eitaa logo
قرآن هدیه به امام زمان
30 دنبال‌کننده
20 عکس
0 ویدیو
0 فایل
📖🕋📖 #قرائت_روزانه_قرآن کریم ⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به #امام_زمان عج⭐️ ☘🌸🌸🌸🌸🌸☘ ✨صفحه ✨ أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
مشاهده در ایتا
دانلود
بیان مختصری از آیات أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (25) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (26): (جلوه دادن شیطان، اعمال مردم را براى آن است) كه آنان سجده نكنند براى خداوندى كه چیزهاى ناپیداى آسمان‏ها وزمین را بیرون مى‏آورد (و آشكار مى‏كند) و عملكرد نهان و آشكار شمارا مى‏داند. خداوندى كه معبودى جز او نیست (و) پروردگار عرش بزرگ است. كلمه‏ى «خَب‏ء» به معناى پوشیده و پنهان است. حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «المرءُ مَخبُوءٌ تَحتَ لِسانه»(49) ارزش و شخصیّت انسان در زیر زبانش مخفى است. تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد نمونه‏ى بیرون آوردن مخفى‏ها در آسمان‏ها و زمین؛ رویش گیاهان و بارش باران است. خوشه در درون دانه مخفى است وقدرت الهى، آن را از دل دانه بیرون مى‏آورد. همه‏ى چیزهایى كه از قوّه به فعلیّت در مى‏آیند مصداق همین آیه‏ى «یخرج الخبأ» هستند.49) نهج‏البلاغه، حكمت 140. - هدف شیطان از تزیین بدى‏هاى مردم آن است كه آنان براى خدا سجده نكنند. «زیّن لهم الشیطان - ألاّ یسجدوا» - كسى كه در برابر خدا سجده نكند، حیوان هم از او انتقاد مى‏كند. «ألاّ یسجدوا» - سجده، مظهر خداپرستى است. «ألاّ یسجدوا للّه» - عوامل طبیعى، ابزار ووسایل قدرت‏نمایى خدا هستند. «یخرج الخبأ» گرچه آب، خاك و نور نقش دارند، ولى بیرون آورنده حقیقى اوست. - عالم محضر خداست. «یعلم ما تخفون و ما تُعلنون» بر او علم یك ذرّه پوشیده نیست‏ كه پنهان و پیدا به نزدش یكى است‏ - از دلایل سجده‏ى ما، قدرت او، «یخرج الخبأ» علم او، «یعلم» یكتایى او، «لا اله الاّ هو» و ربوبیّت و عظمت اوست. «ربّ العرش العظیم» تفسیر نور آقای قرائتی
سوره نمل آیات 36 الی 44 صفحه 380
💠📖🕋📖💠 کریم ⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️ ☘🌸🌸🌸🌸🌸☘ ✨صفحه 380✨ أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ ﴿۳۶﴾ هنگامي كه (فرستادگان ملكه سبا) نزد سليمان آمدند گفت: مي‏خواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد!) آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلكه شما هستيد كه به هدايايتان خوشحال مي‏شويد. (۳۶) ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۳۷﴾ به سوي آنها بازگرد (و اعلام كن) با لشكرهائي به سراغ آنها مي‏آئيم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و آنها را از آن (سرزمين آباد) به صورت ذليلان و در عين حقارت بيرون مي‏رانيم. (۳۷) قَالَ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ ﴿۳۸﴾ (سليمان) گفت، اي بزرگان! كداميك از شما توانائي داريد تخت او را پيش از آنكه خودشان نزد من آيند براي من بياوريد؟! (۳۸) قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ ﴿۳۹﴾ عفريتي از جن گفت: من آنرا نزد تو مي‏آورم پيش از آنكه از مجلست برخيزي و من نسبت به آن توانا و امينم! (۳۹) قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ﴿۴۰﴾ (اما) كسي كه دانشي از كتاب (آسماني) داشت گفت، من آنرا پيش ‍ از آنكه چشم بر هم زني نزد تو خواهم آورد! و هنگامي كه (سليمان) آنرا نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش ‍ كند كه آيا شكر او را بجا مي‏آورم يا كفران مي‏كنم ؟ (۴۰) قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنْظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۴۱﴾ (سليمان) گفت تخت او را برايش ناشناس سازيد به بينم آيا متوجه مي‏شود يا از كساني است كه هدايت نخواهند شد. (۴۱) فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ ﴿۴۲﴾ هنگامي كه او آمد گفته شد آيا تخت تو اينگونه است ؟ (در پاسخ) گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!.. (۴۲) وَصَدَّهَا مَا كَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِنْ قَوْمٍ كَافِرِينَ ﴿۴۳﴾ و او را از آنچه غير از خدا مي‏پرستيد بازداشت كه او از قوم كافران بود. (۴۳) قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾ به او گفته شد داخل حياط قصر شو، اما هنگامي كه نظر به آن افكند پنداشت نهر آبي است و ساق پاهاي خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد اما سليمان) گفت (اين آب نيست) بلكه قصري است از بلور صاف، (ملكه سبا) گفت پروردگارا! من به خود ستم كردم، و با سليمان براي خداوندي كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم. (۴۴)
380.mp3
1.41M
ترتیل صفحه 380 قرآن کریم با صدای استاد پرهیزگار
