكاران است، تا آنان سرگرم شوند و همین كه پیمانهى آنان پر شد، ناگهان به قهر الهى گرفتار شوند.
-----
64) اعراف، 78.
65) ذاریات، 44.
66) هود، 67.
- كیفرهاى الهى، با جُرم انسان متناسب است. «مكروا - مكرنا»
- كسانى كه علیه اولیاى خدا توطئه مىكنند، طرف آنها خداست. «مكروا مكراً و مكرنا مكراً»
- در برابر نقشههاى كفّار شما نیز باید اهل تدبیر و نقشه باشید. «مكروا مكراً و مكرنا مكراً»
- خداوند تدبیر مردم را مىداند، امّا مردم تدبیر او را نمىدانند. «وهملایشعرون»
- چوب خدا صدا ندارد. «مكرنا... و هم لایشعرون»
- تاریخ، بر قانون و سنّت معیّنى استوار است و دقّت در آن، براى دورانهاى دیگر سودمند است. «فانظر كیف كان عاقبة مكرهم»
- سنّت الهى بر پیروزى حقّ بنا نهاده شده است. «فانظر كیف كان عاقبة مكرهم»
- زود قضاوت نكنید؛ از توفیقاتى كه به خاطر مكر، نصیب بعضىها مىشود، فریب نخورید، بلكه به عاقبت آنان توجّه كنید. «عاقبة مكرهم»
- آمادهباش دشمنان براى ارتكاب جنایت، سبب قهر الهى است، گرچه آنان به اهداف پلید خود نرسند. (دشمنان، همقسم شدند تا پیامبر را بكشند و در كمین هم نشستند، ولى حضرت را نكشتند، لكن خودشان هلاك شدند). «دمّرناهم»
- پیروى از مفسدان، عقوبت دارد. «دمّرناهم و قومهم»
تفسیر نور آقای قرائتی
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52)
وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (53):
پس این خانههاى آنهاست كه به خاطر ظلمى كه كردند ویران و خالى شده است، و قطعاً در این (كیفر، عبرتو) نشانه روشنى است براى اهل علم و آگاهى.
و مؤمنان و كسانى را كه اهل پروا بودند، (از مهلكه) نجات دادیم.
كلمهى «خاویة»، هم به معناى سقوط، فنا و ویرانى است، و هم به معناى خالى شدن از ساكنان مىباشد.
- آثار باستانى عبرتآموز باید براى آیندگان حفظ شود. «فتلك بیوتهم»
- عقوبت، مخصوص آخرت نیست، گاهى ستمگران، در دنیا به عقوبت مىرسند. «فتلك بیوتهم خاویة»
- عبرتها و نشانهها، به تنهایى كافى نیست؛ انگیزهى عبرت آموزى در انسانها لازم است. «لآیة لقوم یعلمون»
- سرنوشت انسان، در گرو اعمال اوست. «خاویة بما ظلموا - انجینا الّذین آمنوا»
- قهر الهى،تر و خشك را با هم نمىسوزاند، لذا افراد متّقى استثنا مىشوند و نجات مىیابند. «و انجینا الّذین آمنوا و كانوا یتّقون»
- آثار ایمان و تقوا، مخصوص آخرت نیست؛ اهل تقوا، در دنیا نیز نتیجهى كار خود را مىبینند. «و انجینا الّذین آمنوا و كانوا یتّقون»
- ایمانى كارساز است كه با تقواى دائمى همراه باشد. «آمنوا و كانوا یتّقون»
تفسیر نور آقای قرائتی
وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (54)
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55):
و (نیز) لوط را (فرستادیم) كه به قومش گفت: آیا این كار بسیار زشت را در حالى كه به زشتى آن آگاهید، انجام مىدهید؟
آیا شما با بودن زنان، براى غریزهى شهوت به سراغ مردان مىروید؟ بلكه شما مردمى (نادان و) جهالت پیشهاید.
