eitaa logo
آیات برگزیده
794 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
125 فایل
﷽ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي  [به شرط توفیق هرشب یک آیه] به همراه ترجمه،تفسیرو صوت ارتباط با خادم کانال👈 @Ghorun14 پیام رسان سروش http://sapp.ir/ghorun ✔️کپی مطالب کانال با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (ع) مجاز است
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔹🔘🔹🔸〰〰〰〰〰〰〰 💫ایثار علی (علیه السلام) روزی علی (علیه السلام) وارد خانه خود شد و دید حسن و حسین علیهم السلام نزد فاطمه زهرا علیهاالسلام گریه می کنند. حضرت سؤال کرد چرا روشنایی چشمان من می گریند؟ فاطمه زهرا علیهاالسلام گفت: اینها گرسنه اند و یک روز است که چیزی نخورده اند! علی (علیه السلام) پرسید: پس این دیگ بر سر آتش چیست؟ گفت: در دیگ تنها آب است که برای دل خوشی فرزندانم بر سر آتش نهاده ام! علی (علیه السلام) دلتنگ شد، عبایی که داشت به بازار برد و فروخت و با 6 درهم آن خوراکی تهیه کرد. وقتی که به سوی خانه باز می گشت فقیری به حضرت گفت: آیا کسی در راه خدا وام می دهد که چند برابر گردد؟ علی (علیه السلام) همه آن خوراکی را به او داد و چون به خانه رسید فاطمه علیهاالسلام پرسید: یا علی! توفیق یافتی و چیزی آماده کردی؟ گفت: آری. لیکن همه آن را به بینوایی دادم. فاطمه علیهاالسلام گفت: چه خوب کردی تو همیشه توفیق کار خیر می یابی! علی (علیه السلام) برگشت تا برای نماز به مسجد برود، در راه کسی را دید که گفت: یا علی (علیه السلام) این شتر را من می فروشم. علی (علیه السلام) گفت: من فعلاً پولی ندارم، آن شخص گفت: به تو فروختم هر وقتی که پولی به تو رید به من باز دهی! علی (علیه السلام) آن شتر را به 60 درهم خرید و حرکت کرد که ناگهان شخصی دیگر رسید و عرض کرد یا علی (علیه السلام) این شتر را به من بفروش. علی (علیه السلام) گفت: فروختم به چه قیمت می خری؟ گفت 120 درهم. علی (علیه السلام) شتر را داد و پول را گرفت و نیمی از آن را به برگشت وام و نیم دیگر را به کار خود برد در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و ماجرا را از علی (علیه السلام) شنید و فرمود: فروشنده جبرئیل و خریدار میکائیل بود و این آن وامی بود که به آن فقیر بخشیدی. ✋علی امام من است و منم غلام علی 🌸 @ghorun 🍃
♦️🍁♦️🍁♦️✨✨✨✨✨✨✨ 📜داستانهایی در مورد امام جعفر صادق ع 🔅تلخى گوش و شورى آب چشم ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد: روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به من فرمود: اين شخص كيست ؟ عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است . حضرت فرمود: آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟ عرض كردم : بلى . پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟ نعمان پاسخ داد: خير. حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟ جواب گفت : خير. امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟ اظهار داشت : خير. ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم . بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد. و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد. و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد. و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله ((لا إ له إ لاّ اللّه )) است ، كه اوّل آن ((لا اله )) يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه )) است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا. ✨السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق (ع) 🌹 @ghorun 🍃
💠💢💠💢💠~~~~~~~~~~~~ 🌸صفات بهشتیان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: در بهشت اتاقهای زیادی است که درونش از برون و برونش از درون پیداست در این اتاقها کسانی از امت من ساکن هستند که کلام نیکو می گویند و اطعام می کنند و سلام را آشکار می سازند و شب هنگام در وقتی که همه مردم خوابند به نماز می ایستند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کرد: یا رسول الله! چه کسانی از امت شما این گونه اند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی نیکویی کلام به این است که ده مرتبه در صبح و شب بگوید: سبحان الله و الحمدلله و لاله الا الله والله اکبر؛ و اطعام طعام آن است که انسان خرج خانواده خود را بدهد، و اما نماز در شب هنگام وقتی که مردم همه خوابند به این است که نماز مغرب و عشا و نماز صبح را در مسجد به جماعت بخوانند، پس گویا تمام شب را به عبادت قیام کرده است و اما آشکار نمودن سلام به این است که وقتی به فرد مسلمان می رسد بخل به سلام نکنند. 📓 @ghorun 🖋