قَالَ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ (38) قَالَ عِفْريتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ (39): (سلیمان) گفت: اى بزرگان! كدام یك از شما تخت او (بلقیس، ملكه‏ى سبا) را - قبل از آن كه آنان به حال تسلیم نزد من آیند - براى من مى‏آورد؟ عِفریتى از جنّ (كه داراى قدرت و زیركى خاصّى بود به سلیمان) گفت: من آن را نزد تو مى‏آورم پیش از آن كه از جاى خود برخیزى، و من قطعاً بر این كار هم قدرت دارم و هم مورد اعتمادم. در كلمه‏ى «عِفریت»، معناى شدّت و قدرت نهفته است. پس از بازگشت فرستادگان بلقیس، همراه با هدیه‏هاى خود و آگاهى ملكه‏ى سبا از این كه سلیمان یك پادشاه نیست؛ ملكه تصمیم گرفت شخصاً نزد سلیمان آید تا اوضاع را از نزدیك ببیند. سلیمان از حركت بلقیس آگاه شد و خود را براى قدرت نمایى آماده كرد. - اطرافیان سلیمان، داراى قدرت فوق العاده یا خارق العاده بودند. «ایّكم» - میدان را براى رقابت صحیح باز گزارید. «ایّكم» - در شرایط مناسب از توانایى دیگران استفاده كنید. «ایّكم یأتینى» - ملاك، لیاقت و توانایى است، نه جنسیّت. «ایّكم یأتینى» با این كه در میان اطرافیان سلیمان، جنّ و پرنده و انسان، همه بودند ولى ملاك برترى، قدرت آوردن تخت است نه جنسیّت آورنده‏ى آن. - اگر تخت وتاج را از انسان بگیریم، تسلیم‏شدن او آسان است. «یأتینى بعرشها» - قرآن مسأله‏ى طىّ الارض(51) را مى‏پذیرد. «یأتینى بعرشها قبل أن...» - قدرت‏نمایى باید با مخاطب تناسب داشته باشد. «عرشها» - براى ارشاد و هدایت دیگران، از امكانات خود آنان استفاده كنید. «عرشها» - پیروز كسى است كه قبل از دشمن اقدام كند. «قبل أن یأتونى» - كارهاى فوق‏العاده باید با هدف عالى همراه باشد. «یأتینى‏بعرشها - یأتونى مسلمین» - حضرت سلیمان علم غیب داشت. «یأتونى مسلمین» - در یك نظام و حكومت موفّق، باید از همه‏ى نیروها در جاى خود استفاده كرد. «قال عِفریت من الجنّ» - جنّ مى‏تواند به انسان كمك كند. «قال عِفریت من الجنّ» - لیاقت‏هاى خود را به دیگران اعلام كنید. «أنَا آتیك» - سرعت، قدرت و امانت، شرط انجام كارهاى بزرگ است. «قبل أن تَقوم من مقامك - لَقوىّ اَمین» ----- 51) طىّ الارض»، نوعى معجزه وكرامت است، كه به جاى پیمودن و طى كردن مسافتى طولانى، زمین در زیر پاى وى پیچیده گردد و در مدّتى اندك به مقصد رسد. (فرهنگ معین) تفسیر نور. آقای قرائتی @ghoranemamzaman
قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (40) قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ (41): كسى (به نام آصِف‏بن بَرخیا) كه به بخشى از كتاب (الهى) آگاهى داشت (سلیمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن كه پلكِ چشمت بهم بخورد نزد تو مى‏آورم. (سلیمان پذیرفت و او تخت را آورد.) همین كه (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقرّ دید، (به جاى غرور وتكبّر) گفت: این (توانایى وزیر من كه مقدارى از علم كتاب و اسم اعظم را مى‏داند،) از لطف پروردگار من است، تا مرا (با این نعمت‏ها) بیازماید كه آیا شكرگزارم یا كفران مى‏كنم؟ و هر كس شكر كند، قطعاً به سود خویش شكر ورزیده و هر كس كفران نماید (به ضرر خویش گام نهاده، زیرا) پروردگار من (از شكر مردم) بى‏نیاز و كریم است. (بى‏نیازى و كرامت، براى خداوند ذاتى است و هرگز وابسته به شكر یا كفران كسى نیست). (سلیمان) گفت: تخت (ملكه) را برایش ناشناس گردانید، تا ببینم آیا پى‏مى‏برد یا از كسانى است كه پى نمى‏برند؟ كسى كه مقدارى از علم كتاب را مى‏دانست، «آصف‏بن بَرخیا» وزیر حضرت سلیمان و خواهر زاده‏ى او بود، چنانكه از امام هادى‏علیه السلام نیز نقل شده است.(52) و امام باقر علیه السلام فرمودند: اسم اعظم الهى هفتاد و سه حرف است كه آصف‏بن‏برخیا تنها با دانستن یك حرف چنین قدرت‏نمایى كرد.(53) در این كه منظور از علم كتاب چیست؟ گفته‏اند: مراد از آن، یا آگاهى از كتب آسمانى یا لوح محفوظ و یا اسم اعظم است. سؤال: «آصف‏بن بَرخیا» چگونه تخت را بدون اجازه‏ى صاحبش حركت داد و در آن تصرّف كرد؟ پاسخ: این كار به خاطر ولایت انبیا بر اموال مردم و اهمیّت ارشاد بلقیس و مردم او بوده است. كفر چند نوع است: یكى انكار خدا و یكى كفران نعمت‏ها. شكر خداوند، اقسامى دارد: شكر با زبان، با قلب و با عمل. فضایل امیر مؤمنان و اهل‏بیت‏علیهم السلام‏ * در آیه‏ى مورد بحث مى‏فرماید: كسى كه بخشى از علم كتاب را داشت، گفت: اى سلیمان! قبل از به هم زدن پلك چشم، من تخت ملكه‏ى سبأ را از كشورش در این جا حاضر مى‏كنم. امّا در آیه‏ى آخر سوره‏ى رعد، خداوند به پیامبرش مى‏فرماید: كفّار، رسالت تورا قبول ندارند، به آنان بگو كافى است كه خداوند و كسى‏كه تمام علم كتاب را دارد، میان من و شما گواه باشد. در روایات مى‏خوانیم: مراد از كسى‏كه تمام علم كتاب را دارد، على‏بن ابى‏طالب‏علیهما السلام است. اگر كسى كه بخشى از علم كتاب را مى‏داند تخت بلقیس را در یك آن حاضر مى‏كند، پس كسى كه تمام علم كتاب را مى‏داند، در تمام عمر چه قدرتى دارد؟ * امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: آگاهى كسى‏كه بخشى از علم را داشت، نسبت به علم على‏علیه السلام، مثل مقدار آبى است كه بر بال یك مگس باشد نسبت به دریا.(54) * در روایات مى‏خوانیم: امام صادق‏علیه السلام به سینه‏ى مباركش اشاره كرد و فرمود: «و عندنا واللّه علم الكتاب كله» به خدا سوگند تمام علم كتاب نزد ما موجود است.(55) * در روایات بسیارى مى‏خوانیم كه امامان معصوم‏علیهم السلام خارج از قید زمان و مكان در مناطقى حاضر مى‏شدند، مثلاً: امام جوادعلیه السلام، در لحظه‏ى شهادت پدرش از مدینه به طوس رفت. امام كاظم‏علیه السلام، از زندان بغداد بیرون آمد و در مدینه حاضر شد. امام سجادعلیه السلام، در زمان اسارت، به كربلا رفت و بدن پدرش امام حسین‏علیه السلام، را دفن نمود. امام حسین‏علیه السلام، قبل از شهادت، قبضه‏ى خاكى از كربلا برداشت و در مدینه به ام‏السّلمه داد.(56) بنابراین طىّ‏الارض و حركت برق‏آسا براى امامان سابقه دارد. ----- 52) تفسیر نورالثقلین. 53) كافى، ج‏1، ص‏230. 54) تفسیر نورالثقلین. 