قوم لوط در برابر چشم یكدیگر و در جلسهى علنى، لواط مىكردند. در آیهى 29 عنكبوت مىخوانیم: «و تأتون فى نادیكم المنكر» یعنى شما در انجمن و جلسهى علنى، منكر انجام مىدهید. در این آیه نیز مىفرماید: «و انتم تبصرون» یعنى در برابر چشم یكدیگر و یا با بصیرت و آگاهى گناه مىكنید.
لواط از گناهان كبیره است، زیرا در آیات بعد آمده است كه عذاب الهى را به دنبال دارد.
در آیات دیگر قرآن كریم آمده است: همسر براى آرامش، تربیت نسل و تعاون در زندگى، است، ولى در این جا تنها مسألهى شهوت را بیان كرده است، زیرا قوم لوط هدفى جز شهوت نداشتند. «شهوة من دون النساء»
- پیامبران و رهبران مصلح جامعه با گناهانِ شایع زمان خود به شدّت مبارزه مىكنند. «أتأتون الفاحشة»
- با سؤال انتقادى، وجدانها را بیدار كنید. «أتأتون الفاحشة»
- یكى از وظایف انبیا، مبارزه با منكرات است. «أتأتون الفاحشة»
- حرمت لواط، مخصوص اسلام نیست. «أتأتون الفاحشة»
- گناه علنى و آگاهانه، زشتى، كیفر و انتقاد بیشترى دارد. «و انتم تبصرون»
- زشتى لواط بر همه روشن است. «و انتم تبصرون»
- در نهى از منكر، به سراغ منكرات علنى بروید. «و انتم تبصرون»
- دفع شهوت باید از طریق مشروع باشد. «أئنّكم لتأتون الرجال شهوة...»
- انحراف از مسیر طبیعى و شرعى در امور جنسى، جهل و حماقت است. «بل انتم قوم تجهلون»
- همجنسگرایى، برخاسته از بىفرهنگى است. علم و دانشى كه انسان را از گناه باز ندارد، جهل است. «لتأتون الرجال... انتم قوم تجهلون»
تفسیر نور آقای قرائتی
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 382 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿۵۶﴾
آنها پاسخي جز اين نداشتند كه به يكديگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد كه اينها افرادي پاكدامن هستند! (۵۶)
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿۵۷﴾
ما او و خانواده اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقي ماندگان باشد. (۵۷)
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ ﴿۵۸﴾
سپس باراني (از سنگ) بر آنها فرستاديم (كه همگي زير آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذار شدگان. (۵۸)
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۵۹﴾
بگو حمد مخصوص خداست و سلام (و درود) بر بندگان برگزيده اش، آيا خداوند بهتر است يا بتهائي را كه شريك او قرار ميدهند؟ (۵۹)
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ﴿۶۰﴾
آيا بتهائي كه معبود شما هستند بهترند يا كسي كه آسمان و زمين را آفريده ؟، و براي شما از آسمان آبي فرستاد كه با آن باغهائي زيبا و سرور انگيز رويانديم، و شما قدرت نداشتيد درختان آنرا برويانيد، آيا معبود ديگري با خداست ؟ نه، آنها گروهي هستند كه (از روي ناداني) مخلوقات خدا را در رديف او قرار ميدهند. (۶۰)
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۶۱﴾
يا كسي كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند، با اين حال) آيا معبودي با خدا است ؟، نه بلكه اكثر آنها نميدانند (و جاهلند). (۶۱)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ ﴿۶۲﴾
يا كسي كه دعاي مضطر را اجابت ميكند و گرفتاري را برطرف ميسازد، و شما را خلفاي زمين قرار ميدهد، آيا معبودي با خداست ؟ كمتر متذكر ميشويد! (۶۲)
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۶۳﴾
يا كسي كه شما را در تاريكيهاي صحرا و دريا هدايت ميكند، و كسي كه بادها را بشارت دهندگان پيش از نزول رحمتش ميفرستد، آيا معبودي با خداست ؟ خداوند برتر است از اينكه شريك براي او قرار دهند. (۶۳)