*⭐️*🌟*⭐️*✨✨✨✨✨✨✨ 🔆فضيلت ميهمان بر ميزبان محمّد بن قيس حكايت كند: روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نام گروهى از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم : سوگند به خدا، من شب ها شام نمى خورم ، مگر آن كه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند؛ و من آن ها را دعوت مى كنم و مى آيند در منزل ما غذا مى خورند. امام صادق عليه السلام به من خطاب كرد و فرمود: فضيلت آن ها بر تو بيشتر از فضيلتى است ، كه تو بر آن ها دارى . اظهار داشتم : فدايت شوم ، چنين چيزى چطور ممكن است ؟! در حالى كه من و خانواده ام خدمتگذار و ميزبان آن ها هستيم ؛ و من از مال خودم به آن ها غذا مى دهم ؛ و پذيرائى و انفاق مى نمايم !! حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون هنگامى كه آن ها بر تو وارد مى شوند، از جانب خداوند همراه با رزق و روزى فراوان ميهمان تو مى گردند و زمانى كه خواستند بيرون بروند، براى تو رحمت و آمرزش به جا خواهند گذاشت . @ghorun 👈
🌿🌸🌸🌸🌿✨✨✨✨✨✨✨ 🌸در فکر دیگران و براى دیگران روزى امام حسن مجتبى علیه السلام وارد اتاق مادرش ، حضرت زهراء علیها السلام گردید، دید که مادرش در حال رکوع نماز است و براى مردها وزن هاى مؤ من با ذکر نامشان دعا مى کند. گوش کرد، که دید مادرش فقط براى دیگران دعا مى نماید و براى خویش ، هیچ دعائى نمى فرماید، جلو آمد و اظهار داشت : اى مادر! چرا مقدارى هم براى خودت دعا نمى کنى همان طورى که براى دیگران دعا مى نمائى ؟ حضرت زهراء سلام اللّه علیها پاسخ داد: اى فرزندم ! اوّل ما باید به فکر نجات همسایه باشیم و سپس براى خودتلاش و دعا کنیم . و در حدیثى وارد شده است که : دعاى مؤمن در حقّ دیگران مستجاب مى شود و موقعى که انسان در حقّ دیگران و براى دیگران دعا کند، ملائکه الهى براى او دعا خواهند کرد، که حتما، دعاى آن ها مستجاب خواهد شد. 🌸 @ghorun 📗
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 🌼پاداش پاسخگوئى به مسائل امام حسن عسگرى صلوات اللّه و سلامه علیه حکایت فرماید: روزى زنى نزد حضرت فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و گفت : مادرى دارم ضعیف و ناتوان که براى انجام نماز، مسئله اى برایش ‍ پیش آمده و مرا فرستاده است تا پاسخ آن را از شما دریافت نمایم . حضرت زهراء علیها السلام پس از گوش دادن به سخنان آن زن ، جوابش را داد و آن زن دو مرتبه سؤ ال خود را تکرار کرد و حضرت دوباره جواب او را داد. و به طور مرتّب آن زن سؤ ال خود را بازگو کرد تا آن که به ده مرتبه رسید و حضرت زهراء علیها السلام بدون هیچ گونه احساس و اظهار ناراحتى و بلکه به عطوفت پاسخ او را بیان مى نمود. پس از آن ، زن خجالت زده شد و گفت : شما را خسته و ناراحت کردم ، بیش از این مزاحم شما نمى شوم . و حضرت زهراء علیها السلام اظهار نمود: خیر، براى من زحمتى نخواهد بود و سپس افزود: چنانچه شخصى اءجیر شده باشد تا بارى سنگین را به جائى ببرد و در إ زاى آن مبلغ صد هزار دینار مزد بگیرد آیا ناراحت مى شود؟! و آن زن در جواب حضرت گفت : خیر. بعد از آن فرمود: من براى هر سؤ ال که جوابش را بگویم اءجیر تو هستم و مزد و پاداش آن نزد خداوند متعال به ارزشى بیش از آنچه که در این جهان است ، مى باشد. پس اکنون آنچه مى خواهى سؤ ال کن و براى من ناراحت مباش ، که از پدرم رسول اللّه صلوات اللّه علیه شنیدم ، فرمود: علماء و دانشمندان ، شیعیان و پیروان ما در روز قیامت در حالى محشور مى شوند، که تاج کرامت بر سر نهاده اند. چون آنان در دنیا بر هدایت بندگان خدا، تلاش و کوشش داشته اند مورد لطف و رحمت خداوند قرار مى گیرند و هدایا و خلعت هاى گرانبهاى بهشتى تقدیمشان مى شود ... پس از آن حضرت زهراء علیها السلام فرمود: اى بنده خدا! ارزش یکى از آن خلعت ها، هزار بار بیش از آنچه است که در این دنیا وجود دارد وخورشید بر آن مى تابد. چون که چیزهاى این دنیا هر چند هم به ظاهر ارزش والائى داشته باشد؛ امّا فاسد شدنى و فناپذیر است ، بر خلاف قیامت و بهشت که هر چه در آن باشد سالم و جاوید خواهد بود. 🌻 @ghorun 📔