55) تفسیر نورالثقلین. 56) تفسیر اطیب‏البیان. - در كابینه‏ى سلیمان، دانشمندترین چهره‏ها وجود داشتند. «عنده‏علم‏من‏الكتاب» - انسان مى‏تواند بر طبیعت وقوانین طبیعى حاكم شود. «أنا آتیك» - قدرت انسان مى‏تواند از جنّ بیشتر باشد. «عِفریت من الجنّ - الّذى عنده علم...» - در مواردى باید قدرت خود را اظهار كرد. «أنَا آتیك» - علم منشأ قدرت است. با قدرت علمى مى‏توان به جاى شنیدن صدا و دیدن تصویر، خود اشیا و موجودات را جا به جا كرد. (در انسان، استعدادها، توانایى‏ها و اسرارى است كه تاكنون كشف نشده است). «أنَا آتیك» توانا بود هر كه دانا بود ز دانش دل پیر بُرنا بود - در واگذارى مأموریّت‏ها، مسارعه (سرعت عمل) یك امتیاز است. همان‏گونه كه در فروش، مزایده ودر خرید، مناقصه، عامل رقابت و ارزش است. «أنَا آتیك به قبل أن یرتدّ الیك طرفك» - مدّعیان علم وقدرت، باید عملاً حرف خود را اثبات كنند. «فلمّا رآه
مستقرّاً» - اولیاى خدا نعمت را از او مى‏دانند. «هذا من فضل ربّى» - نعمت‏هاى الهى را حقّ خود ندانیم. «فضل ربّى» - به علم و قدرت خود مغرور نشویم. «هذا من فضل ربّى» - نعمت‏هاى الهى را به زبان آوریم. «هذا من فضل ربّى» - دادن یا گرفتن نعمت‏ها براى رشد دادن ماست. «ربّى» - نعمت‏هاى الهى وسیله‏ى بندگى و آزمایشند، نه كامیابى و لذّت‏جویى. «لیبلونى ءاشكر» - انبیا نیز آزمایش مى‏شوند. «لیبلونى» - انسان، مختار است، نه مجبور. «مَن شكر... و مَن كفر» - انسان در گرو عمل خویش است. «و مَن شكر فانّما یشكُر لنفسه» - خداوند به شكر ما نیاز ندارد. «مَن شكر... ومَن‏كفر فانّ ربّى غنى كریم» نعمت‏هاى الهى برخاسته از فضل و لطف بى‏پایان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى كنیم، او به مقتضاى ربوبیّت خود به ما لطف مى‏كند. شكر نعمت، نعمتت افزون كند كفر نعمت از كفت بیرون كند - در شیوه‏ى دعوت، تملّق ممنوع است. «و مَن كفر فانّ ربّى غنى» - دارایى و سخاوت در كنار هم، ارزش است. «غنى كریم» - اولیاى خدا بر اموال مردم ولایت دارند. «نَكّروا لها» - گاهى براى آزمایش هوش، تغییر وتحوّل جایز است. «نكّروا لها... ننظر أتهتدى» تفسیر نور. آقای قرائتی
فَلَمَّا جَاءتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ (42) وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ (43): پس هنگامى كه (بلقیس) آمد، به او گفته شد: آیا تخت تو این گونه است؟ گفت: گویا خود آن است، و پیش از این، به ما علم (به حقّانیّت سلیمان) داده شده و ما فرمان بردار بوده‏ایم . آنچه (آن زن) به جاى خدا مى‏پرستید، او را (از تسلیم شدن در برابر حقّ) بازداشته بود، و او از قوم كافران بود، (ولى بعد از كفر، ایمان آورد). جمله‏ى «و اوتینا العلم» ظاهراً ادامه‏ى كلام بلقیس است (كه در ترجمه آورده‏ایم) و ممكن است سخن سلیمان و اطرافیان او باشد كه گفته باشند: به ما، قبل از بلقیس علم داده شده و قبل از او مسلمان بودیم.(57) سؤال: بلقیس كه از حقانیّت سلیمان اطلاع پیدا كرده بود، چرا زودتر تسلیم نشد؟ پاسخ: جامعه و محیطِ شرك مانع خطشكنى و تسلیم او شده بود، چنانكه قرآن فرمود: «وصَدّها ما كانت تَعبد من دون اللّه اِنّها كانت من قومٍ كافرین» ----- 57) تفسیر كبیرفخررازى. - در برخوردهاى ابتدایى، حرف آخر را اوّل نزنید. «اهكذا - كانه هو» (نفرمود: «هذا عرشك» و او هم نگفت: «انّه هو». ) - مكتبى ارزش دارد كه بر اساس علم باشد. «و اوتینا العلم من قبلها و كنّا مسلمین» - محیط، جامعه وعقائد خرافى، مانع از ایمان واقعى است. «و صدّها ما كانت» - سوء سابقه، دلیل داشتن آینده‏ى بد نیست. «انّها كانت من قوم كافرین» تفسیر نور. آقای قرائتی
قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (44): به او (بلقیس) گفته شد: وارد قصر شو! پس چون آن را دید، پنداشت بِركه آبى است، (براى عبور) جامه از ساق پایش برگرفت، (تا تر نشود. سلیمان به او) گفت: (این جا آبى نیست،) بلكه قصرى از شیشه و بلور صیقلى است. (ملكه‏ى سبا) گفت: پروردگارا! من به خودم ظلم كردم و (اكنون) همراه سلیمان، در برابر پروردگار جهانیان سر تسلیم فرود آورده‏ام. كلمه‏ى «صَرح»، به معناى فضا یا قصر بزرگ است. «لُجّة» یعنى متلاطم و متراكم، و «مُمَرّد» به معناى صاف است. - مقام رسالت، با جلال و شكوه و حكومت منافاتى ندارد. «قیل لها ادخلى الصّرح» - در ارشاد وتبلیغ، هر كس را باید به شیوه‏اى هدایت كرد. «قیل‏لها ادخلى الصّرح» با مرفّهان، جورى برخورد نكنیم كه خیال كنند ایمان به معناى فقر است. - امكانات مادّى باید در خدمت تبلیغ دین قرار گیرد. «قیل‏لها ادخلى الصّرح» با اهداف سلیمان‏گونه مى‏توان از صنعت و امكانات مادّى، براى ارشاد و هدایت دیگران كمك گرفت. - از مهمانان كافر با حُسن‏خلق پذیرایى كنید. «قیل لها ادخلى الصّرح» - شأن افراد را در پذیرایى‏ها حفظ كنید. «قیل لها ادخلى الصّرح» - گاهى انسان مى‏بیند، امّا اشتباه تشخیص مى‏دهد. (خطاى چشم) «حسبته لجّة» - كاخ نشینان كافر را در برابر صنعت و ابتكار و هنر و زیبایى‏هاى نظام خود، به كرنش وادارید. «صرح ممرّد من قواریر» - سابقه‏ى آینه‏كارى و استفاده از شیشه در معمارى، به زمان حضرت سلیمان بر مى‏گردد. «صرح ممرّد من قواریر» - پذیرفتن حقّ، نشانه‏ى حریّت است نه ضعف. «ربّ ظلمتُ نفسى» - وابستگى و دلبستگى به غیر خدا و پرستش غیر او - هر كس و هر چه باشد - ظلم است. «ظلمتُ نفسى» - توبه‏ى واقعى آن است كه گذشته‏ها را با اقرار جبران كنیم و راه آینده را با چراغ هدایت الهى طى كنیم. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ مع سلیمان» - داشتن نام و نان و عنوان و اطرافیان، شمارا در اقرار به حقّ و تغییر عقیده اسیر نكند. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ» - تكامل، مراحلى دارد: مرحله‏ى نخست: خروج از ظلمت، و مرحله‏ى بعد: ورود در نور است. «ظلمتُ نفسى و أسلمتُ مع سلیمان» - روح ایمان، همان تسلیم است. هم سلیمان در دعوتنامه‏ى خود به آن اشاره دارد: «وأتونى مسلمین» و هم ملكه‏ى سبا در پایان كار مى‏گوید: «أسلمتُ» - ایمان، تسلیم شدن در برابر خالق هستى است، نه در برابر خلق، گرچه سلیمان باشد. «أسلمتُ للّه» - زن در انتخاب عقیده و اظهار آن مستقل است. «أسلمتُ للّه» - ایمان به تنهایى كافى نیست، با اولیا و انبیا همراه بودن انسان را بیمه مى‏كند. «أسلمتُ مع سلیمان للّه» - در برابر پیوندهاى سیاسى، اقتصادى، نظامى و خانوادگى، پیوندهاى الهى و مقدّس نیز یافت مى‏شود. «مع سلیمان» - زر و زیور افراد وارسته را سیراب نمى‏كند، گمشده‏ى آنان دستیابى به سرچشمه‏ى هستى است. «أسلمتُ... للّه ربّ العالمین» - هدف حكومت انبیا، دعوت به سوى خداوند است، نه كشورگشایى. ملكه‏ى سبا نیز این حقیقت را فهمید، لذا در پایان سخنش گفت: «أسلمتُ مع سلیمان للّه ربّ العالمین» تفسیر نور. آقای قرائتی
💠📖🕋📖💠 کریم ⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️ ☘🌸🌸🌸🌸🌸☘ ✨صفحه 381✨ أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۵﴾ ما به سوي ثمود برادرشان صالح را فرستاديم كه خداي يگانه را بپرستيد، اما آنها به دو گروه تقسيم شدند و به مخاصمه پرداختند. (۴۵)   قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۴۶﴾ (صالح) گفت: اي قوم من! چرا براي بدي قبل از نيكي عجله مي‏كنيد؟ (و عذاب الهي را مي‏طلبيد نه رحمت او را) چرا از خداوند تقاضاي آمرزش نمي‏كنيد شايد مشمول رحمت شويد؟ (۴۶)   قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ ﴿۴۷﴾ آنها گفتند: ما تو و كساني را كه با تو هستند به فال بد گرفتيم (صالح) گفت: فال بد (و نيك) نزد خداست (و همه مقدراتتان به قدرت او تعيين مي‏گردد) شما گروهي هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفته‏ ايد. (۴۷)   وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿۴۸﴾ در آن شهر نه گروهك بودند كه فساد در زمين مي‏كردند و مصلح نبودند. (۴۸)   قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿۴۹﴾ آنها گفتند: بيائيد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او (صالح) و خانواده‏ اش شبيخون مي‏زنيم و آنها را به قتل مي‏رسانيم سپس به ولي دم او مي‏گوئيم ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم! (۴۹)   وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۰﴾ آنها نقشه مهمي كشيدند و ما هم نقشه مهمي در حالي كه آنها خبر نداشتند. (۵۰)   فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۵۱﴾ بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ كه ما آنها و قومشان را همگي نابود كرديم! (۵۱)   فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۵۲﴾ اين خانه‏ هاي آنهاست كه به خاطر ظلم و ستمشان خالي مانده، و در اين نشانه روشني است براي كساني كه آگاهند. (۵۲)   وَأَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ ﴿۵۳﴾ ما كساني را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم. (۵۳)   وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ ﴿۵۴﴾ و لوط را به ياد آور هنگامي كه به قومش گفت آيا شما به سراغ كار بسيار قبيح مي‏رويد در حالي كه (زشتي و نتايج شوم آنرا) مي‏بينيد؟ (۵۴)   أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ﴿۵۵﴾ آيا شما بجاي زنان به سراغ مردان از روي شهوت مي‏رويد؟ شما قومي جاهل هستيد. (۵۵)  
381.mp3
1.12M
ترتیل صفحه 381 قرآن کریم با صدای استاد پرهیزگار
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46): و به راستى به سوى قوم ثمود، برادرشان (حضرت) صالح را فرستادیم كه (او به مردم گفت:) خداوند را بپرستید. پس آن گاه مردم به دو گروه متخاصم تقسیم شدند. صالح گفت: اى قوم من! چرا پیش از نیكى شتابزده خواهان بدى هستید؟ چرا از خداوند آمرزش نمى‏خواهید تا مشمول رحمت گردید؟ حضرت صالح، مردم را از عذاب الهى مى‏ترسانید و به آنان هشدار مى‏داد، ولى آنان مى‏گفتند: «یا صالحُ ائتنا بما تَعِدُنا»(58) آن عذابى كه وعده مى‏دهى بر ما بیاور. در این آیه، صالح مى‏گوید: چرا شما به جاى خیر، سراغ شر را مى‏گیرید؟ همان گونه كه كفّار از حضرت هودعلیه السلام و پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله نیز تعجیل در عقوبت را مى‏خواستند. امام باقرعلیه السلام فرمود: گروهى دعوت حضرت صالح را تصدیق وگروهى تكذیب نمودند.(59) با اینكه تمام انبیا با مردم برخورد عاطفى و برادرانه داشته‏اند، ولى از اینكه كلمه‏ى «اخاهم» تنها براى بعضى از آنان بكار رفته است، شاید بتوان استفاده كرد كه بعضى از انبیا علاوه بر برخورد عطوفانه فامیل قوم خود نیز بوده‏اند. ----- 58) اعراف، 77. 59) تفسیر نورالثقلین. - برخورد انبیا با مردم، برادرانه بوده است. «اَخاهم» - دعوت به توحید، سرلوحه‏ى دعوت انبیاست. «أنِ اعبدوا اللّه» - انتظار نداشته باشید همه‏ى مردم منطق شمارا بپذیرند. «فاذا هم فریقان» - نزاع میان حقّ و باطل دائمى است. «یختصمون» - راه توبه را براى بازگشت مجرمان باز بگذارید. «لولا تستغفرون» - انبیا دلسوز مردمند. «یا قوم ... لولا تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون» - استغفار، زمینه‏ى جذب رحمت الهى است. «تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون» تفسیر نور آقای قرائتی
