سر تکان می دهد و می گوید: «تو همیشه می خواستی همه چیز رو درست کنی به جای اینکه بنشینی و فکر کنی که اصلا چرا اون چیز خراب شده. اگه پایه ترک داشته باشه، ساختن سخته.»
📖 #تمام_این_مدت
حرفش را باور ندارم، اما حداقل جوری نگاهم نمی کند که انگار دیوانه یا سزاوار ترحمم، این خودش یک تسکین است.
📖 #تمام_این_مدت
من عشق واقعی و دل شکستگی واقعی را شناخته ام. این ها چیزهایی هستند که به زندگی ارزش زیستن می دهند، چیزهایی که به داستان ها ارزش بازگو شدن میدهند.
📖 #تمام_این_مدت
زمانی به من میگفتند افسانه ها را باور نداشته باشم. به من می گفتند که فقط رویاپرداز ها سرشان را در ابرها می کنند و چشم های شان را به ستاره ها می دوزند. به من میگفتند که عشق واقعی فقط در کتاب و فیلم است، که زندگی به من می آموزند که هیچ یک از این چیزها در دنیای واقعی وجود ندارد.
کاملا اشتباه میکردند.
باور من به افسانه و عشق و واقعی من را سرپا نگه میدارد؛ من را در دنیایی زنده نگه می دارد که همیشه پذیرای رویاپرداز ها نیست و درحالی که پاهایم همیشه روی زمین است، نگاهم همیشه به آسمان بالا و دنیای فرای آن است.
📖 #تمام_این_مدت