🔶🔶🌻🌻🌻🔶🔶🌻🌻🌻🔶🔶 📜 گریه دوستان و شفاعت زنان هنگامى که امام حسین علیه السلام متولّد شد، پیغمبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله پس از بشارت و تهنیت ، خبر از شهادت نوزاد و کیفیّت کشته شدنش را داد، حضرت زهراء سلام اللّه علیها سخت گِریست و اظهار داشت : در چه زمانى اتّفاق خواهد افتاد؟ پیامبر اسلام فرمود: زمانى که من و تو و پدرش ، علىّ و برادرش ، حسن نباشیم و او یعنى ؛ حسین تنها باشد. آن گاه گریه حضرت زهراء سلام اللّه علیها افزون یافت و گفت : چه کسى براى فرزندم گریه و عزادارى خواهد کرد؟ حضرت رسول فرمود: فاطمه جان ! زنان و مردان امّت من بر مصیبت او و اهل و عیالش مى گریند و نوحه سرائى و عزادارى خواهند کرد، و این نوحه سرائى و عزادارى هر سال تجدید خواهد شد؛ و چون روز قیامت برپا شود تو، زنان گریه کننده و عزادار بر حسین را شفاعت نموده و من ، مردانشان را شفاعت مى کنم . و اى فاطمه ! تمام چشم ها در قیامت گریان مى باشند، مگر آن چشمانى که در عزا و مصیبت حسین علیه السلام گریان بوده باشد که آنان خندان و خوشحال وارد بهشت خواهد شد. ❇️ @ghorun 📗
🌸🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌸 نسوختن انگشت در دیگ حریره اءنس بن مالک حکایت کند: روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار کرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط کردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست ، که توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤ ال کرد. گفتم : روزى عایشه به حضور فاطمه زهراء علیها السلام وارد شد و دید که آن حضرت مشغول پختن حریره براى دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام مى باشد. و مقدارى آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روى اجاقى که آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده ؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالى که مى جوشید و غُل غُل مى کرد، به هم مى زد و مخلوط مى نمود. عایشه با دیدن چنین صحنه اى بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب ، از منزل دختر پیامبر خدا صلّلى اللّه علیه و آله خارج شده و به سوى منزل پدرش ، ابوبکر حرکت کرد. و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت : اى پدر! هم اکنون جریان عجیبى را از فاطمه زهراء مشاهده کردم ، که مرا به حیرت و تعجّب واداشته است . او را دیدم در حالى که دیگ حریره ، روى اجاق آتش مى جوشید، با انگشت خویش آن ها را به هم مى زد و مخلوط مى نمود. ابوبکر گفت : اى دخترم ! این موضوع را مخفى و کتمان دار، مبادا کسى متوجّه شود، که این امر بسیار مهمّ و عظیم است . ولى همین که پیامبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله از این جریان آگاه شد، بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى ، فرمود: مردم از دیدن صحنه جریان دیگ و آتش تعجّب مى کنند و آن را جریانى عظیم و غیر قابل قبول مى پندارند. و سپس افزود: سوگند به آن کسى که مرا به رسالت مبعوث کرده و به نبوّت خویش بر انگیخته است ، باید بدانید که خداوند متعال آتش و حرارت آن را بر جسد فاطمه و بر خون و مو و تمام اجزاء بدنش حرام گردانیده است . همانا فاطمه و شیعیانش (پیروان واقعى در عمل و گفتار) از حرارت آتش در اءمان خواهند بود، و بلکه آتش و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها، همه و همه در طاعت فاطمه و نسل او یعنى ؛ اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مى باشند. و همچنین جنّیان در رکاب آخرین فرزندش ، امام زمان علیه السلام با مخالفان و ظالمان مى جنگند. و در آن هنگام ، زمین تمام برکات و گنجینه ها و مخازنش را تسلیم مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف خواهد نمود. پس واى به حال کسى که در فضائل ومناقب بى شمار فاطمه شکّ کند، خداوند لعنت کند آن کسانى را که به هر عنوانى ، کینه و دشمنى شوهرش ، علىّ بن ابى طالب را در دل دارند و امامت او و دیگر فرزندانش را نپذیرند و انکار کنند. ودر پایان افزود: بدانید و آگاه باشید که فاطمه علیها السلام در صحراى محشر بیش از دیگران شفاعت مى نماید و شفاعتش پذیرفته و مقبول درگاه خداوند متعال قرار خواهد گرفت . 🌀 @ghorun 📘