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ (48): (مردم به صالح) گفتند: ما به‏تو وهمراهانت فال‏بد زده‏ایم (وقحطى موجود به خاطر وجود شماست. صالح) گفت: فال (وسرنوشت نیك وبد) شما نزد خداست، بلكه شما گروهى هستید كه مورد آزمایش قرار گرفته‏اید. و در آن شهر نُه دسته (و گروه) بودند كه در آن سرزمین فساد مى‏كردند و اهل اصلاح نبودند. كلمه‏ى «رَهط» به دسته‏اى گفته مى‏شود كه میانشان رابطه‏ى گرمى باشد.(60) كلمه‏ى «تَطیُّر» از «طیر» به معناى پرنده است. مردم عرب هنگام سفر، پرنده‏اى را رها مى‏كردند كه اگر به سمت راست مى‏پرید (این كار را به فال نیك مى‏گرفتند و) سفر مى‏كردند و اگر به سمت چپ مى‏پرید (فال بد مى‏زدند و) سفر را تعطیل مى‏كردند.(61) در اسلام، فال بد زدن (به نام طیره) شرك دانسته شده است. فال بد، رها كردن دلایل اصلى و رفتن به سراغ خرافات است. فال بد زدن به انبیا، در قرآن مكرّر آمده است: فرعونیان بدبختى‏ها را از موسى مى‏دانستند؛ «یطّیّروا بموسى»(62) به حضرت عیسى مى‏گفتند: «انّا تطیّرنا بكم»(63) در این آیه نیز مى‏فرماید: به صالح گفتند: «اطّیّرنا بك» جمله‏ى «بل انتم قوم تفتنون» را چند نوع معنا كرده‏اند: الف: شما توسط عوامل خدعه‏گر فریب خورده‏اید كه این گونه مقاومت مى‏كنید. (بنا بر اینكه «فتنه» به معناى فریب و خدعه باشد) ب: شما با حوادث تلخ آزمایش مى‏شوید. (اگر مراد از فتنه، امتحان وآزمایش باشد) ج: شما به خاطر لجاجت كیفر مى‏شوید. (بنا بر اینكه مراد از فتنه، عذاب باشد) ----- 60) التحقیق‏فى‏كلمات‏القرآن. 61) تفسیر كشّاف. 62) اعراف، 131. 63) یس، 18. - پیامبر اسلام و مسلمانان بدانند كه انبیاى گذشته و یارانشان چگونه تحقیر مى‏شدند، پس سختى‏ها را تحمّل كنند. «قالوا اطّیّرنا» - فال‏زدن، تاریخى بس طولانى دارد. (كسى كه به خدا و حكمت الهى ایمان نداشته باشد، به خرافات روى مى‏آورد). «اطّیّرنا» - در نظامى كه علم و ادب و منطق و وحى، حاكم نباشد، چهره‏هایى كه مایه‏ى بركت هستند مایه‏ى بدبختى معرّفى مى‏شوند. «اطّیّرنا بك» - حضور انبیا، به معناى محو مشكلات طبیعى و روزمره نیست. «اطّیّرنا بك» - تلخى‏ها و ناگوارى‏ها، هر یك دلایل حكیمانه‏اى دارد كه خداوند قرار داده است. «طائركم عنداللّه» - برخورد با انبیا، یك آزمایش الهى است. «تفتنون» تفسیر نور آقای قرائتی
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (49): (آن گروه مفسد) گفتند: به خداوند سوگند یاد كنید (و هم‏قسم شوید) كه بر او و خانواده‏اش شبیخون مى‏زنیم، سپس به ولىّ او خواهیم گفت: ما در محل قتل كسانش حاضر نبودیم (تا چه رسد به اینكه آنان را كشته باشیم)، و ما قطعاً راست مى‏گوییم. «نبیّتنّه»، از واژه‏ى «تبییت»، به معناى سوءقصد و هجوم شبانه است. در اسلام، سوگندى ارزش دارد و وفاى به آن لازم است كه نسبت به انجام كارى ارزشمند یا ترك كارى ناپسند صورت گیرد، لذا اگر شخصى سوگند یاد كرد كه به مظلومى ضربه‏اى بزند یا از ظالمى حمایتى كند، این سوگند ارزش شرعى و قانونى ندارد. این آیه، مارا به یاد هم سوگند شدن كفّار مكّه مى‏اندازد كه تصمیم گرفتند شبیخون بزنند و پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله را در بستر خواب شهید كنند، ولى پیامبر اكرم، حضرت على‏علیه السلام را به جاى خود خواباند و توطئه‏ى دشمن خنثى شد. - گفته‏هاى مخفیانه، بعد از قرن‏ها كشف مى‏شود. «قالوا تقاسموا» - دشمن، از مقدّسات دینى سوء استفاده مى‏كند. «تقاسموا باللّه» - مجرم‏ترین افراد - كه قاتلان انبیا هستند - در دل، خدا را قبول دارند و با نام او شرارت‏هاى خود را سر و سامان مى‏دهند. «تقاسموا باللّه» - افراد یا گروه‏هاى باطل، براى اهداف مشترك خود، متحدّ و هم‏قسم مى‏شوند. «تقاسموا» - در تاریخ، عبرت‏هاى زیادى است. (سوگند به نام خدا براى قتل پیامبر خدا!) «تقاسموا باللّه لَنبیّتنه» (همچنان كه خوارج در خانه‏ى خدا و در ماه خدا، ولىّ خدا را در حال عبادت خدا، به نیّت تقرب به خدا در لیالى قدر وسحر نوزدهم رمضان ضربت زدند و شهید كردند). - استفاده از تاریكى شب، براى انجام توطئه‏ها، تاریخى طولانى دارد. «لَنبیّتنّه» - انبیا و یاورانشان، در معرض سخت‏ترین توطئه‏ها بوده‏اند. «لَنبیّتنّه و اهله» - قساوت بشر، حدّ و مرزى ندارد. (پیامبركشى، قتل بستگان پیامبر و شبیخون زدن). «لنبیّتنّه و اهله» - قصاص، قانون عقلى و در تمام ادیان آسمانى نیز بوده است. «نقولنّ لولیّه» - مجرم، با ظاهرسازى وتوجیه، بر گناه خود سرپوش مى‏گذارد. «ما شهدنا» - به همه‏ى كسانى كه ادّعاى صداقت دارند و شعار صداقت مى‏دهند، اطمینان نكنید. «لنقولنّ... انّا لصادقون» - صداقت را حتّى قاتلان انبیا، یك شرف و ارزش مى‏دانند. «انّا لصادقون» تفسیر نور آقای قرائتی
وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنَا مَكْراً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (50) فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51): و (آن نه گروه مفسد) دست به تدبیر بزرگى زدند و ما نیز به تدبیر بزرگى دست زدیم، ولى آنها نمى‏فهمیدند. پس بنگر كه پایان تدبیر آنان (و شبیخون به صالح و كسانش) به كجا انجامید، ما آنان و قومشان همگى را هلاك كردیم. هلاكت قوم ثمود با چند تعبیر در قرآن آمده است: الف: زلزله. «فاخذتهم الرَّجفة»(64) ب: صاعقه. «فاخذتهم الصاعقة»(65) ج: صیحه. «و اَخَذ الّذین ظلموا الصَیحة»(66) البتّه هیچ مانعى ندارد كه هر سه عذاب، در یك زمان واقع شده باشد. یكى از نمونه‏هاى مكر الهى، همان مهلت و نعمت دادن به گناهكاران است، تا آنان سرگرم شوند و همین كه پیمانه‏ى آنان پر شد، ناگهان به قهر الهى گرفتار شوند. ----- 64) اعراف، 78. 65) ذاریات، 44. 66) هود، 67. - كیفرهاى الهى، با جُرم انسان متناسب است. «مكروا - مكرنا» - كسانى كه علیه اولیاى خدا توطئه مى‏كنند، طرف آنها خداست. «مكروا مكراً و مكرنا مكراً» - در برابر نقشه‏هاى كفّار شما نیز باید اهل تدبیر و نقشه باشید. «مكروا مكراً و مكرنا مكراً» - خداوند تدبیر مردم را مى‏داند، امّا مردم تدبیر او را نمى‏دانند. «وهم‏لایشعرون» - چوب خدا صدا ندارد. «مكرنا... و هم لایشعرون» - تاریخ، بر قانون و سنّت معیّنى استوار است و دقّت در آن، براى دوران‏هاى دیگر سودمند است. «فانظر كیف كان عاقبة مكرهم» - سنّت الهى بر پیروزى حقّ بنا نهاده شده است. «فانظر كیف كان عاقبة مكرهم» - زود قضاوت نكنید؛ از توفیقاتى كه به خاطر مكر، نصیب بعضى‏ها مى‏شود، فریب نخورید، بلكه به عاقبت آنان توجّه كنید. «عاقبة مكرهم» - آماده‏باش دشمنان براى ارتكاب جنایت، سبب قهر الهى است، گرچه آنان به اهداف پلید خود نرسند. (دشمنان، هم‏قسم شدند تا پیامبر را بكشند و در كمین هم نشستند، ولى حضرت را نكشتند، لكن خودشان هلاك شدند). «دمّرناهم» - پیروى از مفسدان، عقوبت دارد. «دمّرناهم و قومهم» تفسیر نور آقای قرائتی
فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (53): پس این خانه‏هاى آنهاست كه به خاطر ظلمى كه كردند ویران و خالى شده است، و قطعاً در این (كیفر، عبرت‏و) نشانه روشنى است براى اهل علم و آگاهى. و مؤمنان و كسانى را كه اهل پروا بودند، (از مهلكه) نجات دادیم. كلمه‏ى «خاویة»، هم به معناى سقوط، فنا و ویرانى است، و هم به معناى خالى شدن از ساكنان مى‏باشد. - آثار باستانى عبرت‏آموز باید براى آیندگان حفظ شود. «فتلك بیوتهم» - عقوبت، مخصوص آخرت نیست، گاهى ستمگران، در دنیا به عقوبت مى‏رسند. «فتلك بیوتهم خاویة» - عبرت‏ها و نشانه‏ها، به تنهایى كافى نیست؛ انگیزه‏ى عبرت آموزى در انسان‏ها لازم است. «لآیة لقوم یعلمون» - سرنوشت انسان، در گرو اعمال اوست. «خاویة بما ظلموا - انجینا الّذین آمنوا» - قهر الهى،تر و خشك را با هم نمى‏سوزاند، لذا افراد متّقى استثنا مى‏شوند و نجات مى‏یابند. «و انجینا الّذین آمنوا و كانوا یتّقون» - آثار ایمان و تقوا، مخصوص آخرت نیست؛ اهل تقوا، در دنیا نیز نتیجه‏ى كار خود را مى‏بینند. «و انجینا الّذین آمنوا و كانوا یتّقون» - ایمانى كارساز است كه با تقواى دائمى همراه باشد. «آمنوا و كانوا یتّقون» تفسیر نور آقای قرائتی
وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (54) أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (55): و (نیز) لوط را (فرستادیم) كه به قومش گفت: آیا این كار بسیار زشت را در حالى كه به زشتى آن آگاهید، انجام مى‏دهید؟ آیا شما با بودن زنان، براى غریزه‏ى شهوت به سراغ مردان مى‏روید؟ بلكه شما مردمى (نادان و) جهالت پیشه‏اید. قوم لوط در برابر چشم یكدیگر و در جلسه‏ى علنى، لواط مى‏كردند. در آیه‏ى 29 عنكبوت مى‏خوانیم: «و تأتون فى نادیكم المنكر» یعنى شما در انجمن و جلسه‏ى علنى، منكر انجام مى‏دهید. در این آیه نیز مى‏فرماید: «و انتم تبصرون» یعنى در برابر چشم یكدیگر و یا با بصیرت و آگاهى گناه مى‏كنید. لواط از گناهان كبیره است، زیرا در آیات بعد آمده است كه عذاب الهى را به دنبال دارد. در آیات دیگر قرآن كریم آمده است: همسر براى آرامش، تربیت نسل و تعاون در زندگى، است، ولى در این جا تنها مسأله‏ى شهوت را بیان كرده است، زیرا قوم لوط هدفى جز شهوت نداشتند. «شهوة من دون النساء» - پیامبران و رهبران مصلح جامعه با گناهانِ شایع زمان خود به شدّت مبارزه مى‏كنند. «أتأتون الفاحشة» - با سؤال انتقادى، وجدان‏ها را بیدار كنید. «أتأتون الفاحشة» - یكى از وظایف انبیا، مبارزه با منكرات است. «أتأتون الفاحشة» - حرمت لواط، مخصوص اسلام نیست. «أتأتون الفاحشة» - گناه علنى و آگاهانه، زشتى، كیفر و انتقاد بیشترى دارد. «و انتم تبصرون» - زشتى لواط بر همه روشن است. «و انتم تبصرون» - در نهى از منكر، به سراغ منكرات علنى بروید. «و انتم تبصرون» - دفع شهوت باید از طریق مشروع باشد. «أئنّكم لتأتون الرجال شهوة...» - انحراف از مسیر طبیعى و شرعى در امور جنسى، جهل و حماقت است. «بل انتم قوم تجهلون» - هم‏جنس‏گرایى، برخاسته از بى‏فرهنگى است. علم و دانشى كه انسان را از گناه باز ندارد، جهل است. «لتأتون الرجال... انتم قوم تجهلون» تفسیر نور آقای قرائتی
