5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ - ابراهیم 42
(ای پیغمبر!) گمان مبر که خدا از کارهائی که ستمگران میکنند بیخبر است. (نه، بلکه مجازات) آنان را به روزی حوالت میکند که چشمها در آن (از خوف و هراس چیزهائی که میبیند) باز میماند.
💛 تلاوت زیبا و آرامش بخش آیات 42 و 43 سوره مبارکه ابراهیم علیه السلام با صدای عبدالرحمن مسعد💚
🎞🎙 تلاوت ، ترتیل.
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️نصحیت حاج قاسم به طرفداران امروز احمدینژاد
🔺کسانی که در داخل نقش اپوزیسیون را ایفا میکنند خون هزاران شهید را پایمال میکنند
❌امروز چراغ راه برای دوستداران حاج قاسم وصیت اوست که گفت: راه صحیح، حمایت از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیّ فقیه است
🔺نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند.
#حتما_تا_انتها_ببینید
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹روایت شنیدنی یکی از مجروحان حادثه تروریستی در مسجد شیعیان کویت در سال ۱۳۹۴ درباره گلچین کردن نمازگزاران برای شهادت توسط حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام)
#زندگی_پس_از_زندگی
*همنشين حضرت موسي در بهشت*
روزي حضرت موسي (ع) در ضمن مناجات به خداوند عرضه داشت: «مي خواهم همنشينم را در بهشت ببينم».
جبرئيل بر او نازل شد و گفت: «اي موسي، قصابي که در فلان محل ساکن است، همنشين توست».
حضرت موسي نزد قصاب رفت و اعمال او را زير نظر گرفت. شب که شد قصاب جوان مقداري گوشت برداشت و به سوي منزل روان گرديد. موسي از پي او روان شد. چون به در منزل رسيدند، موسي جلو رفت و پرسيد: «اي جوان مهمان نميخواهي؟»
گفت: بفرماييد!
حضرت موسي (ع) وقتي به درون خانه رفت، ديد جوان با آن گوشت تازه غذايي تهيه کرد، آن گاه زنبيلي را که به سقف آويخته بود، پايين آورد و پيرزني کهنسال را از درون آن بيرون آورد. ابتدا او را شست و شو داد و آنگاه با دست خويش غذا را به او خورانيد. هنگامي که خواست زنبيل را به جاي آن بياويزد، زبان پيرزن به کلماتي نامفهوم حرکت کرد و هر دو خنديدند.
سپس جوان قصاب براي حضرت موسي (علیه السلام) غذا آورد و با هم غذا را خوردند.
چون موسي از ماجراي جوان پرسيد، پاسخ داد: «اين پيرزن مادر من است. چون درآمدم بالا نيست و نمي توانم براي او کنيزي استخدام نمايم، خدمتش را مي نمايم».
موسي پرسيد: «آن کلماتي که مادرت بر زبان جاري کرد،و خنديديد چه بود؟»
گفت :«هرگاه او را شست و شو مي دهم و غذا به او مي خورانم، دعايم ميکند و مي گويد: "خدا تو را ببخشايد و تو را در بهشت هم درجه و همنشين حضرت موسي گرداند!"
حضرت موسي (ع) فرمود:
اي جوان، من موسي هستم. اينک به تو بشارت مي دهم که خداوند دعاي مادرت را درباره تو مستجاب گردانيده است. جبرئيل به من خبر داد که تو در بهشت همنشين و هم درجه ي من خواهي بود.