🖌✒️🖌✒️🖌✒️🖌✒️🖌✒️🖌✒️ 📜 اگر بد كنى به خود كنى در عهد رسالت سيدالمرسلين(صلى الله عليه وآله) چون اين آيه فرود آمد كه:«اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُم لاَِنْفُسِكُمْ وَ اِنْ اَسَأْتُم فَلَها.»«اگر كار نيك به جاى آوريد براى خود انجام دادهايد و اگر كار بد انجام بدهيد به خود باز مىگردد.»يكى از ياران رسول خدا نظر به جمال اين معنى انداخت و شب و روز اين آيه را مىخواند.يكى از جهودان را بروى حسد آمد و آتش حسد در نهاد او افروخته گشت و گفت: باش تا من اين كار را بر خلق ظاهر كنم.پس قدرى حَلوا بساخت و زهر در آن تعبيه كرد و بدان مرد داد تا آن را بخورد.مرد آن را بستد و به صحرا برون آمد.دو جوان را ديد كه از سفر مىآمدند و اثر سفر در ايشان ظاهر گشته، آن صحابى ايشان را گفت: نان و حلوا رغبت داريد؟ گفتند: بلى.مرد نان و حلوا پيش ايشان بنهاد.در حال بخوردند و بيفتادند و بمردند.آن خبر به مدينه افتاد، او را بگرفتند و پيش سيدالمرسلين(صلى الله عليه وآله)آوردند.رسولخدا(صلى الله عليه وآله) از وى پرسيد: آن نان و حلوا را از كجا آوردى؟ گفت: فلان زن جهود داده است.آن زن را بطلبيدند، چون بيامد، آن دو جوان را بديد و هر دو پسران او بودند كه به سفر رفته بودند.زن جهود در دست و پاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) افتاد و گفت: صدق اين مقامت مرا معلوم شد كه من اگر چه بد كردم با خود كردم، و آن به من بازگشت و تحقيق معنى اين آيه بدانستم. 📗 @ghorun 🍃
📗📚📚📗📚📚📗📚📚📗📚📚 📖 قرآن روزى دهنده نقل میكنند مردى همواره ملازم در خانه عمر بن خطاب بود تا به او كمكى شود.عمر از او خسته شده، به او گفت: اى مرد، به در خانه خدا هجرت كردهاى يا به درخانه عمر؟ برو و قرآن بخوان و از تعليمات قرآن بياموز كه تو را از آمدن به در خانه عمر بىنياز مىسازد.او رفت و ماهها گذشت، ديگر نيامد و عمر او را نديد تا اينكه اطلاع يافت كه او از مردم دور شده و در جاى خلوتى به عبادت اشتغال دارد.(و در ضمن استمداد از درگاه خدا توفيق تلاش براى كسب روزى حلال يافته و معاش خود را تأمين نموده است.)عمر به سراغ او رفت و به وى گفت: مشتاق ديدار تو شدم و آمدم از تو احوال بپرسم.بگو بدانم چه باعث شد كه از ما دور گشتى و بريدى؟او در پاسخ گفت: قرآن خواندم.قرآن مرا از عمر و آل عمر بىنياز ساخت.عمر گفت: كدام آيه را خواندى كه چنين تصميم گرفتى؟او گفت: قرآن مىخواندم به اين آيه رسيدم:«وَ فى السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.»«روزى شما در آسمان است و همچنين آنچه به شما وعده داده مىشود.»با خود گفتم رزق و روزى من در آسمان است ولى من آن را در زمين مىجويم! براستى بد مردى هستم. @ghorun 👈
🍁🔸🍁🔸🍁✨✨🍁🔸🍁🔸🍁 ✨ از کرامات امام عسکری علیه السلام محمد بن حسن بن ميمون مى‏ گويد: طىّ نامه‏ اى كه به خدمت مولايم امام عسكرى (علیه السلام) نوشتم از تنگدستى خود شكايت كردم، آنگاه با خود گفتم ؛ مگر امام صادق (علیه السلام) نفرموده است: «تنگدستى با محبت ما بهتر است از ثروتمندى با دشمنان ما، و كشته شدن با ولايت ما بهتر است از زندگى با دشمنان ما». جواب نامه من چنين آمد: «همانا خداى عزوجل، وقتى كه گناهان دوستان ما زياد مى‏ شود، به وسيله تنگدستى، گناهان ايشان را محو مى‏ كند؛ و بسيارى از گناهان را مى‏ بخشد، آرى همان طور كه در خاطر تو گذشت، تنگدستى با ما بهتر است از مالدارى با دشمنان ما، در حالى كه ما پشتيبان كسى هستيم كه به ما پناه آورد و نوريم براى هر كه از ما روشنى خواهد و پناهيم براى كسى كه به ما پناهنده شود، هر كه ما را دوست بدارد در مراتب عاليه با ماست و هر كه از ما رو برتابد، به رو در آتش دوزخ مى‏ افتد...» 🌼 @ghorun 🌺
♦️💐♦️➿➿➿➿➿➿➿➿➿ عاقبت لواط کار غلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را كشته بود، عمر دستور داد او را بكشند. اميرالمومنين عليه السلام از قضيه خبردار گرديده غلام را به حضور طلبيد و به او فرمود: آيا مولايت را كشته اى ؟ غلام : آرى . اميرالمومنين عليه السلام : چرا؟ غلام : با من عمل خلاف نمود. على عليه السلام از اولياى مقتول پرسيد؛ آيا كشته خود را به خاك سپرده ايد؟ گفتند: آرى . فرمود: چه وقت ؟ گفتند: همين الان . حضرت امير به عمر رو كرده و فرمود: غلام را بازداشت كن و او را عقوبت نده و به اولياى مقتول بگو پس از سه روز ديگر بيايند. چون پس از سه روزه آمدند، على عليه السلام دست عمر را گرفت و به اتفاق اولياى مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسيدند، آن حضرت به اولياى مقتول فرمود: اين قبر كشته شماست ؟ گفتند: آرى . فرمود: آن را حفر كنيد! آن را حفر كردند تا به لحد رسيدند آنگاه به آنان فرمود: ميت خود را بيرون بياوريد، آنها هر چه نگاه كردند جز كفن ميت چيزى نديدند. جريان را به آن حضرت عرضه داشتند. اميرالمومنين عليه السلام دوبار تكبير گفت و فرمود: به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه كسى كه به من خبر داده است ، شنيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: هر كس از امتم كه كردار قوم لوط را مرتكب شود، پس از مردن سه روز بيشتر در قبر نمى ماند و زمين او را به قوم لوط كه به عذاب الهى هلاك شدند مى رساند، و در روز قيامت با آنان محشور مى گردد . (مناقب ، ج 1، ص 495) @ghorun 👈
♦️🌱♦️🌱♦️〰〰〰〰〰〰〰 📜فتوای اشتباه شیخ مفید و عنایت غیبی شخصی روستایی خدمت شیخ رسید و سؤال کرد: «زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است؛ آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون بیاوریم و یا این که با آن حمل، او را دفن کنیم»؟ شیخ پاسخ داد: «با همان حمل او را دفن کنید»! آن مرد برگشت. در میان راه دید سواری از پشت سر می‏تازد و می‏آید، چون نزدیک رسید، گفت: «ای مرد، شیخ فرموده است که شکم آن زن را پاره کرده و طفل را بیرون آورده و زن را دفن کنید». آن مرد چنین کرد. بعد از مدتی، به خط سبز جواب نوشته شده بود که: «انت شیخی و معتمدی و الحق مع ولدی علم الهدی ؛ ای شیخ مفید! تو محل اطمینان منی؛ ولی حق با فرزندم علم الهدی (سید مرتضی) است» پس از چندی ماجرا را برای شیخ نقل کردند. شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (عج) بوده است. حالا که در احکام شرعیه خطا می‏کنم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهم». لذا به خانه رفت و در خانه را بست و بیرون نیامد و پاسخ مراجعین را نمی‏داد. تا اینکه از سوی حضرت ولی عصر(عج) توقیعی (نامه‏ای) برای شیخ بیرون آمد با این مضمون که: «وظیفه‏ی شماست که فتوا بدهید و وظیفه‏ی ماست که شما را حمایت کرده و نگذاریم که در خطا بیافتید». پس از این دستور، شیخ بار دیگر بر مسند فتوا نشست. نقل شده است که در مدت 30 سال، 30 توقیع از ناحیه مقدس امام عصر(عج) برای شیخ مفید صادر شد و در عنوان توقیع نوشته بود: «للاخ الاعز السدید الشیخ المفید ؛ برای برادر گرامی و استوار، شیخ مفید». ✏️ @ghorun 📝
 🌻<><><><><><><><><><><>🌻 🌻امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد : « ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : « هر كس جنازه‌اي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك مي‌شود » وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينه‌ي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت مي‌دهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .» عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را مي‌شناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهاده‌ايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه مي‌شود. اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان مي‌كند، مورد توجه قرار مي‌گيرد و حاجتش به نحو شايسته‌اي برآورده مي‌گردد. ✋ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی 📙 @ghorun 🌻
🍁🌼🍁🌼🍁✨✨✨✨✨✨✨ یک جمع بندى کلى از سرگذشت سلیمان بخشى از حالات سلیمان(علیه السلام) که در ۳٠ آیه سوره نمل آمده، بیانگر مسائل بسیارى است که قسمتى از آن را در لابلاى بحث ها خواندیم، و به قسمت دیگرى اشاره گذرائى ذیلاً مى کنیم: 🔸۱ ـ این داستان از موهبت علم وافرى که خداوند در اختیار سلیمان و داود (علیهما السلام) گذاشته است شروع مى شود، و به توحید و تسلیم در برابر فرمان پروردگار ختم مى گردد، آن هم توحیدى که پایگاهش نیز علم است. 🔹۲ ـ این داستان نشان مى دهد که: گاه غائب شدن یک پرنده، و پرواز استثنائى او بر فراز یک منطقه، ممکن است مسیر تاریخ ملتى را تغییر دهد، و آنها را از شرک به ایمان، و از فساد به صلاح، بکشاند، و این است نمونه اى از قدرت نمائى پروردگار، و نمونه اى از حکومت حق! 🔸۳ ـ این داستان نشان مى دهد که: نور توحید در تمام دل ها پرتوافکن است و حتى یک پرنده ظاهراً خاموش، از اسرار عمیق توحید خبر مى دهد. 