💠📖🕋📖💠 کریم ⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️ ☘🌸🌸🌸🌸🌸☘ ✨صفحه 382 ✨ أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿۵۶﴾ آنها پاسخي جز اين نداشتند كه به يكديگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد كه اينها افرادي پاكدامن هستند! (۵۶)   فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿۵۷﴾ ما او و خانواده‏ اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقي ماندگان باشد. (۵۷)   وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ ﴿۵۸﴾ سپس باراني (از سنگ) بر آنها فرستاديم (كه همگي زير آن مدفون شدند) و چه بد است باران انذار شدگان. (۵۸)   قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۵۹﴾ بگو حمد مخصوص خداست و سلام (و درود) بر بندگان برگزيده‏ اش، آيا خداوند بهتر است يا بتهائي را كه شريك او قرار مي‏دهند؟ (۵۹)   أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ﴿۶۰﴾ آيا بتهائي كه معبود شما هستند بهترند يا كسي كه آسمان و زمين را آفريده ؟، و براي شما از آسمان آبي فرستاد كه با آن باغهائي زيبا و سرور انگيز رويانديم، و شما قدرت نداشتيد درختان آنرا برويانيد، آيا معبود ديگري با خداست ؟ نه، آنها گروهي هستند كه (از روي ناداني) مخلوقات خدا را در رديف او قرار مي‏دهند. (۶۰) أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۶۱﴾ يا كسي كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و در ميان آن نهرهائي روان ساخت، و براي زمين كوههاي ثابت و پا بر جا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعي قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند، با اين حال) آيا معبودي با خدا است ؟، نه بلكه اكثر آنها نمي‏دانند (و جاهلند). (۶۱) أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ ﴿۶۲﴾ يا كسي كه دعاي مضطر را اجابت مي‏كند و گرفتاري را برطرف مي‏سازد، و شما را خلفاي زمين قرار مي‏دهد، آيا معبودي با خداست ؟ كمتر متذكر مي‏شويد! (۶۲) أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۶۳﴾ يا كسي كه شما را در تاريكيهاي صحرا و دريا هدايت مي‏كند، و كسي كه بادها را بشارت دهندگان پيش از نزول رحمتش مي‏فرستد، آيا معبودي با خداست ؟ خداوند برتر است از اينكه شريك براي او قرار دهند. (۶۳)
382.mp3
1.33M
ترتیل صفحه 382 قرآن کریم با صدای استاد پرهیزگار
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ (57) وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَراً فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِينَ (58): پس ما لوط و خانواده‏اش را نجات دادیم، جز زنش را كه (به خاطر انحراف) مقدّر كرده بودیم از بازماندگان (و هلاك شدگان در آن شهر) باشد. سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها باریدیم (و همگى زیر آن دفن شدند) و چه بد است باران انذار شدگان. كلمه‏ى «غابرین» به معناى بازماندگان و هلاك شدگان است، این كلمه هفت بار در قرآن به كار رفته و تمام هفت مورد درباره‏ى همسر لوط است. مراد از باران، گِل سخت است، به دلیل آیه‏ى «و اَمطرنا علیهم حجارة من سِجّیل»(67) خداوند بارها نجات مؤمنان و خوش عاقبتى متّقین را وعده داده و تحقّق آن را در تاریخ انبیا و امّت‏ها بیان كرده است، از جمله: الف: «انّا لننصر رسلنا والّذین آمنوا»(68) ما قطعاً پیامبران و كسانى را كه ایمان آورده‏اند یارى خواهیم كرد. ب: «حقّاً علینا ننج المؤمنین»(69) بر ما لازم است كه اهل ایمان را نجات دهیم. ----- 67) حجر، 74. 68) غافر، 51. 69) یونس، 103. - ثمره‏ى تقوا و پاكدامنى در دنیا، نجات از قهر الهى است. «فانجیناه» - نجات الهى از طریق اسباب طبیعى است. (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد تا نجات پیدا كند). «فانجیناه» - رهبران الهى، تحت حمایت خداوند هستند. «فانجیناه» - زن در انتخاب عقیده، مستقلّ است ونظام خانوادگى، محیط زندگى و وابستگى اقتصادى به شوهر، او را در انتخاب عقیده و عمل مجبور نمى‏كند. «الاّامراته» - وابستگى، عامل نجات نیست؛ شایستگى لازم است. «الاّامراته» - در كیفر و مجازات متخلفان، تحت تأثیر روابط قرار نگیرید. «الاّامراته» - در برخوردها، حساب هر كسى را جداگانه بررسى كنیم؛ انحراف همسر، به پاكى شوهر ضررى نمى‏زند. «فانجیناه... الاّامراته» (همسر پیامبر مى‏تواند دوزخى باشد) - گاهى همسر، عامل نفوذى مخالفان است. (هرگاه زمینه‏اى براى لواط پیدا مى‏شد، مثلاً اگر مهمانان زیبا صورتى به خانه‏ى حضرت لوط مى‏آمدند، این زن مردم را خبر مى‏كرد و به گناه دیگران راضى بود). «الاّامراته» - مقدرات الهى، به عملكرد خود انسان بستگى دارد. «قدّرناها» - كسانى كه با لواط تولید نسل را قطع مى‏كنند، با سنگباران شدن، نسل خودشان قطع مى‏شود. «امطرنا» - تغییر مسیر ازدواج، به هم‏جنس‏بازى، و تغییر قانون خلقت، سبب تغییر باران رحمت به باران عذاب مى‏شود. «فساء مطر المنذرین» - عقاب‏هاى الهى، بعد از اتمام حجّت است. «مطر المنذرین»
تفسیر نور (محسن قرائتی) قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ «59» بگو: سپاس براى خداست و سلام بر آن بندگانش، كه آنان را برگزيد. آيا خدا بهتر است يا آنچه را كه شريك قرار مى‌دهند؟ پیام ها 1- مجازات مجرمان و نجات مؤمنان، از الطاف الهى است و بايد شكر آن را به جاى آورد. «فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ‌- قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» 2- شيوه‌ى شكر را بايد از خدا بياموزيم. «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» 3- ستايش بندگان خدا و سلام بر آنان، در كنار ستايش خدا مطرح است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ» جلد 6 - صفحه 441 4- به ياد خدا باشيم، «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» تا خدا هم ياد ما را زنده بدارد. «سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ» 5- ياد اولياى خدا را فراموش نكنيد. «سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ» 6- اولياى خدا زنده‌اند و سلام ما را دريافت مى‌كنند. «سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ» 7- دل به خدا بسپاريم و بنده‌ى او شويم تا سلام خدا و رسول را دريافت كنيم. «سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ» 8- بندگى انسان، معيار گزينش الهى است. «عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌» 9- با سؤال، وجدان‌ها را بيدار كنيد. «آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ»