🔹۴ ـ براى توجه دادن یک انسان به ارزش واقعیش، و نیز هدایت او به سوى اللّه باید: نخست غرور و تکبر او را در هم شکست، تا پرده هاى تاریک از جلو چشم واقع بین او کنار برود، همان گونه که سلیمان(علیه السلام) با انجام دو کار، غرور ملکه سبأ را درهم شکست: حاضر ساختن تختش، و به اشتباه افکندن او در برابر ساختمان قسمتى از قصر! 🔸۵ ـ هدف نهائى در حکومت انبیاء، کشورگشائى نیست، بلکه هدف همان چیزى است که در آخرین آیه فوق خواندیم که: سرکشان به گناه خود اعتراف کنند، و در برابر ربّ العالمین سر تعظیم فرود آورند، و لذا قرآن با همین نکته داستان فوق را پایان مى دهد. 🔹۶ ـ روح ایمان همان تسلیم است، به همین دلیل هم سلیمان(علیه السلام) در نامه اش روى آن تکیه مى کند، و هم ملکه سبأ در پایان کار. 🔸۷ ـ گاه یک انسان، با دارا بودن بزرگترین قدرت، ممکن است نیازمند به موجود ضعیفى همچون یک پرنده شود، نه تنها از علم او که از کار او نیز کمک مى گیرد و گاه مورچه اى با آن ضعف و ناتوانى، وى را تحقیر مى کند! 🔹۸ ـ نزول این آیات در مکّه که مسلمانان، سخت از سوى دشمنان در فشار بودند، و تمام درها به روى آنان بسته بود، مفهوم خاصى داشت، مفهومش تقویت روحیه و دلدارى به آنان و امیدوار ساختن آنان به لطف و رحمت پروردگار و پیروزى هاى آینده بود. تفسیر نمونه) 📙 @ghorun 🌻
➿💐➿💐➿➿➿➿💐➿💐➿ 📜پاسخ نیکی حضرت انس بن مالک گوید: کنیزی از امام حسن (علیه السلام) شاخه گلی را به حضور آن حضرت آورد و اهداء نمود، امام حسن (علیه السلام) آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم من به حضرت عرض کردم، با اهداء یک شاخه گل ناچیز او را آزاد کردی؟ امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را (در قرآن) چنین ادب کرده و فرموده: اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها؛ هر گاه کسی به شما تحیت گوید، پاسخ آن را به طور بهتر بدهید سپس فرمود: تحیت بهتر همان آزاد کردن او است. 📘 @ghorun 🖌
🌼🔸🌼🔸🌼✨✨✨✨✨✨✨ طاووس یمانی می گوید: کنار کعبه رفتم مردی را دیدم زیر ناودان خانه خدا نماز می خواند و دعا می کند و اشک می ریزد. نزد او رفتم، دیدم امام سجاد علیه السلام است، گفتم: یابن رسول الله! شما را در چنین حال می بینم با اینکه دارای سه امتیاز مهم هستی که هر کدام از آنها مایه امید و نجات است: ۱. فرزند پیامبر هستی. ۲. شفاعت جدت شامل حال شما است. ۳. مشمول رحمت الهی می باشی. حضرت فرمود: ✨اما فرزند پیامبر بودنم امیدوار کننده نیست. زیرا خداوند می فرماید: فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭ ﺩﻣﻴﺪﻩ ﺷﻮﺩ ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻧﻪ ﻣﻴﺎﻧﺸﺎﻥ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﻱ ﻭ ﻧﺴﺒﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﻰ  ﭘﺮﺳﻨﺪ ;(١٠١مومنون) ✨شفاعت جدم نیز مایه امید نمی باشد زیرا خداوند می فرمایید: وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ  ﻭ ﺟﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﭙﺴﻨﺪﺩ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻧﻤﻰ  ﻛﻨﻨﺪ.(٨٢انبیاء) پیامبر شفاعت نمی کند مگر اشخاص نیک را بنابراین شفاعت مرا از خوف خدا ایمن نمی کند ✨و اما در مورد رحمت پروردگار قرآن می فرماید:  إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ (٦٥ اعراف) رحمت خدا شامل حال نیکوکاران است، من نمی دانم از نیکوکارانم، یا نه.(منظور مقام عالی عصمت است) ☀️نتیجه اینکه باید امیدوار بود اما در کنار ایمان و عمل صالح. 📗القرآن یواکب الدهر ج 2 ص 18 گناه شناسی،قرائتی ص161 📓 @ghorun 🖊
♦️🔷♦️🔷♦️➖➖➖➖➖➖  داستانی از پیامبر اکرم (ص): مثالی برای روز قیامت پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) روزى به سلمان و اباذر هر كدام درهمى داد. سلمان درهم خود را انفاق كرد و به بينوائى بخشيد ولى اباذر صرف در مخارج خانواده خود كرد. روز بعد حضرت دستور داد آتشى افروختند و سنگى را بر روى آن گذاردند. همين كه سنگ گرم شد و حرارت شعله هاى آتش در دل آن اثر كرد سلمان و اباذر را پيش خواند و فرمود: هر كدام بايد بالاى اين سنگ برويد و حساب درهم ديروز را بدهيد. سلمان بدون درنگ و ترس پاى بر سنگ گذاشت و گفت ( انفقت فى سبيل الله) در راه خدا دادم . وقتى كه نوبت اباذر رسيد ترس او را فرا گرفت. از اينكه پاى برهنه روى سنگ بگذارد و تفصيل مصرف يك درهم را بدهد از اين رو در تحير بود. پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: از تو گذشتم زيرا تاب گرماى اين سنگ را ندارى و حسابت به طول مى انجامد ولى بدان صحراى محشر از اين سنگ گرمتر است و تابش آفتاب قيامت شعله هاى فروزان آتش سوزان تر سعى كن با حساب پاك و دامنى نيالوده به معصيت وارد محشر شوى. 📖 @ghorun 🖊
💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸 ☀️ تولد شیرین نوزادی آسمانی شاید آن چند ماه حضور تو در وجود من ، شیرین ترین لحظات زندگی ام بود. شب و روز گوش دلم در کمین بود که کی آوای روحبخش تو در سرسرای وجودم بپیچد و کی کلام زلال تو بر دل عطشناک من جاری شود. نفهمیدم که آن چند ماه شیرین چگونه گذشت و درد زادن کی به سراغم آمد ، اما همان هراس که از درد زادن بر دل مادران چنگ می اندازد ، دست استمداد مرا به سوی زنان مکه دراز کرد. زنان قریش و بنی هاشم همه روی برگرداندند و دست امید مرا در خلاء  یأس واگذاشتند. « مگر نگفتیم با یتیم ابوطالب ازدواج نکن ؟ مگر نگفتیم ثروت چشمگیرت را با محمد (ص) درنیامیز ؟ ... کردی ؟ حالا برو و پاداش آن سرپیچی ات را بگیر. برو و کودکت را به دست قابله ی انزوا بسپار... » غمگین شدم ، اما به آن ها چه می توانستم بگویم ؟ آن زنان ظلمانی چه می دانستند نور نبوی چیست؟ چه می فهمیدند ازدواج احمدی چگونه است ؟ چگونه می توانستند بدانند خلق محمدی چه می کند ؟ آن زنان زمینی ، شوی آسمانی چه می فهمیدند چیست؟ به خانه بازگشتم ، با درد زایمان رفتم و با دو درد زایمان و تنهایی بازگشتم. آب ، اما در دل پیامبر (ص) تکان نمی خورد که او دو دست در آسمان داشت و دو پای در زمین. هرچه من بی قرار بودم او قرار و آرامش داشت. هرچه من بی تاب تر می نمودم او به من سکینه ی بیشتری می بخشید. ناگهان دیدم در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندمگون که روحانیتشان بر زیبایی شان می افزود داخل شدند. که بودند اینان خدایا ؟! یکی شان به سخن در آمد که : نترس خدیجه ! ما رسولان پروردگار تو ایم و خواهران تو. آنگاه که من قدری قرار و آرام گرفتم گفت :  من ساره ام همسر ابراهیم (ع) ، پیامبر و خلیل خدا . آن دیگری که دلنشین سخن می گفت و تبسمی شیرین بر لب داشت گفت :  من مریم دختر عمرانم ، مادر عیسی (ع) پیامبر خدا. آن سومی که نگاهی مهربان و محجوب داشت ، به سخن درآمد که : من آسیه ام ، همسر فرعون که به موسی (ع) مومن شدم. و دریافتم که چهارمین زن که صلابتی کم نظیر داشت کلثوم ، خواهر موسی (ع) ، پیامبر و کلیم خدا است.  خداوند مارا فرستاده است تا یاریت کنیم در این حال که هر زنی به زنان دیگر محتاج است .  سپس ساره در سمت راستم نشست ، مریم در طرف چپم ، آسیه در پیش رویم و کلثوم پشت سرم. من آن جا نه خودم بلکه مقام و قرب فرزندم را در نزد خداوند بیش از پیش دریافتم و با خود گفتم: « ببین خدا چقدر این فرزند را دوست می دارد که قابله هایش را گل های سرسبد عالم زنان انتخاب کرده است. » و تو پاک و پاکیزه ، قدم به این جهان گذاردی ، طاهره ی مطهره ! و مکه از ظهور تو روشن شد و جهان از نور حضور تو تلألو گرفت. 🌱✨🌱✨🌱✨ 🌻 @ghorun🌱
🌸♦️🌸♦️🌸============= 📜 تفسير اذان : امام حسين عليه السلام : در مسجد نشسته بوديم كه مؤذّن بالاى گلدسته رفت و گفت: « اللّه اكبر، اللّه اكبر ». امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام گريست و ما نيز از گريه او گريستيم . وقتى مؤذّن اذان را تمام كرد، امام فرمود: آيا مى دانيد مؤذّن چه مى گويد؟ عرض كرديم : خدا و پيامبر و وصىّ او بهتر مى دانند . فرمود: اگر مى دانستيد كه چه مى گويد كم مى خنديديد و بسيار مى گريستيد. « اللّه اكبر» مؤذّن معانى بسيار دارد؛ از جمله اين كه «اللّه اكبر» بيانگر قديم بودن و ازليّت و ابديّت خداوند و علم و نيرو و قدرت و حلم و كرم و جود و عطا و كبرياى او مى باشد. ( بحار الأنوار : ۸۴/۱۳۱/۲۴، انظر تمام الحديث ) 📒 @ghorun 👈
✨☀️✨☀️✨☀️✨☀️✨☀️✨☀️ محبت اهل بيت (ع) بريدبن معاويه عجلى گويد: محضر ابى جعفر (ع) بودم، مردى كه از خراسان آمده بود داخل منزل آن حضرت گرديد، او پاهاى خود را نشان داد كه در اثر پياده رفتن چاك چاك شده بود، گفت: من از خراسان آمدم به خدا قسم مرا از خراسان و از راه دور به اينجا نياورده مگر محبت شما اهل بيت. امام (ع) فرمود: «والله لو اَحبّنا حجر حشره الله معنا و هل الدّين الاالحّب» به خدا قسم اگر سنگى هم ما را دوست بدارد، خدا آنرا با ما محشور خواهد فرمود، آيا دين جز محبت چيز ديگرى است؟ يعنى دين در محبت خلاصه مى ‏شود. 💐 @ghorun