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ (60): كیست كه آسمان‏ها و زمین را آفرید؟ و از آسمان براى شما آب فرستاد، پس به وسیله‏ى آن، باغ‏هایى بهجت‏انگیز رویانید؛ كار شما نبود كه درختانش را برویانید، آیا معبودى با خداست؟ (نه) بلكه آنان قومى منحرفند. «حدائق»، جمع «حدیقه»، به معناى باغى است كه دیوار داشته باشد، نظیر حدقه‏ى چشم. - تفكّر در آفرینش، بهترین راه وصول به خداست. «أمّن خلق» - هر درخت و گیاهى كه مى‏روید، زیر نظر خداوند و با اراده‏ى اوست. «اَنبتنا» - اِعمال قدرت الهى، از طریق اسباب عادّى است. «اَنبتنا به» - زیبایى دل‏انگیز، یك ارزش است. «ذات بهجةٍ» - طورى سخن بگوییم كه همه بفهمند. (خواصّ و اسرار گیاهان را همه نمى‏فهمند، ولى شادابى وزیبایى سبزه وگل‏ها را همه درك مى‏كنند. «حدائق ذات بهجةٍ» - وقتى به قدرت خدا پى مى‏بریم كه به ناتوانى خود - حتّى براى رویاندن یك درخت - پى ببریم. «ما كان لكم ان تنبتوا» - با سؤال‏هاى پیام‏دار، وجدان‏ها را بیدار كنیم. «أمّن خلق... ءالهٌ مع اللّه» - جلوى شبهات را بگیرید. آفرینش آسمان‏ها و زمین، مدعى ندارد، ولى كشت و زرع، مدعى دارد. بعضى مى‏گویند: ما منطقه را سبز و آباد كردیم. و لذا خداوند مى‏فرماید: «ما كان لكم ان تنبتوا شجرها» و در جاى دیگر مى‏فرماید: «ءانتم تَزرعونه ام نحن الزّارعون»(70) آیا شما كشت و زراعت مى‏كنید یا ما؟ - توحید، راه مستقیم و شرك، راه انحرافى است. «یعدلون» ----- 70) واقعه، 64. تفسیر نور محسن قرائتی
درباره‏ى تلاوت آیه‏ى 62 در روایات مى‏خوانیم: نمونه‏ى مضطرّ واقعى، امام زمان (عجّل‏اللّه تعالى فرجه الشریف) است و بدترین سوء «و یكشف السوء»، سلطه‏ى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مى‏شود و نمونه‏ى «یجعلكم خلفاء» حكومت صالحان در آن زمان است.(72) هر جا كه دعاى ما مستجاب نشود، دلیلى دارد، همچون: الف: دعاى ما، طلبِ خیر نبوده وما گمان مى‏كردیم خیر است. (زیرا دعا، یعنى طلبِ خیر) ب: نحوه‏ى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است. ج: در دعا اخلاص نداشته‏ایم، یعنى اگر به درگاه خداوند رو كرده‏ایم، به دیگران نیز چشم امید داشته‏ایم. البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مى‏خواهیم، خداوند حكیم مشابه آن را به ما مى‏دهد و گاهى به جاى خواسته‏ى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نیست، خداوند بلائى از ما دور مى‏كند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنیا، در قیامت جبران مى‏كند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مى‏كند كه همه‏ى این مطالب در روایات آمده است. اجابتِ مضطرّ، كارى الهى است ولى سنّت الهى را تغییر نمى‏دهد. مثلاً سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى باید از دنیا بروند و همه‏ى انسان‏ها در لحظه‏ى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، باید قانون مرگ را لغو كند. ریشه‏ى ایمان به خدا ریشه‏ى ایمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لكن مادّیون مى‏گویند: ریشه‏ى ایمان به خدا ترس است. یعنى انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مى‏بیند، هنگام بروز حادثه‏اى تلخ، قدرتى را در ذهن خود تصوّر مى‏كند و به آن پناه مى‏برد. مادّیون با این محاسبه، ایمان را زاییده‏ى ترس مى‏دانند؛ امّا اشتباه آنان این است كه تفاوت رفتن به سوى خدا را با اصل ایمان به خدا نمى‏فهمند. مثلاً ما هنگام دیدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مى‏رویم. امّا آیا مى‏توان گفت: پیدایش سنگ به خاطر سگ است؟ همچنین ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مى‏رویم، آیا مى‏توان گفت: اصل ایمان به خدا زاییده‏ى ترس است؟ علاوه بر آنكه اگر سرچشمه‏ى ایمان ترس باشد، باید هر كس ترسوتر است، مؤمن‏تر باشد. در حالى كه مؤمنان واقعى، شجاع‏ترین افراد زمان خود بوده‏اند و باید انسان در لحظاتى كه احساس ترس ندارد، ایمانى هم نداشته باشد، در حالى كه ما در لحظه‏هایى كه ترس نداریم خدا را به دلیل عقل و فطرت قبول داریم. در حقیقت ترس و اضطرار، پرده‏ى غفلت را كنار مى‏زند و مارا متوجّه خدا مى‏كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپیما یا كشتى نشسته باشند و خبر سقوط یا غرق شدن را بشنوند و یقین كنند كه هیچ قدرتى به فریادشان نمى‏رسد؛ از عمق جان به یك قدرت نجاتبخش امید دارند. آنها در آن هنگام به یك نقطه و به یك قدرت غیبى دل مى‏بندند كه آن نقطه، همان خداى متعال است. ----- 72) تفسیر نورالثقلین. - از راه‏هاى شناخت خدا و یكتایى او، توجّه به یك قدرت نجاتبخش و بریدن از قدرت‏ها ووسایل دیگر در هنگام اضطرار است. «أمّن یجیب» - شرط استجابت دعا، قطع امید از دیگران واخلاص در دعاست. «یجیب‏المضطر» - آنان كه با سكوت، از خداوند حاجتى مى‏خواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. «اذا دعاه» - انسان بر طبیعت حكومت دارد. «یجعلكم خلفاء الارض» - آیا در حال اضطرار، به قدرت‏هاى مادّى توجّه مى‏كنید؟! «ءاله مع‏اللّه» تفسیر نور آقای محسن قرائتی