💐✨💐✨💐〰〰〰〰〰〰〰 در حلم و حُسن خلق حضرت: شيخ طوسي از محمد بن سليمان از پدر خود روايت كرده: مردي از اهل شام به خدمت حضرت امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ رفت و آمد داشت و مي گفت: «همانا محبت و دوستي من با تو مرا به اين مجلس نمي كشاند و مي گويم در روي زمين كسي نيست نزد من مبغوض تر و دشمن تر از شما اهل بيت باشد، لكن تو را مدرسي فصيح اللّسان مي بينم و نيز صاحب كمال و فضايل نيكو، اما حضرت مي فرمودند: بگو، كه هيچ چيز نزد خداوند مخفي نيست» و به خوبي و با خوشرويي از وي استقبال مي كرد. روزي درد و رنج وي زياد و به وليّ خويش گفت چون من مردم نزد محمد بن علي برو و از وي بخواه بر من نماز گذارد، نيمه شب گمان كردند كه وي مرده پس او را در پارچه پيچيدند و امام را خبر دادند، حضرت فرمودند: «چنين نيست كه پنداشته ايد، و به منزل مرد شامي آمد سپس دستور داد شكم وي را از طعام سرد و خشك پر نمودند و آن مرد شفا يافت، آن مرد شامي وقتي اخلاق كريمه حضرت را بديد توبه نمود و از مريدان حضرت گشت. 📚 @ghorun 🌿
📓🖊📓🖊📓🖊🖊🖊🖊🖊🖊 دست و بالم حسابي تنگ شده بود. رفتم خانه‌ي امام، رو كرد طرفم: "ابا هاشم! شكر كدام يك از نعمت‌هاي خدا را مي‌خواهي ادا كني؟" زبانم بند آمده‌ بود،مانده بودم چه جوابي بدم ....  . ـ  به تو ايمان داده و بدنت را بر آتش حرام كرده. سلامتي و عافيت داده تا نيرو داشته باشي و طاعتش را بجا آوري، رضايت و قناعت داده تا گرفتار اين و آن نشوي. اين‌ها را من زودتر گفتم، چون فكر مي‌كردم آمده‌اي از كسي كه اين‌ها را به تو داده، شكايت كني....  . بلند شدم كه بروم،امام ادامه داد: "گفته‌ام صد دينارت بدهند،خواستي بروي،برو بگيرشان" 🏴 @ghorun
💐✨💐✨💐✨💐▫️▫️▫️▫️▫️ 📜 ترس از دارو و مرگ مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه حكايت نموده است : روزى شخصى از حضرت جوادالا ئمّه ، امام محمّد تقى عليه السلام سؤ ال شد: چرا اكثر مردم از مرگ مى ترسند و و از آن هراسناك مى باشند؟ امام جواد عليه السلام در پاسخ اظهار داشت : چون مردم نسبت به مرگ نادان هستند و از آن اطّلاعى ندارند، وحشت مى كنند. و چنانچه انسان ها مرگ را مى شناختند و خود را از بنده خداوند متعال و نيز از دوستان و پيروان و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار مى دادند، نسبت به آن خوش بين و شادمان مى گشتند و مى فهميدند كه سراى آخرت براى آنان از دنيا و سراى فانى ، به مراتب بهتر است . پس از آن فرمود: آيا مى دانيد كه چرا كودكان و ديوانگان نسبت به بعضى از داروها و درمان ها بدبين هستند و خوششان نمى آيد، با اين كه براى سلامتى آن ها مفيد و سودمند مى باشد؛ و درد و ناراحتى آن ها را برطرف مى كند؟ چون آنان جاهل و نادان هستند و نمى دانند كه دارو نجات بخش خواهد بود. سپس افزود: سوگند به آن خدائى ، كه محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله را به حقّانيّت مبعوث نمود، كسى كه هر لحظه خود را آماده مرگ بداند و نسبت به اعمال و رفتار خود بى تفاوت و بى توجّه نباشد، مرگ برايش بهترين درمان و نجات خواهد بود. و نيز مرگ تاءمين كننده سعادت و خوش بختى او در جهان جاويد مى باشد؛ و او در آن سراى جاويد از انواع نعمت هاى وافر الهى ، بهره مند و برخوردار خواهد بود اختصاص شيخ مفيد: ص 55 🌿🌱🌿🌱🌿🌱 🌼 @ghorun 📒
🎍🍁🎍🍁🎍🍁🎍🍁🎍🍁🎍🍁 روزی امام حسن مجتبی(ع) در حال اعتکاف در مسجد الحرام بود ، مردی نزد او آمد و عرض کرد فلان شخص طلبی از من دارد و چون توان پرداخت را ندارم می خواهد مرا به زندان بیندازد ، حضرت فرمود :بخدا سوگند مالی ندارم که بتوانم دِین تو را پرداخت کنم عرض کرد پس حداقل با او صحبت کنید و مهلتی بخواهید ، پس آن حضرت کفش های خود را پوشید و آماده رفتن شد راوی می گوید ، گفتم یابن رسول الله آیا اعتکاف را فراموش کردی ، فرمود نه اما از پدرم شنیدم که از رسول خدا (ص) روایت نمود :من سعی فی حاجه اخیه المسلم فکانّما عبدالله عز و جل تسعه الاف سنه صائما نهاره و قائما لیله هر کس برای رفع نیاز برادر مسلمانش تلاش کند چنان است که گویا نه هزار سال به عبادت خدا پرداخته است . در حالیکه همه روزها را روزه و همه شبها به نماز ایستاده است. 📙 @ghorun 🌻